شنبه 17 آبان 1404 - Sat 08 Nov 2025
  • صمیمانه با «صادقانه»‌های رئیس‌جمهور

  • مهم‌ترین اقدام نظام اقتصادی، اصلاح شبکه بانکی است

  • سهم سنوار در انتخاب ممدانی

  • وقتی تله دیپلماسی در خدمت جنگ و ترور بکار گرفته می‌شود

  • انتصاب سرپرست از کارکنان دستگاه‌های دیگر ممنوع شد

  • راه‌پیمایی یوم‌الله 13 آبان در تهران/ طنین شعار «مرگ بر آمریکا» +عکس و فیلم

  • تسخیر سفارت هویت حقیقی دولت آمریکا را روشن کرد / سیزده آبان از نظر تاریخی، روز افتخار و پیروزی است+صوت و فیلم

  • دشواری‌های آمریکا و اسرائیل در مواجهه با ایران

  • با تکیه بر آمریکا خود را در معرض خطر قرار ندهید

  • صلح‌خواهی نمایشی با جنگ‌افروزی ساختاری

  • شهید کربلایی :آمده‌ام نذرم را ادا کنم! +عکس

  • شرم‌آور نیست؟ البته که هست!

  • نگاهی به گزارش رسمی اسرائیل از حجم تلفات خود

  • وعده‌های دروغ جریان غربگرا از برجام تا FATF

  • پایان برجام و خواب‌های آشفته پسابرجامی!

  • میرزای نائینی معتقد به تشکیل «حکومت اسلامی» و مسئله «ولایت» بود /تعبیر امروزی جمهوری اسلامی همان حکومت مدنظر میرزای نائینی است +صوت وفیلم

  • بدون رفع تحریم‌ها ایران هیچ توافقی با آمریکا نمی‌کند

  • نمی‌توانید با این قصه‌ها مرا فریب دهید؛ وقتی نخست‌وزیر شدم، دیدم هیچ طرحی درباره ایران آماده نکرده بودید

  • جنگ روانی، سه ضلع از چهارضلع راهبرد ترامپ

  • پیام تسلیت به خانواده خادم الشهدا بهروز قدمی

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 413163
    تاریخ انتشار: 17/آبان/1404 - 13:02

    اوباش و پهلوی؛ پیوند تاج و چماق

    اراذل و اوباش با رفتاری خشونت‌آمیز، همواره تکیه‌گاهی برای پهلوی‌ها بوده‌اند. از دورانی که رضاخان در عرصه سیاسی کشور پا گرفت، تا دوره حکومت محمدرضا شاه و همچنین تا به امروز، اوباش همیشه بدنه اصلی جریان پهلوی را تشکیل داده‌اند.

    اوباش و پهلوی؛ پیوند تاج و چماق

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ،

    رضاخان قبل از آنکه رضاشاه شود، چه در هنگام وزارت و چه در هنگام نخست‌وزیری، به نحو گسترده‌ای از لومپن‌ها برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کرد.
    در هنگام نخست‌وزیری وی، این گروه‌ها در میان مردم به سود رضاخان و بر علیه احمدشاه تبلیغات می‌کردند و به این وسیله، زمینه افکار عمومی را برای به قدرت رسیدن وی فراهم می‌کردند.
    مهم‌ترین جریانی که رضاخان ـ در دوره‌ای که سردار سپه بود ـ در آن از وجود لومپن‌ها استفاده زیادی کرد، ماجرای جمهوری‌خواهی‌اش بود. عبدالله مستوفی، به‌عنوان یکی از شاهدان عینی این واقعه می‌نویسد: «در بعد از ظهر ۵ شهریور در دیوان محاکمات مالیه مشغول کار بودیم که یک مرتبه صدای جنجال و هیاهوی زیادی از بیرون شنیده شد. این ملت بود که جمهوری می‌خواست؟ پس از پایان کار، هنگام عصر برای دیدن این دستجات و تماشای این جمهوری‌خواهی مصنوعی، عمداً پیاده از خیابان‌های لاله‌زار شاه‌آباد و جلو مجلس و خیابان نظامیه آمدم.
    در بین راه جمعیت‌های دویست سیصد نفری که در میان آن‌ها بچه‌لات‌هایی هم مشاهده می‌شدند، دیدم این‌ها بیرق‌های سرخی در دست گرفته و عده‌ای هم پیراهن سرخ در دست داشتند و گروهی نیز در اتومبیل‌هایی که به نوارهای پهن سرخ مزین بود، در خیابان‌ها گردش می‌کردند». (عبدالله مستوفی، ضرح زندگانی من، جلد ۳، صفحه ۵۹۸.)
    طبق گفته‌های وی و دیگر شاهدان عینی واقعه، این تظاهرات یک تظاهرات خودجوش ملی و مردمی نبود و هواداران جمهوری ـ یعنی آن‌هایی که به راستی حق دارند در این‌گونه مسائل دخالت کنند ـ زیاد در این جمعیت‌ها مشاهده نمی‌شدند؛ پس می‌توان گفت که این صرفاً یک هیاهو و جار و جنجال بود نه یک جنبش. (داریوش رحمانیان، چالش جمهوری و سلطنت در ایران، صفحه ۱۵۱.)
    در روز ششم شهریور، عمال رضاخان که برای توصیه استعفاء به ولیعهد، نزد او رفته بودند، با واکنش منفی‌اش مواجه شدند و سردار سپه که می‌خواست تا هفتم شهریور کار را یک‌سره کند، در این روز به او پیغام فرستاد که باید عمارت دولتی را ترک گوید. ولیعهد نیز مؤتمن‌الملک (رئیس مجلس) و چند تن از نمایندگان را احضار کرد و موضوع را به آن‌ها گفت. پس از بازگشت رئیس مجلس، بین موافقان و مخالفان جمهوری بحث‌هایی در مجلس صورت گرفت؛ به‌طوری که حائری‌زاده، جمهوری‌خواهان [طرفدار رضاخان] را یک مشت اراذل و اوباش و رجاله خواند. (عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد ۳، صص ۵۹۳ ـ ۵۹۴.)
    رضاخان در مقاطع دیگر نیز از جمله در زمانی که ـ قبل از تاجگذاری ـ از سوی مجلس استیضاح شده بود، با به خیابان آوردن اوباش، سعی کرد شرایط را به نفع خودش تغییر دهد.
    به‌کارگیری اراذل و اوباش، در دوران محمدرضا نیز ادامه داشت که نمونه بارز آن، وقایع مرداد ۱۳‌۳۲ بود که در جریان کودتا، «شعبان بی‌مخ» به صحنه آمد و گردوخاکی به راه انداخت.
    اولین‌باری که توجه مقامات دولتی به شعبان جعفری (شعبان بی‌مخ) جلب شد، زمانی بود که برخی از شهربانی‌چی‌های قدیمی او را به‌عنوان یک آدم گردن‌کلفت که می‌تواند در بعضی از موارد جنگ خیابانی مورد استفاده قرار گیرد، شناسایی کردند. احتمالاً آن‌ها این نوع افراد را از زندان شناسایی کرده و برای روزهای مبادا نگه می‌داشتند.
    کودتای ۲۸ مرداد، واقعه بسیار مهمی در تاریخ معاصر ایران است؛ چراکه طی آن، دولتی دموکرات و مردم‌سالار توسط مرتجعین داخلی و استعمارگران خارجی، از طریق استخدام و تجهیز اوباش، سقوط کرد و مجدداً دیکتاتوری جایگزین آن شد.
    کرمیت روزولت، مأمور سازمان سیا که برای اجرای کودتا علیه دولت مصدق به ایران آمده بود، در زمان اقامتش در تهران، با شعبان بی‌مخ دیدار می‌کند. شعبان بی‌مخ در این ملاقات به روزولت می‌گوید که قادر است، سیصد تا چهارصد نفر از نوع خود را گرد آورد که قادر به انجام هر کاری و هر دستوری که صادر شود ـ البته در ازای مُزد خوب ـ هستند.
    خیلی زود این معامله جوش می‌خورد و روزولت یک پاکت بزرک حاوی هزاران ریال به شعبان بی‌مخ می‌دهد و قرار می‌گذارد که بقیه‌اش را هم بعد از پیروزی بپردازد. او نیز فوراً به جنوب شهر می‌رود تا امثال خود (اراذل و اوباش) را جمع کند. (لومپن‌ها در عصر پهلوی، مجتبی زاده‌محمدی، صفحه ۱۶۹.)
    در صبح روز ۲۸ مرداد ۱‌۳۳۲، جمعیت اوباش و چاقوکشان ـ و یا همان سلطنت‌طلبان طرفدار پهلوی ـ در خیابان‌های تهران به راه افتادند. آن‌ها در شمیران، رانندگان را متوقف و مجبور می‌کردند که عکس شاه را در زیر برف‌پاکن گذاشته و چراغ‌ها را روشن کنند. همچنین آن‌ها را مجبور می‌کردند که «جاویدشاه» بگویند و در صورت خودداری، کتک‌شان زده یا با چماق شیشه‌های اتومبیل‌شان را در هم می‌شکستند.
    جالب توجه است که این روند، همچنان که نزدیک به پنج دهه از سرنگونی پهلوی می‌گذرد، ادامه دارد. به گفته بسیاری از چهره‌های اپوزیسیون خارج از کشور، اراذل و اوباش با پرچم‌های شیروخورشید در خیابان‌های شهرهای مختلف خارج از کشور، تجمعاتی برپا می‌کنند.
    رامین پرهام، نویسنده مقیم فرانسه و مشاور سابق رضا پهلوی می‌گوید: «توهین به اندیشه، از ویژگی‌های شعبان‌بی‌مخیِ نظام پهلوی است. جنبه مثبت ادرار سلطنت‌طلبان بر قبر یک نویسنده، این بود که تیپ شخصیتی این طیف را به خوبی نشان داد».

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما