به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
حوزه حماسه و مقاومت: امیر سرتیپ دوم «مجتبی جعفری» از اساتید هیئت معارف جنگ شهید سپهبد صیادشیرازی است. او وقتی دانشجوی دانشکده افسری بود، شهید صیادشیرازی فرمانده دانشکده افسری شد.
بعد هم وقتی رفت جبهه، امیر جعفری فرمانده گروهان بود و شهید صیاد فرمانده نیروی زمینی ارتش. اما بیشترین شناخت امیرجعفری از شهید صیادشیرازی مربوط به سالهای بعد از شهادتش است؛ چون او به عنوان محقق و نویسنده تاریخ جنگ سراغ زندگینامه شهید صیادشیرازی رفت.
.jpg)
امیر ارتشی که به وقتشناسی معروف بود
در بیستوششمین سالگرد شهادت شهید صیادشیرازی به برخی از ابعاد شخصیتی شهید صیاد شیرازی میپردازیم که یکی از ویژگیهای مهم این شهید وقتشناسی بود.
امیرسرتیپ جعفری در این باره میگوید: «وقتشناسی شهید صیادشیرازی به قدری بود که گاهی ممکن بود، دیگران ناراحت شوند. مثلاً با فردی صحبت میکرد و کار دیگری داشت، او زودتر بحث را جمع میکرد تا به موقع به کار یا جلسهاش برسد؛ ممکن بود، آن شخص ناراحت شود، اما صیاد در وقتشناسی با کسی تعارف نداشت. ضمن اینکه قدر تمام دقایق و لحظات عمرش را میدانست.
او از ۲۴ ساعت کمتر به خواب و استراحت میپرداخت و حتی در زمان جنگ تحمیلی زمان استراحتش در تردد جاده یا پرواز بود. او بهخاطر مسئولیتش بیشتر تفکر و تدبر میکرد تا کار به بهترین شکل انجام شود. در این مقید به بودن شهید صیاد، نماز اول وقت را هم شاهد بودیم و تقریباً دیده نشده که اختیار داشته باشد و نمازش به تأخیر بیفتد.
نماز اول وقت او چه در زمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن، از ویژگیهای بارز شهید صیادشیرازی بود.»شهید صیادشیرازی در عملیاتهای متعددی حضور داشت. فرماندهی نیروی زمینی ارتش هم در زمان مأموریتش در اشنویه و بعد از شهادت سرلشکر فلاحی از طریق رادیو اعلام شده بود. او بعد از قبول مسئولیت، فرماندهی عملیاتهایی از جمله طریقالقدس، فتحالمبین و الی بیتالمقدس را بر عهده گرفت و در طول جنگ در عملیاتهای والفجر یک، خیبر، بدر و والفجر ۸ حضور داشت.
روایت شهید صیادشیرازی از فرمان امام
با توجه به شرایط حساس جنگ تحمیلی، از دست دادن فرماندهای چون صیادشیرازی برای کشور خسارت جبرانناپذیری بود. لذا امام خمینی(ره) به شهید صیادشیرازی و محسن رضایی دستور دادند که شما دو نفر در جاهای که لازم نیست، نروید. اما صیادشیرازی در موقعیتی قرار میگیرد که مجبور میشود به خط برود.شهید صیاد در این باره میگفت: «با توجه به اینکه من و محسن رضایی به خط میرفتیم، از این موضوع ناراحت شدیم که رفتن به خط مقدم از ما سلب شده اما تکلیف بود که نرویم.
به نزدیک خط رفتم و دیدم آتش سنگین است و اینجا همان جایی است که امام گفتند نروید! میخواستم برگردم که با شهید ردانیپور درباره وضعیت خط صحبت کردیم و ردانیپور به من گفت: اگر میخواهید خودتان بیایید خط را ببینید. آنجا رویم نشد که به ردانیپور بگویم امام گفتند خط نروید! رفتم و خط سوم را دیدم که نیروها با تانک و نفربر ایستادگی میکنند. خط اول هم رفتم و دشمن در این خط پشت سرهم خمپاره ۶۰ میزد.
احساس کردم یک خمپاره به طرفم میآید. سریع به طرف سنگر رفتم اما خمپاره زودتر به زمین خورد و توی رمل رفت اما منفجر نشد. ردانیپور دستی به شانهام زد و گفت: خط را دیدی، اینجا دیگر جای شما نیست، سریع برو. ما را سریع ردمان کرد و آمدیم.»

داغی که صیاد به دل منافقین گذاشت
یکی از مهمترین عملیاتهایی که شهید صیادشیرازی آن را فرماندهی کرد و به شکست منافقین در غرب کشور انجامید، عملیات «مرصاد» بود. امیر سرتیپدوم جعفری در این باره میگوید: «وقتی که شهید صیادشیرازی در معاونت بازرسی ستادکل نیروهای مسلح بود، نامهای را باید برای مقابله با منافقین به سردار احمدیمقدم در غرب کشور ابلاغ میکرد. صیاد وقتی میرود و با هلیکوپتر شرایط منطقه را میبیند بدون اینکه مسئولیتی داشته باشد، مستقلاً مقابله با مناققین را بر عهده میگیرد.
او در آسمان و دیگر نیروهای ارتش و سپاه از زمین جلوی منافقین ایستادند و تنگه چارزبر دشمنان را زمینگیر کردند. وقتی هم که صیادشیرازی شهید شد، منافقین در روزنامهشان به ترور شهید صیادشیرازی به عنوان فرماندهای که علیه عملیات فروغ جاویدان اقدام کرد، اشاره کردند.»

برخی از افراد وقتی که سرشان شلوغ است، از خانواده غافل میشوند اما شهید صیاد شیرازی در کنار خانواده هم که بود از تمام لحظات به بهترین شکل استفاده میکرد که همسر شهید صیاد درباره کمک او در کارهای منزل میگفت: «علی آقا یک وقتهایی در آشپزخانه را میبست و به تنهایی ظرفها را میشست و جمع میکرد. بعدش میدیدم آشپزخانه مثل دستهگل شده! یا در درسها به بچهها کمک میکرد. یک وقتهایی مراقب بچهها بود تا من استراحت کنم.»
فرماندهای که نصف حقوقش را به فقرا میبخشید
امیر جعفری درباره ویژگیهای دیگر شهید صیاد شیرازی بیان میکند: «نمیشود ویژگیهای شهید صیاد را آنطور که بوده بیان کرد. اینها گوشهای از مسئولیتپذیری، جدیت و مدیریت، وقتشناسی، اخلاق و خانوادهداری است. او هیچ وقت از خانواده غافل نبود و رضایت خانواده را همیشه به همراه داشت؛ حتی وقتی خانه بود به درس بچهها رسیدگی میکرد و با تمام مشغلهها به فکر نیازمندان هم بود.
وقتی صیاد شهید شد، امیر ناصر آراسته اردیبهشت ۷۸ به منزلشان رفت تا حقوق شهید صیاد را به خانوادهاش تحویل بدهد. امیر آراسته آن روز به همسر شهید گفته بود: شهید صیادشیرازی نصف حقوقش را به فردی میداد تا این حقوق را بین خانوادههای نیازمند تقسیم کند. الان شما مختارید که با حقوق شهید صیادشیرازی چکار کنید.»

بروید صیادشیرازی بشوید!
علاقه متقابلی بین شهید صیادشیرازی و آیتالله بهاءالدینی وجود داشت. که روایتهای متعددی از طلاب شنیده شده است. حتی در جایی طلاب از آیتالله بهاءالدینی درخواست درس اخلاق کرده بودند که ایشان گفته بودند: «بروید صیادشیرازی بشوید.»
امیرسرتیپ جعفری درباره علاقه این امیر ارتشی به آیتالله بهاءالدینی اینگونه روایت میکند: «یکبار قرار بود که شهید صیادشیرازی از جبهه بیاید و به دیدن آیتالله بهاءالدینی برود. ظاهراً بهخاطر شرایط بازگشت از جبهه، تأخیری در این دیدار اتفاق افتاده بود.
آخر شب بود که صیادشیرازی به منزل ایشان رسید. فردی که کنار آیتالله بهاءالدینی بود، به صیاد گفته بود: آقا چای دم کردهاند و منتظر شما هستند. البته بیشتر روحانیون شیفته رفتار شهید صیاد بودند.»