به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
حماسه و مقاومت؛ خبر آمده بود که قرار است ۲۶ مردادماه تبادل اسرای ایرانی و عراقی صورت بگیرد. مادر از وقتی این خبر را شنیده بود، کلی نقشه برای جوانش در سر داشت. ۴ سالی میشد که حسیناش را ندیده بود و دلدل میکرد برای یک دیدار؛ هر چه انتظار کشید دید خبری نیست. پیش خودش میگفت: حسین که زنده است چرا پس نمیآید؟! بالاخره پایان انتظار مادر حسین هم رسید اما نه با آمدن حسین. همبندهای حسین دستهجمعی آمده بودند تا به مادر سرسلامتی بگویند. حسین هم قرار بود ۲۶ مرداد همراه اسرای دیگر آزاد شود اما تقدیرش این بود که در خاک عراق شهید شود و پیکرش در همانجا آرام بگیرد؛ آن هم تا ۱۲ سال.
آزادگان بلافاصله پس از بازگشت به میهن، در کوتاهترین زمان برای عرض تسلیت به منزل شهید حسین پیراینده رفتند
همرزمان شهید آزاده «حسین پیراینده» میگویند: «حسین ۴ سال در اردوگاههای تکریت ۱۱ و بعقوبه ۱۸ در اسارت بود. او در اولین روز تبادل اسرا، بر اثر تیراندازی نگهبانان عراقی در محوطه اردوگاه ۱۸ بعقوبه به شهادت رسید. شهادتش هم از این قرار بود که عراقیها ۱۴ نفر از جاسوسان خائن دوران اسارت که برخی از آنان با فجیعترین روشها تعدادی از هموطنان اسیر را به شهادت رسانده و همواره عامل شکنجه و آزار دیگر اسرا بودند، را در اتاقی مجزا تحت حفاظت قرار داده بودند.
شایعه شده بود این جواسیس، به دلیل جنایاتشان، قصد بازگشت به کشور را ندارند و خواهان پناهندگی به عراق شدهاند. همین مسئله موجب شد اسرا تاب نیاورده و به آنان هجوم ببرند. در این حادثه هیچیک از آن ۱۴ نفر کشته نشدند، اما به سختی مجازات شدند.
نگهبانان عراقی برای پراکنده کردن اسرا اقدام به تیراندازی هوایی کردند که یکی از گلولهها به حسین پیراینده اصابت کرد و او به شهادت رسید.»
.png)



وقتی که حسین به شهادت رسید، پیکر مطهر او را در قبرستان «الکرخ» بغداد به خاک میسپارند. البته این قبرستان محل خاکسپاری شهدای آزاده بود. شهادت و خاکسپاری حسین پیراینده به همینجا ختم نشد. بلکه بعد از ۱۲ سال وقتی مسئولان و همبند این شهید برای تبادل پیکر شهدا به عراق میروند، متوجه میشوند که پیکر تعدادی از شهدا از جمله محمد رضایی از شهدای مشهدی و حسین پیراینده سالم مانده است.

حجتالاسلام باطنی ازهمبندهای شهید پیراینده در اسارتگاه بعقوبه ۱۸، درباره روحیات این شهید آزاده میگوید: «من در اسارت با حسین آشنا شدم. او روحیات معرفتی و معنوی بالایی داشت و در توسل به اهل بیت(ع) استثنایی بود.
بارها از او شنیده بودم که میگفت: نمیشود همینطوری دستخالی به ایران برگردم؛ دوست دارم شهید شوم. او در آخرین در ۲۶ مرداد و روزی که قرار بود که کشور بازگردیم، بر اثر تیراندازی نیروهای عراقی از پشت سیمهای خاردار شهید شد.»
او تبادل پیکر شهدا را اینگونه روایت میکند: «۱۲ سال پس از این حادثه، هنگام مبادله پیکرهای مطهر شهدای آزاده، پیکر این شهید بزرگوار را مجدداً کفن کردیم. این دوازده سال پیکر شهید زیر خاک بود؛ نه در سردخانه. وقتی عراقیها پیکر شهید پیراینده را از قبر خارج کردند، دیدند بدن سالم است. از علمایخودشان پرسیدند و آنها پاسخ داده بودند، این شهدا از اولیاءالله هستند.
این جمله، جملهای است که رئیسجمهور وقت کشورمان در فرودگاه مهرآباد در مراسم استقبال از پیکرهای مطهر شهدا گفت.»

نیروهای معراج شهدا هم میگفتند؛ قرار بود انتقال پیکرهای این شهدای والامقام ۴ ماه قبل از این تاریخ انجام بگیرد اما به تأخیر افتاد؛ پس از بررسیهای انجام شده، مشخص شد که دلیل این تأخیرها، عدم تمایل طرف مقابل به انتقال سند حقانیت شهدای ما به ایران اسلامی بود. آنها پیکرهای مطهر را به مدت ۲ ماه زیر تابش آفتاب قرار داده بودند، شاید پیکر شهدا متلاشی شود اما این اتفاق نیفتاد.
آنها سپس تصور کرده بودند که رابطهای بین مغز و سلامت بدن وجود دارد، به همین خاطر مغز شهدا را از جلوی سر خالی کرده بودند اما در کمال شگفتی، هیچگونه تغییری در پیکرها مشاهده نشده بود.

حجتالاسلام باطنی درباره پیکر شهید پیراینده بیان میکند: «از بدن شهید پیراینده به خاطر جراحتهایی که بعد از ۱۲ سال روی آن ایجاد شده بود، خونابه خارج میشد.
من بیواسطه دارم میگویم؛ حجم پیکر شهید حفظ شده بود و بدن ایشان همچنان انعطافپذیری خاصی داشت. وزن بدن نسبتاً طبیعی بود و ذرهای بوی تعفن نمیداد. این راهی بود که شهدا رفتند.»
وقتی پیکر شهید پیراینده به کشور بازگشت، مردم استقبال بزرگی از پیکرش کردند. پیکر شهید پیراینده بعد از ۱۶ سال دوری از وطن در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران آرام گرفت؛ در محله خزانه بخارایی در جنوب تهران یک حسینیه هم به نام شهید پیراینده است.