به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از رجا نیوز،
کشور در روزهای منتهی به فعالسازی مکانیسم ماشه و فرا رسیدن سرانجام تلخ دو دهه مذاکره و فرصتسوزی قرار دارد. شورای امنیت سازمان ملل با وجود مخالفت چین و روسیه با ۹ رأی منفی به سردمداری آمریکا، انگلیس و فرانسه، قطعنامه پیشنهادی برای تأیید پایبندی ایران به تعهدات هستهای را رد کرد تا رسماً روند بازگشت تمامی تحریمهای شورای امنیت که به موجب برجام به طور موقت تعلیق شده بود، آغاز شود.
اما چه باعث شد که امروز اروپا از امکان فعالسازی «Snapback» برخوردار شود و ماشه سلاحی که در برابر ملت ایران قرار گرفته است را بکشد؟
همه چیز به دوران دبیری حسن روحانی و مسئولیت کامل او بر پرونده هستهای ایران در واپسین سالهای ریاست جمهوری محمد خاتمی برمیگردد. حسن روحانی و تیم مشاوران او که بعدا به اصحاب برجام و قهرمانان خودخوانده دیپلماسی مشهور شدند با توهم تکراری تمسک به اروپا و خیال ایجاد شکاف میان تروئیکای اروپایی و ایالات متحده؛ پای سه کشور اروپایی فرانسه، انگلستان و آلمان را به پرونده هستهای ایران باز کردند تا شاید بتوانند از نفوذ این سه کشور برای جلوگیری از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت در آن زمان استفاده کنند.
نیمه اول دهه هشتاد مصادف با ریاست جمهوری جورج بوش در آمریکا بود. حمله به افغانستان و قراردادن ایران در فهرست اعضای محور شرارت و رویکردهای تهاجمی ایالات متحده باعث شده بود تا دولت خاتمی از ترس حمله آمریکا به فکر راهحلهای جدیدی با نقشآفرینی اروپا بیوفتند.
کشورهای اروپایی در آن زمان بصورت نچندان جدی با رویکردهای جنگطلبانه واشنگتن مخالف بودند. حادثه یازده سپتامبر و جنگافروزیهای بوش در حمله به افغانستان و عراق؛ اروپا را از تکرار یک جنگ دیگر در خاورمیانه نگران کرده بود. جنگ جدید میتوانست خطراتی نظیر افزایش مهاجرت جنگزدگان به اروپا، گسترش تروریسم و بالارفتن قیمت جهانی نفت را بدنبال داشته باشد.
اما حسن روحانی با نادیدهگرفتن مناسبات مستحکم، سودآور و تاریخی میان E3 و آمریکا اسیر اشتباه محاسباتی مهمی شد که در آینده زیربنای نقشآفرینی دشمنانه اروپا در قبال ایران را ایجاد کرد.
در نتیجه این تحلیل غلط، همزمان با تلاش آمریکا برای ارجاع پرونده هستهای جمهوری اسلامی به شورای امنیت برای تشدید تحریمها و ایجاد اجماع جهانی بر علیه ایران؛ دولت هشتم برای مدیریت فشار یانکیها و ایجاد یک میانجی بهظاهر معتبر، از اروپا برای مذاکرات هستهای دعوت کرد.
بازشدن پای اروپا به پرونده مذاکرات هستهای ایران منجر به دو نشست مهم موسوم به «سعدآباد» و «پاریس» شد. اجلاس سعدآباد در ۲۹ مهر ۱۳۸۲ برابر با ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳، در قالب نشست مشترک وزرای خارجه سه کشور اروپایی و هیئت ایرانی در تهران برگزار شد. به موجب بیانیهای که اعلام گردید، ایران برای بازدید بازرسان آژانس انرژی اتمی از تأسیسات خود اعلام همکاری کرد و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی در نظنر را در راستای راستیآزمایی و اثبات صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران، بصورت داوطلبانه و برای مدت محدود تعلیق کرد. انگلیس و فرانسه نیز متعهد شدند تا از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند.
روحانی درباره نقشهراه این دو توافق مینویسد: «توافقنامه سعدآباد راهی بود که درصورت تداوم و اجرا میتوانست ایران را از دستکم نزدیک به ۱۰ سال توقف در پرونده هستهای نجات دهد. در این توافق سه کشور اروپایی متعهد شده بودند پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نرود و درصورت طرح پرونده در شورای امنیت سازمان ملل متحد، آنها از حق وتوی خود در برابر آمریکا استفاده کنند.»
مستندات موجود از عملکرد حسن روحانی در آن زمان نشان میدهد که تیم مذاکره کننده ایرانی با چه خوشبینی عمیقی به غربیها نگاه میکردند و انتظار داشتند بتوانند برخلاف تمامی شواهد تاریخی و حتی تجربه سیساله خود از فضای بینالملل، اروپا را برای کنترل آمریکا بسیج کنند!
اما ماه عسل سعدآباد هم زمان زیادی به درازا نکشید و پرونده ایران به شورای امنیت ارجاع شد. اعتماد بیحد و اندازه به وعدههای کشورهای اروپایی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اعطای امتیازات نقد و عینی طرف ایرانی درمقابل امتیازات مبهم و نسیه طرف اروپایی باعث شد تا سعدآباد هم به فهرست عبرتهای دیپلماتیک ایران افزوده شود و آن نشست با مقدمهسازی برای دخالت روزافزون اروپا مختومه شد.
روحانی همچنین در صفحه ۵۹۹ کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» مینویسد: «اروپا در مذاکرات تهران تعهد کرده بود تا زمانی که فعالیت نطنز آغاز نشده است، از ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت جلوگیری کند ولی در بهمن ۱۳۸۴ در شرایطی پرونده هسته ای به شورای امنیت ارجاع شد که نطنز در تعلیق بود بنابراین اروپا تعهد خود را نقض کرده بود.»
در حقیقت تروئیکا اروپایی که پس از جنگ جهانی دوم در هیچ یک از کلان مسائل جهانی از آمریکا تمرد نکرده بود و امکان اجرای هیچ اقدامی بدون تایید و موافقت ایالات متحده نداشت؛ چگونه میتوانست میانجی و چهبسا ناجی پرونده هستهای ایران باشد؟! اروپایی که حتی از سمت آمریکا هم وجاهت و شانیت کافی برای حضور در مذاکرات اخیر مسقط را نداشت به دست حسن روحانی و مشاوران او واجد شرایط دخالت در مسائل هستهای ایران و میراثدار حقوقی مکانیسم ماشه شد. تعجبآور است که وزیرخارجه روحانی و مسئول مذاکرات برجام هم در گامی دیگر نقش اروپاییها را بیشتر کرد و حتی شریک نقشه غرب برای بیاعتبارکردن حق وتوی چین و روسیه شد.
توافق سعدآباد نخستین برگ از تاریخ پر فراز و نشیب دخالت اروپا در مذاکرات هستهای ایران بود؛ کتابی که قرار است با فعالسازی مکانیسم ماشه در روزهای نزدیک پیشرو به پایان برسد.خوشبینی افراطی و فرض استقلال رای این کشورها موجب خسارتهای سنگینی شد که در طول این دو دهه متوجه مردم ایران بود. حسن روحانی باید خود را بیش از هرکس دیگری مسئول بالابردن جایگاه اروپا و اعطای وزانت تصمیمگیری به کشورهای وابسته به آمریکا بداند.