پنجشنبه 01 خرداد 1404 - Thu 22 May 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • اینکه بگویند به ایران اجازه غنی‌سازی نمی‌دهیم، غلط زیادی است /شهید رئیسی زبان صادق و عمل خستگی‌ناپذیر داشت + فیلم و صوت

  • ترامپ غلط کرد با آنها که پالایشگاه‌ سازی و نیروگاه‌ سازی را مسخره می‌کردند

  • برای چهره‌نگاری شایسته‌، جذاب و با نشاط از معلم کار رسانه‌ای شود/ جدا کردن آموزش و پرورش از دولت معنی ندارد+ فیلم

  • دیپلماسی داروغه: زوال مذاکره و تعامل

  • منیت عاریتی؛ تحقیر در ازای بقا

  • قهرمانان واقعی و انسان‌دوست ایران در دفاع مقدس معرفی شوند+عکس و فیلم

  • آیا هنوز هم به مذاکره ادامه می‌دهید؟!

  • لیدرهای ضدانقلاب، ایرانی نیستند؟+فیلم و عکس

  • هر دو طرف با رهبران خود مشورت کنند

  • مذاکرات نسبت به سه دور گذشته جدی تر و صریح تر بود./برای جلسه بعدی توافق شده/در موضوعات مورد اختلاف، مقداری به هم نزدیک شده /

  • ادامه مذاکرات فقط بعد از پوزش ترامپ

  • جنگ روایت‌های ترامپ و اهمیت یک هشتگ

  • برای هر سناریویی آماده هستیم/برای جنگ در هر مقیاسی آماده‌ایم/شهید رئیسی الگویی برای خدمت به اسلام بود

  • خلیج فارس،همیشه فارس خواهد بود

  • او از نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو ناامید شده است/ترامپ از فشار‌های نتانیاهو برای حمله به ایران کلافه شده

  • استقبال مکرون از یک تروریست حرفه ای در الیزه

  • تمجید باشگاه اینتر از طارمی

  • مهمترین وظیفه حوزه، بلاغ مبین و زمینه‌سازی برای تمدن نوین اسلامی

  • ناترازی در انتصابات؛ وقتی سخنگوی ستاد، مدیر برق کشور می‌شود! +عکس و فیلم

  • چند و چون اختلافات داخلی آمریکا درباره ایران

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 401687
    تاریخ انتشار: 01/خرداد/1404 - 12:00
    سالگرد شهادت محمد بروجردی

    در چهره این «میرزا» تبسم عجیبی دیدم

    به قدری متواضع بود که هیچ‌گاه «من» نمی‌گفت و از خودش تعریف نمی‌کرد و همیشه به ‌دنبال کار بود. آنچه برای او مطرح بود، فداکاری، ایثار و مبارزه بود. جهاد و فداکاری او در حد اعلی بود و شاید کمتر برادری به قدر این شهید در غرب خدمت کرده باشد... پاک زندگی کرد و پاک از دنیا رفت.

    در چهره این «میرزا» تبسم عجیبی دیدم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    ساعت 9 و 27 دقیقه و 30 ثانیه صبح پنجشنبه 12 بهمن 1357، امام خمینی رهبر نهضت اسلامی مردم ایران، پس از 14 سال و 3 ماه، پای بر خاک میهن گذاشتند. خبرنگاران مطبوعات آن روز گزارش دادند:

    «... گروه‌های انتظامات در سرتاسر دو طرف خیابان‌های مسیر‌، دست به دست هم داده و زنجیروار سراسر طرفین مسیر را تا میدان آزادی (شهیاد) به این کیفیت تحت کنترل دارند. در پیاده‌روهای طرفین خیابان‌، پشت سر گروه انتظامات‌، انبوه جمعیت ایستاده و انتظامات اجازه نمی‌دهد که جمعیت به سطح خیابان بیاید. در مقابل در ورودی دانشگاه تهران یک گروه بزرگ از افراد انتظامی دایره‌ای بسیار بزرگ تشکیل داده‌اند و به صورت زنجیروار ایستاده‌اند تا محوطه‌ای مشخص برای سخنرانی حضرت آیت‌الله‌العظمی خمینی ایجاد کنند.»
    تیم‌هایی متشکل از 4000 نفر نیروی مسلح حفاظت از حضرت امام را برعهده گرفته، 10 دستگاه اتومبیل ضدگلوله برای محافظت از امام و یارانشان تدارک دیده‌ و صدها نفر افراد مسلح در فرودگاه و مسیر عبور ماشین ایشان به بهشت زهرا و سپس محل اقامتشان مستقر شده بودند. حتی برای درگیری‌های احتمالی با مزدوران شاه و ‌تانک‌هایی که در فرودگاه موضع گرفته بودند، سلاح آر پی جی به داخل انتقال داده و مکان ایستادن هواپیمای امام را به گونه‌ای تعیین کرده بودند که نتوانند هنگام خروج امام از هواپیما، از برج مراقبت فرودگاه، ایشان را هدف قرار دهند.

    آن تیم‌های نظامی مسلح به گروهی از انقلابیون پیرو امام به نام «گروه توحیدی صف» تعلق داشتند و فرمانده‌شان، یک جوان 24 ساله رشید، زیبا و خنده‌رو بود به نام محمد بروجردی که در گروه با نام «میرزا» شناخته می‌شد. گروهی که ابتدا با عنوان «فجر اسلام» برای پخش و توزیع اعلامیه‌ها و متن سخنرانی‌های امام به وجود آمد و سپس به مبارزه مسلحانه روی آورد.

    از همان ابتدا با آمریکا درگیر بودند
    محمد بروجردی و گروهش از همان ابتدا با روحانیت مبارز و افرادی همچون شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی در تماس بودند و بروجردی از همین طریق راهی سوریه و لبنان شد و در آنجا به‌وسیله شهید دکتر چمران، دوره‌های آموزش نظامی را طی کرد.

    اولین اقدامات گروه توحیدی صف بهنگام سفر جیمی ‌کارتر، رئیس‌جمهوری آمریکا در دی‌ماه 1356 به ایران و جزیره ثبات خواندن آن تحت حاکمیت شاه بود که دست به یک سری انفجارات در پایگاه‌های فساد رژیم شاه زدند تا نشان دهند این سرزمین‌ اشغال شده آمریکایی‌ها، یک جزیره ثبات نیست.

    اما هنگامی ‌که پس از دیدار با امام، دریافتند ایشان با مبارزه مسلحانه محض و جدای از مردم، موافق نیستند، بدون هیچ‌گونه ‌تردیدی راه خود را اصلاح نموده و تمام طرح‌های خود برای عملیات مسلحانه خصوصاً علیه ارتش را لغو کردند‌، چرا که امام تأکید بسیار داشتند که هیچ تعرضی به ارتش نباید انجام بگیرد. 

    بروجردی و یارانش از آن پس بر اساس نظر امام تنها به مسلح ماندن برای حفاظت و پشتیبانی از نهضت مردم اکتفا نمودند. از همین روی بود که در راهپیمایی‌هایی مثل راهپیمایی اربعین به طور مسلح حضور پیدا می‌کردند تا در صورت حمله مزدوران شاه به مردم، بتوانند از آنها دفاع کنند.

    سرانجام در روزهای تعیین‌کننده 20 و 21 و 22 بهمن به رسالتی که سال‌ها برای خود پیش‌بینی کرده بودند، عمل نموده و به‌طور تمام‌عیار با عوامل رژیم شاه درگیر شده و به دفاع از مردمی پرداختند که شجاعانه نهضت امام خود را پیروی می‌کردند.

    دلدادگی و عشق محمد بروجردی به امام و مقتدایش باعث شد تا در اولین ماه‌های پیروزی انقلاب و با به‌ وجود آمدن غائله ضدانقلاب در کردستان، بلافاصله پس از فرمان ایشان، به مقابله با مزدوران دیگر آمریکا و اسرائیل که این‌بار با نقاب دفاع از خلق به میدان آمده بودند، بشتابد. بازهم پای آمریکا و مزدورانش در میان بود و جوانانی همچون بروجردی باز هم به پیروی از امام و مراد خویش، دشمن اصلی و عواملش را به درستی تشخیص دادند.

    دل بریدن از امام برایش سخت بود.

    و البته این برای شهید بروجردی بسیار دشوار بود که دل از امام بکند، حفاظت فیزیکی ایشان را رها کرده و به افراد دیگر بسپرد و برای حفاظت از آرمان‌ها و نهضت و انقلاب امام به کردستان برود. دل کندن از محضر امام، امر ساده و آسانی به‌نظر نمی‌رسید و خصوصاً برای بروجردی بسیار دشوار بود.

    اما گروهک‌های تجزیه‌طلب حمله به پادگان‌های ارتش را شروع کرده و با قتل و غارت مردم‌، سلاح‌های مراکز نظامی و انتظامی را به غارت بردند. شعارشان خودمختاری بود ولی هدف‌شان‌، تجزیه‌طلبی و جدا کردن کردستان از خاک ایران که پس از آن به ترکمن صحرا و آذربایجان و خوزستان و... هم کشیده شد.

    موضوع براندازی آن‌قدر روشن و واضح بود که نیازی به توضیح و تفسیر نداشت. تا جایی که سال‌ها بعد عنایت فانی، مجری و کارشناس تلویزیون BBC (رسانه سلطنتی بریتانیا) در گفت‌و‌گویی از عزالدین حسینی(آخوند ساواکی و عامل صهیونیست‌ها) که از سرکرده‌های آشوب کردستان در همان اوایل پیروزی انقلاب بود، پرسید: 

    «...کردستان بعد از انقلاب، دوران خیلی دشواری گذراند‌، جنگ و خونریزی و... و حالا که نگاه می‌کنید و فکر می‌کنید‌، واقعا آن طرح خودمختاری در آن روزهای اول انقلاب‌، واقعا ضروری بود‌، نمی‌شد اجتناب کرد از همه این خونریزی‌ها؟!»

    حضور محمد بروجردی در کردستان، ابعادی چندگانه داشت؛ او که از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، از یک سوی به مقابله بی‌امان با ضدانقلاب افسارگسیخته پرداخت و با تشکیل گردان‌های جندالله شامل نیروهای سازماندهی ‌شده سپاه، آنها را تارومار کرد و شهرهایی مانند پاوه و سنندج و... را یک به یک از چنگ آنها آزاد نمود. 


    شهید حاج ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) درباره آن روزهای شهید بروجردی گفته است:

    «... وقتی موفق شدیم ضدانقلاب را عقب بزنیم اولین دیدار ما با ایشان آغاز شد. در چهره این مرد روحانی و این میرزا، تبسم عجیبی دیدم که برای اولین‌بار در زندگی احساس کردم با مردی آشنا شدم که در همه زمینه‌های اخلاقی با دیگران تفاوت دارد. ما شاگردی این آقا و معلم کبیر و این میرزا را به عهده داشتیم...»

    سردار بروجردی از طرف دیگر به یاری مردم محروم کُرد شتافت و با تشکیل سازمان پیشمرگان کرد مسلمان، به آنها نزدیک شد و سعی کرد هرچه بیشتر در رفع محرومیت‌های سالیان طولانی آنها بکوشد تا جایی‌که از سوی همان مردم کُرد که تا چندی قبل بنا به تبلیغات ضدانقلاب، امثال او را دشمن می‌پنداشتند، «مسیح کردستان» لقب گرفت.

    هیچ‌گاه «من» نمی‌گفت
    با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌های غرب رفت و در طی یکی دو ماه، دوبار مجروح شد. پس از منطقه‌ای شدن سپاه، با برعهده گرفتن فرماندهی سپاه غرب، نقش مهمی ‌در مقابله با ارتش صدام ایفا کرد و در عملیات متعدد این منطقه طی سال‌های 1360 و 1361 از جمله عملیات مطلع‌الفجر و فتح‌المبین شرکت داشت. در یکی از همین صحنه‌ها بود که براثر سقوط بالگرد، پایش شکست اما حاضر نشد برای استراحت یا مرخصی جبهه را‌ ترک کند و با همان حال به فرماندهی سپاه غرب ادامه داد.

    شهید حجت‌الاسلام و المسلمین محلاتی در توصیف آن روزهای شهید بروجردی گفته است: 

    «... به قدری متواضع بود که هیچ‌گاه «من» نمی‌گفت و از خودش تعریف نمی‌کرد و همیشه به ‌دنبال کار بود. آنچه برای او مطرح بود، فداکاری، ایثار و مبارزه بود. جهاد و فداکاری او در حد اعلی بود و شاید کمتر برادری به قدر این شهید در غرب خدمت کرده باشد... پاک زندگی کرد و پاک از دنیا رفت...»

    تشکیل تیپ ویژه شهداء و برپایی قرارگاه حمزه سیدالشهداء در آن برهه زمانی از اقدامات مؤثر شهید بروجردی بود که خود نیز فرماندهی قرارگاه یاد شده را برعهده گرفت. قرارگاهی که در عملیات متعدد سال‌های دفاع مقدس نقش مهمی ‌ایفا نمود. پیام حضرت امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) با توجه به پیروزی‌های پی‌در‌پی این قرارگاه خطاب به شهید بروجردی و شهید امیر سرلشکر حسن آبشناسان (که او هم از فرماندهان قرارگاه حمزه سیدالشهداء بود) چنین بود:

    «... اسلام و مسلمانان متعهد به این پیروزی‌های چشمگیر شما چشم دوخته‌اند و از یاد هیچ‌ یک از ما نخواهند رفت. شما فرزندان ملت هستید. فتحی که به دست شما صورت گرفت برای ملت سرافرازی بود...»

    سردار سرلشکر محمد بروجردی در تاریخ اول خرداد 1362 در حالی که با عده‌ای دیگر از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد- نقده حرکت می‌کرد بر اثر انفجار مین به آرزوی دیرینه‌اش (که سال‌ها در نمازها و نیایش‌های نیمه‌شبانه از درگاه خداوند می‌طلبید) رسید و به فوز عظیم شهادت نایل شد.

    یکی از افرادی که در صحنه شهادتش حضور داشت، می‌گوید:

    «...پس از انفجار وقتی من بالای سر او رسیدم مانند همیشه تبسم بر لبانش نقش بسته بود و من احساس کردم که او کلام مولایش را تکرار می‌کند. «فُزتُ وَ رَبّ الکَعبَه.»

    رهبر معظم انقلاب درباره شهید بروجردی فرموده‌اند:

    «... مرحوم شهید بروجردی بسیار فعال بود. یک‌ بار در سال 1359 یا اوایل 1360 رفتم منطقه غرب. ایشان آن‌وقت در باختران بود و من از نزدیک شاهد کار او بودم. اما چیزی که از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به ‌وجود آورد، این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به چیزی که فکر می‌کند، مسئولیت و وظیفه است...»

     

    نظرات بینندگان
    نظرات شما