به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ،
در سالهای اخیر، سلطنتطلبان کوشیدهاند تا این ننگ را به گردن قاجارها بیاندازند و چنین مطرح میکنند که: «درست است که بحرین در سال 1350 شمسی به صورت رسمی اعلام استقلال کرده، اما از زمان قاجارها تحت اشغال انگلیس بوده و ایران نمیتوانسته اعمال حاکمیت نماید، پس به صورت واقعی قبل از تشکیل حکومت پهلوی از ایران جدا شده است.» متاسفانه عدهای اندک از مورخین داخل کشور هم در دام این گزاره غلط افتاده و حرفهای آنها را تکرار میکنند.
از جهات مختلفِ تاریخی، سیاسی و حقوق بینالملل میتوان بطلان این نظر را اثبات کرد، اما در مقام پاسخ به سلطنتطلبان، بهترین راه، استناد به صحبتهای شاه و سایر مسئولین حکومت پهلوی است.«امیرخسرو افشار» وزیر امور خارجه شاه در سال ۵۷ و قائم مقام وزارت خارجه در دوران واگذاری بحرین؛ راجع به جلسه مهم خود با محمدرضا پهلوی، در مصاحبه با مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد چنین میگوید: «اعلیحضرت یکروزی که من شرفیاب بودم موضوع بحرین را پیش کشید، من عرض کردم که بسیار بسیار موضوع بغرنجی است، برای خاطر اینکه ما نمیتوانیم از حقوق خودمان بگذریم.
در تمام دورۀ قاجاریه و ضعف قاجاریه هیچوقت دولت ایران حاضر نشد که سرسوزنی به حقوقی که نهضت بحرین دارد خدشهای وارد کند؛
یعنی یک یادداشتی بنویسد یا یک کاری بکند که از حقوق خودش صرفنظر کرده باشد.»
قائم مقام وزارت خارجه دقیقا برای شاه روشن ساخت، با اینکه بحرین در اشغال انگلیسها بوده، اما قاجارها هیچ گاه جدایی آن را نپذیرفته بودند. در ادامه جواب شاه حیرت آور است، او نمیتوانسته استدلال افشار را رد کند و از زاویهای دیگر سعی میکند تا این بخش ارزشمند از خاک کشورمان را بیاهمیت و حتی مضر نشان دهد. افشار توضیح میدهد : «اعلیحضرت به من گفتند: اولاً بحرین قسمت اعظمشان عرب هستند، بحرین یکوقت نفت داشت، از بین رفته. صید مروارید هم دیگر جالب نیست. از لحاظ اقتصادی یک باری است روی دوش ما.
بنابراین بحرین یکجایی است که نه از لحاظ اقتصادی به درد ما میخورد نه از لحاظ استراتژی و نه از لحاظ سیاسی و جز زحمت و دردسر و خرج هیچچیز دیگر برای ما ندارد.»
شاه که بیش از هر کس دیگری از این خیانت و عمق فاجعه با خبر بوده، نمیتوانسته نگرانی خود از قضاوت آیندگان را پنهان سازد و سعی میکرده با تمسک به نظرات چاپلوسانه و کوتهبینانه اطرافیان، خود را از زیر بار این گناه بزرگ بیرون کشد.
«اسدالله علم» وزیر دربار شاه در یادداشتهای روزانهاش، شرح میدهد: «صبح شرفیاب شدم...شاه فرمودند مسئله بحرین دارد حل میشود. با کمال آقایی و بزرگواری فرمودند: حالا که من و تو هستیم
آیا فکر میکنی در آینده ما را خائن خواهند گفت؟
یا چنانکه معتقدم و اغلب سیاستمداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکشهای پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟ من عرض کردم که، صرف ادعای ما بر این جزیره معلوم نبود و معلوم نیست که منتج به نتیجه میشد. بر فرض که آن را به تصرف میآوردیم، یک دردسر دائمی و کشمکش با جمعیت عرب آنجا، مضافا به یک خرج دائمی و همیشگی میبود، زیراکه دیگر نفت آنجا هم ته میکشد.»
جالب آنکه استخراج نفت بحرین تمام که نمیشود هیچ، میادین نفتی بزرگ دیگری نیز کشف میشود.
«کمال حبیب اللهی» فرمانده نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی نیز در مصاحبه با مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد، زوایای دیگری از این خیانت بزرگ را آشکار میسازد: « بزرگترین اشتباهی که بنظرم ما کردیم، در مورد بحرین بود. بحرین را که ما از دست دادیم، یعنی نصف خلیج فارس را دادیم.
تنها بحرین نبود، تمام فلات قاره بود، نفت و ماهیهایش بود. اسنادی هست در وزارت خارجه که دولت بریتانیا صریحا به دولت ایران نوشته که ((هر موقع شما توانستید امنیت را در این مناطق بحرین برقرار کنید، ما بیرون میرویم و بحرین را به شما میدهیم.))
آن انتخاباتی (رفراندومی) هم که در بحرین به رای عمومی مراجعه کردند، همه ما میدانیم که قلابی بود»
مورد مهم دیگر که میتوان بدان استناد کرد، اظهارات رسمی سخنگوی وزارت خارجه ایران در دوم مرداد 1347 است. در آن سال سخنگوی وزارت خارجه در برابر دخالتها و اظهارات وزیر مشاور انگلستان راجع به بحرین واکنشی قاطع از خود نشان میدهد و اعلام میدارد: «دولت شاهنشاهی هیچوقت بحرین را مستقل ندانسته و همواره حقوق حقه خود را نسبت به جزایر مذکور محفوظ داشته است.»
این موضع رسمی وزارت خارجه ایران قبل از جدایی بحرین از ایران بوده است اما چندسال بعد شاه این خطه از خاک ایران را با تحرکات زیرپوستی انگلستان به آلخلیفه بخشید و هویدا در جواب منتقدان که چرا بحرین از ایران جدا شد، عنوان کرد: «به هیچ کس مربوط نیست، بحرین دختر خودمان بود، به هر کس میخواستیم شوهرش دادیم. »این در شرایطی است که سلطنتطلبان چهرهای مقتدر از شاه برای نسل جوان میسازند اما واقعیت تاریخی نشان میدهد که شاه در عمل شخصیتی منفعل داشته و در برابر غرب به خواسته آنان به راحتی تن داده است.
