به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» به نقل از فارس
گروه قرآن و فعالیتهای دینی: امام علی (ع) میفرمایند: «ما جالَسَ هذَاالقُرآنَ اَحَدٌ الّا قامَ عَنهُ بِزِیادَةٍ اَو نُقصانِ؛ زِیادَةٍ فی هُدًی اَو نُفصانِ مِن عَمًی» هیچ کس با این قرآن همنشین نشد، مگر آنکه چون از نزد آن برخاست با فزونی و کاستی همراه بود، فزونی در هدایت و کاستی از کوردلی. (نهج البلاغه خطبه ۱۷۶)آیات ۲۰ تا ۲۸ سوره مبارکه هود مربوط به پاسخهایی است که پیامبران الهی به اقوام خود دادهاند، با تأکید بر تکذیب، لجاجت، فساد سازمانیافته و دشمنی عمیق مشرکان و اهل باطل در برابر دعوت به توحید و اصلاح. اگرچه در ظاهر، درباره قوم نوح است، اما قرآن با نقل ماجراهای گذشته، در واقع الگوهای رفتاری تکرارشونده دشمنان هدایت را برای مسلمانان ترسیم میکند؛ و این دقیقاً جایی است که موضوع دشمنشناسی معنا پیدا میکند.خدا میفرماید که اینان کسانی هستند که نه تنها در زمین نمیتوانند از خدا بگریزند، بلکه خود را از شنیدن حق و دیدن حقیقت محروم کردهاند. دشمن در این مرحله نه میشنود، نه میبیند، بلکه عمداً چشم و گوش بسته دارد.بنیاسرائیل و یهود در تاریخ نیز به این شیوه معروفاند: تحریف آگاهانه تورات، ندیدن معجزات موسی و عیسی، و تکذیب پیامبران.
این افراد، در واقع دشمن اصلی خودشان هستند. آنها با رد حقیقت، نه تنها به انبیا آسیب نمیزنند، بلکه خود را به هلاکت میکشانند، زیرا دشمن واقعی، اول خودش را میسوزاند.
خدا در ادامه و در آیه ۲۲ میفرماید که بیگمان اینان در آخرت، زیانکارترین افرادند. از منظر دشمنشناسی، این آیه نشان میدهد دشمنان اصلی انبیا، نهتنها در دنیا اهل فساد و تکذیباند، بلکه در آخرت هم ورشکستهترین مردم خواهند بود.سپس خدا به مؤمنان اشاره میکند و میفرماید که در برابر چهره دشمن، قرآن از جبهه مؤمنان نیز یاد میکند؛ مؤمنانی که اهل یقین، تقوا و عبادتاند.
این نشان میدهد شناخت دشمن، بدون شناخت جبهه مؤمنان، ناقص است.در آیات ۲۴ تا ۲۶ قرآن مثالی روشنگر میزند: عدهای در ظلمتند، نمیشنوند، نمیبینند و نمیفهمند؛ و عدهای و شنوا و بصیر هستند.این تقسیمبندی دوگانه، در دل تاریخ بنیاسرائیل نیز دیده میشود: در کنار شخصیتهایی چون قارون، سامری، کاهنان فاسد یهود، همواره پیامبران بزرگی چون موسی، هارون، اشعیا و یوشع نیز در این قوم بودهاند. اما اکثریت بنیاسرائیل، همواره سمت تاریکی را انتخاب کردهاند.
خدا سپس برای عبرت گرفتن به سراغ نوح و قومش میرود. البته نه فقط به عنوان یک قصه تاریخی، بلکه الگویی برای پیامبر اسلام در برابر قوم لجوج مکه و حتی یهود مدینه. نوح نیز همانند محمد صلیاللهعلیهوآله، با پیام روشنگری و توحید آمد، اما با طغیان و تمسخر روبرو شد.خدا سپس میفرماید که این هسته اصلی دعوت همه انبیاست: تنها خدا را بپرستید و از طغیان پرهیز کنید. بنیاسرائیل همواره به خاطر کنار گذاشتن توحید و بازگشت به بتپرستی (مثل گوسالهپرستی سامری) در معرض خشم الهی قرار گرفتند.
«ملأ» یعنی طبقه اشراف و تصمیمساز در جامعه. این طبقه معمولاً اولین گروهی هستند که با پیام انبیا مخالفت میکنند. چرا؟ چون حفظ منافعشان را در خطر میبینند.این الگو دقیقاً در تاریخ یهود هم تکرار شد: کاهنان یهودی، تجار زرپرست و سیاسیون مزدور، نخستین دشمنان عیسی علیهالسلام بودند.نوح پاسخ میدهد که من از طرف خدا با دلیل آمدهام. اما دشمن، بهجای نقد محتوا، افراد پیرو او را تحقیر میکند: «چرا پیروانت افراد بیارزش و فقیرند؟»این دقیقاً همان روشی است که یهود در مدینه نسبت به پیامبر اسلام داشتند: چرا پیروانت برده و فقیرند؟ اگر پیامبر واقعی بودی، بزرگان قریش به تو ایمان میآوردند.
در آیات صفحه ۲۲۴ قرآن شاخصههای مهم دشمنان پیامبران را میبینیم که شامل تکذیب آگاهانه و کورسازی حقیقتسازمانیافتگی در باطلاشرافگرایی و تحقیر مستضعفانفاصلهگیری از شنیدن و دیدن واقعیتاستفاده از تحقیر، تمسخر، و تخریب چهره اجتماعی پیامبرانتاریخ بنیاسرائیل پر است از مصادیق این الگوها؛ از طغیان علیه موسی تا دشمنی با عیسی، از تحریف تورات تا معامله با دشمنان پیامبر در مدینه. شناخت این شاخصها، نهتنها ما را با گذشته روشن میسازد، بلکه برای فهم دشمنان امروزی اسلام و امت پیامبر راهگشا است.


