به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، کشور با جریانات مسلحانه ضدانقلاب و منافقین مواجه بود که امنیت مردم را مخدوش کرده بودند و دست به ترورهای ناجوانمردانه میزدند. یکی از شهرهایی که مورد هجمه اتحادیه کمونیستها قرار گرفت، شهر آمل بود که در اقدامات مسلحانه مردم بیگناه توسط این جریان به شهادت میرسیدند.

اعضای این اتحادیه با هدف ایجاد ناامنی دنبال این بودند که نظام نوپای سیاسی جمهوری اسلامی را به سقوط بکشانند. آنها در جنگلهای گیلان و مازندران حضور داشتند و به شهر آمده و ضمن ایجاد رعب و وحشت، مردم را ترور میکردند و دوباره به جنگل بازمیگشتند. فضای آن موقع طوری بود که بازاریها و کسبه هم جرأت نمیکردند کرکره مغازههایشان را بالا ببرند. معمولاً ساعت ۹ تا ۱۰ صبح به بعد مغازهها باز میشد؛ و باید نیروهای نظامی کاری میکردند که شهید صیادشیرازی، شهید حسن تهرانیمقدم و برادرش هم وارد عمل شدند.
سردار ناصر شعبانی فرمانده سپاه آمل در سال ۱۳۶۰ دراین باره میگوید: «برای اقدامات نظامی شهید صیاد شیرازی و دوستان دیگری از ارتش آمدند و آموزش پارتیزانی و ضدچریکی به نیروها یاد دادند و توانستیم اولین مقرها را در جنگلهای مازندران و گیلان بزنیم. در هر مقر ۱۵ تا ۲۰ نفر نیرو گذاشتیم. در واقع دشمن دیگر در جنگل احساس امنیت نمیکرد؛ اینطور شد که تصمیم گرفتند از جنگل خارج شده و به شهر آمل بروند. این در حالی بود که بیشتر نیروهای ما در مقرهای جنگل حضور داشتند.»

پیشنهاد آیتالله جوادیآملی که کارساز شدو اما نکته جالب درباره طرح ایجاد مقرهای متعدد در جنگلهای گیلان و مازندارن این است که این طرح از سوی آیتالله جوادیآملی پیشنهاد شد. سردار شعبانی دراین باره بیان میکند: «ماجرا از این قرار بود که ایشان به سپاه آمل آمدند. درباره آنها از من سؤالاتی کردند. من هم بهوسیله نقشه، بهطور کامل حرکات، اهداف و مواضع اتحادیهی کمونیستهای ایران را در گزنهسرا، مَنگُلدرّه و... برای ایشان توضیح دادم و گفتم که حزباللهیها بهخاطر ترورها، وحشت دارند که سر کارشان بروند.
خیلی وضع بدی است. ایشان گفتند که تدبیرتان چیست؟ گفتم که میخواهیم در سطح وسیعی در شهر از نیروهای مسلح استفاده کنیم؛ بهطوریکه زیر تیر هر چراغبرق، یک بسیجی باشد. ایشان در جواب من گفتند مگر نمیگویید که اینها در جنگل هستند و از آنجا میآیند و محیط را ناامن میکنند. چرا شما میخواهید شهر را امن کنید؟ شما هم بروید محیط آنها را ناامن کنید. شما هم بروید در جنگل. من همین جمله را از ایشان شنیدم و بعدازظهر به چالوس و مرکز فرماندهی آمدم. پیشنهاد آیتالله جوادیآملی را ارائه کردم و مورد قبول واقع شد.»
ترور مردم با لباس فرم سپاهبه دلیل حضور نیروهای نظامی در جنگل برای مقابله با دشمنان، اعضای گروهک کمونیستی احساس ناامنی کرده و از جنگل به شهر آمل آمده و در آنجا در محلی ساکن شدند تا در زمان معین عملیات انجام دهند. برنامه کمونیستها که حدود ۱۰۰ نفر بودند، این بود که ۳ نهاد را تسخیر کنند؛ یکجا ساختمان بسیج بود که از لحظ استراتژیک در محل خوبی بود. ضمن اینکه ساختمان بسیج از لحاظ استقامت ساختمان محکمی بود. مکان دوم فرمانداری و مکان سوم، سپاه. آنها چند روز قبل هم با لباس فرم سپاه در شهر آمل تردد کرده و اقدام به ترور مردم میکردند؛ به خاطر همین پوشش در راهبندانها کسی به آنها مشکوک نشده بود. سردار شعبانی در این باره اظهار میدارد: «بنیصدر در زمان ریاست جمهوری خود، به یکی از کارخانههای آمل که لباس فرم سپاه را تولید میکرد، دستور کتبی داد تا ۴۰۰ یا ۴ هزار لباس به دارنده این نامه بدهند که البته کنار امضای بنیصدر، یک امضای دیگر هم بود که من این دستخط را دیدهام. آنها با لباس فرم سپاه اقدام به ترور یک روحانی کردند. حتی راهبندان هم کرده بودند. اما مردم به واسطهی لباس سپاه به آنها اعتماد کردند. بنابراین کسی نمیتوانست به آنها شک کند. با توجه به اینکه زمان حمله کمونیستها به آمل به دهه فجر نزدیک بود، یکی از معلمان با دانشآموزان، مشغول رنگآمیزی و شعارنویسی بر روی دیوار بودند که کمونیستها با لباس سپاهی به آنها میگویند که من سپاهی هستم و بچهها هم میگویند که ما بسیجی هستیم. تا این حرف را میزنند، آنها را به رگبار میبندند و از آن دانشآموزان تنها یک نفر زنده میماند.»

شبی که کمونیستها به آمل حمله کردندحمله نیروهای کمونیستی به شهر ساعت یکربع به یازده شب ۶ بهمن ماه صورت گرفت. در حالی که بسیاری از نیروهای سپاه و بسیج در جنگل بودند. آن شب ضدانقلاب دنبال این بودند که مردم به آنها بپیوندند اما معادلاتشان اشتباه از آب درآمد. سردار شعبانی شب حمله را اینگونه توصیف میکند: «آن شب من در سپاه بودم. ناگهان صدای تیراندازی شنیدیم. آنها حمله را شروع کردند درحالیکه بسیاری از نیروهای ما در جنگل بودند. مثلاً در ساختمان بسیج، تنها ۷ نفر بودند. درگیریها در همان شب آغاز شد. ما تصمیم گرفتیم که در شب به دلیل آسیبپذیری، دستور حمله را متوقف کنیم و منتظر شدیم تا صبح شود. ضمن اینکه این تصمیم موجب شد که برای طرحریزی حمله، زمان بیشتری را در اختیار بگیریم. صبح که شد، به کمک مردم، ما ابتکار عمل را در دست گرفتیم. مردم واقعاً به ما کمک کردند. تئوریهایی که در بعضی از کشورها مثل کوبا یا انقلاب چین، جواب داده بود و کمونیستها توانسته بودند در ۲۴ ساعت، موفق شوند، در کشور ما و در آمل بهوسیله مردم در ۲۴ ساعت، طومارش بسته شد. اصلاً خود مردم اینها را میگرفتند و تحویل میدادند.»

بانوی تخممرغ فروش چگونه مقابل ضدانقلاب ایستاد؟
از زمان خلق حماسه مردم آمل در۶ بهمن ماه سال ۱۳۶۰ بود که این شهر لقب «شهر هزار سنگر» بر خود گرفت. شهری که مردم برای مقاومت در برابر ضدانقلاب در همه جا سنگر شده بودند. سردار شعبانی درباره حماسه مردم بیان میکند: «یادم میآید که خانمی که برای امرار معاش خانواده تخممرغ میفروخت، کار خود را رها کرد و با چادر خود شن و ماسه میآورد. پس از این ماجرا، برای ارئه گزارش خدمت امام رسیدیم. نماینده آن زمان شهرستان آمل در خلال گزارش خود گفت که آمل به یکباره به شهر «هزارسنگر» تبدیل شد. از آن زمان به بعد، این لقب برای آمل ماندگار شد.»پیام امام(ره) برای حماسه آملمردم آمل با هوشیاری توانستند توطئه دشمنان نظام جمهوری اسلامی را خنثی کند و حماسهای خلق کردند که امام خمینی(ره) دربارهاش فرمودند: «اگر این عدهای که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل نمیکردند. این حمله در عین حال که برای ما تأسفبرانگیز بود و عدهای از برادرهای ما را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دستههای غیرانسانی که اینطور نیست که شما خیال میکنید که اگر شما یک صدایی بلند کنید، مردم با شمایند.»