چهارشنبه 29 مرداد 1404 - Wed 20 Aug 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • کوچه ای که اصلاح طلبان برای غرب بازکردند / سناریوی پرحجم برای شکست وحدت وانسجام ملی باکدام هدف ؟

  • جزئیات نگارش بیانیه خائنانه جبهه اصلاحات/ کار نزدیکان خاتمی بود

  • مزخرفات دوباره ترامپ دردیدار زلنسکی دررابطه با ایران

  • آنکارا از توافق جدیدکریدور زنگزور منتفع خواهد شد/«اردوغان» در مورد این کریدور چه در ذهن دارد؟

  • نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح

  • راز تهدید «کاتس» علیه لبنان پس از سخنرانی آتشین شیخ «نعیم قاسم»

  • پیام تسلیت به خانواده های محترم فلاح نژاد

  • «مسیر ترامپ» بدترین سناریو است که منجر به جدایی ایروان از تهران می‌شود

  • اختاپوس صهیونیسم

  • دوباره قفقاز از دست رفت!

  • پشت کدام میز مذاکره می‌کنید؛ همان که بمباران شده است؟!

  • آیا کریدور جعلی زنگزور راه‌حل نظامی دارد؟

  • قدرتی برای تضعیف سلاح مقاومت وجود ندارد

  • مذاکرات وارونه

  • تفسیر مخدوش از مصوبه مجلس درباره آژانس!

  • نتیجه همکاری با آژانس حمله به تأسیسات هسته‌ای‌مان بود

  • هشدار! از خواب غفلت برخیزید!

  • خطای محاسباتی درباره براندازی موجب تقویت داخلی ایران شد

  • حزب‌الله لبنان آماده شده است

  • این غزه است که اسرائیل را از نقشه جهان حذف می‌کند

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 407422
    تاریخ انتشار: 26/مرداد/1404 - 11:13

    سپردن فرزند به دایی وپشمانی ازانجام آن

    تصمیم گرفتیم وقتی فرزندمان به دنیا آمد، او را در اختیار برادرم قرار دهیم تا مانند فرزند خود بزرگش کند. تا حدود ۷سالگی پسرم، اوضاع خوب بود تا اینکه رفتار همسربرادرم تغییر کرد و به بدرفتاری و جنون کشیده شد.

    سپردن فرزند به دایی وپشمانی ازانجام آن

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از تسنیم

    چند روز قبل، زن جوانی با حالتی مضطرب و چهره‌ای آشفته به کلانتری ۱۴۲ کن مراجعه کرد و ماجرای زندگی خود را این‌طور تعریف کرد: «من و برادرم از کودکی بسیار به هم نزدیک بودیم. سال‌ها گذشت و وقتی متوجه شدیم او و همسرش نمی‌توانند صاحب فرزند شوند، شرایط روحی‌شان به‌شدت بهم ریخت. مدام گریه می‌کردند و از درمان‌های بی‌نتیجه خسته شده بودند. این وضعیت آن‌قدر برایم ناراحت‌کننده بود که بعد از صحبت با همسرم، تصمیم گرفتیم وقتی فرزندمان به دنیا آمد، او را در اختیار برادرم قرار دهیم تا مانند فرزند خود بزرگش کند؛ هم از خون خودمان باشد و هم آن‌ها از تنهایی دربیایند.»

    این زن ادامه داد: «جلسه‌ای خانوادگی گذاشتیم و موضوع را مطرح کردیم. برادرم و همسرش از خوشحالی اشک می‌ریختند. چون سال‌ها منتظر چنین فرصتی بودند، هیچ اعتراضی نکردند و حتی نگذاشتند موضوع به جایی برسد که برگه یا قراردادی بنویسیم. بین ما اعتماد کامل بود. قرار گذاشتیم که هر زمان دوست داشتیم، بتوانیم بچه را ببینیم و کنار او باشیم. فرزندم که متولد شد، او را به برادرم سپردیم. اوایل همه‌چیز خوب پیش می‌رفت و حتی خودشان از ما می‌خواستند به دیدن بچه برویم. اما هر چه کودک بزرگ‌تر شد، رفتار همسر برادرم تغییر کرد.»

    «وقتی بچه حدود ۶–۷ ساله شد، احساس کردیم همسر برادرم دیگر تمایلی به دیدار ما ندارد. کم‌کم تماس‌هایش را قطع کرد و بهانه می‌آورد. وابستگی شدیدی نسبت به کودک پیدا کرده بود و می‌ترسید ما او را از آنها پس بگیریم. این نگرانی به‌قدری در او شدید شد که به جنون و بدرفتاری کشیده شد؛ حتی اجازه نمی‌داد برادرم درباره ما صحبت کند.»

    طبق گفته این زن، زمانی که کودک ۱۲ ساله شد، مادر اصلی حقیقت ماجرا را برایش بیان کرد. «وقتی به پسرم گفتم من مادرت هستم، همسر برادرم حالت روانی پیدا کرد و فریاد زد. درگیری شدیدی داخل خانه اتفاق افتاد و برادرم نمی‌توانست او را کنترل کند. از همان زمان رفتارهای تند و خشن او نسبت به کودک شروع شد. او از روی ترس و وابستگی، بچه را کتک می‌زد و تهدید می‌کرد که اگر من را ببیند، جانش به خطر می‌افتد.»

    این زن گفت: «چند ماه بعد متوجه شدیم که کودک به‌شدت افسرده، مضطرب و گوشه‌گیر شده. او حتی در مدرسه هم با کسی صحبت نمی‌کرد. معلم موضوع را با برادرم در میان گذاشت و پیشنهاد کرد به مشاور مراجعه کنند. در جلسات مشاوره، بچه حقیقت را گفت و مشخص شد مادرخوانده‌اش مدت‌هاست او را تهدید و زندانی می‌کند تا با ما ارتباط نگیرد.»

    پس از اطلاع از موضوع، زن جوان به همراه همسرش و با استناد به نظریه مشاور، از همسر برادرش به اتهام کودک‌آزاری شکایت کرد.

    مشاور کلانتری ۱۴۲ کن درباره این پرونده می‌گوید:

    این پرونده نشان می‌دهد که حتی تصمیماتی که از دل محبت و خیرخواهی گرفته می‌شوند، در صورت نبود آگاهی روانی و قانونی، می‌توانند به بحرانی جدی تبدیل شوند. در موضوع فرزندخواندگی – حتی اگر میان اعضای خانواده باشد – رعایت اصول حقوقی و روان‌شناختی یک ضرورت است، نه یک گزینه اختیاری.

    اولین موضوع مهم این است که فرزندخواندگی نمی‌تواند فقط براساس اعتماد و روابط خانوادگی پیش برود؛ زیرا هر کودکی، حتی اگر از بستگان درجه یک باشد، نیازمند یک ساختار شفاف در مورد سرپرستی، حق ملاقات و نحوه تصمیم‌گیری است. بدون این ساختار، احتمال سوءبرداشت، سوءظن و بروز رفتارهای هیجانی بسیار بالا می‌رود.

    والدینی که قصد پذیرش فرزند را دارند باید از نظر روحی و روانی آماده باشند. در این پرونده، همسر برادر از ابتدا دچار نوعی آسیب روحی ناشی از ناتوانی در فرزندآوری بوده، بدون آنکه برای درمان یا مشاوره اقدام کند. همین آسیب پنهان، بعدها به شکل رفتارهای پرخاشگرانه نسبت به کودک بروز پیدا کرد.
    در چنین شرایطی، مشاوره پیش از واگذاری کودک می‌توانست این وضعیت را پیش‌بینی و از آن جلوگیری کند.

    باید در نظر داشت که وابستگی افراطی به کودک می‌تواند ریشه در ترس‌های درمان‌نشده و احساس ناامنی شدید داشته باشد. وقتی فرد تصور می‌کند ممکن است تنها منبع آرامش خود را از دست بدهد، ممکن است دست به رفتارهایی بزند که حتی از نظر خودش منطقی و قابل‌قبول است، اما در حقیقت مصداق آسیب‌زایی برای کودک است.

    اگر چه برادر این زن نیت خوبی داشته و می‌خواسته همسرش را آرام کند، اما ناتوانی او در مدیریت بحران و بی‌تفاوتی نسبت به علائم هشداردهنده، باعث شد دامنه آسیب گسترده‌تر شود. نقش والدین در چنین شرایطی صرفاً محبت نیست؛ بلکه نظارت، مسئولیت‌پذیری و مداخله به‌موقع نیز بخشی از وظیفه سرپرست است.

    کودکی که در چنین محیطی بزرگ می‌شود، به‌تدریج دچار دوگانگی هویت و سردرگمی در روابط می‌شود. او نمی‌داند به چه کسی اعتماد کند و از چه کسی باید بترسد. همین تضاد، منجر به اضطراب دائمی و کاهش اعتمادبه‌نفس در او می‌شود
    .

    یکی از مهم‌ترین نکاتی که در این پرونده مشاهده می‌شود، انکار واقعیت توسط مادرخوانده است. او با جلوگیری از دیدار کودک با مادر اصلی، تلاش کرده یک واقعیت اجتماعی را پنهان کند. این نوع پنهان‌کاری، نه‌تنها اثر روانی شدیدی بر کودک دارد، بلکه می‌تواند او را نسبت به روابط خانوادگی بی‌اعتماد کند.

    فراموش نکنیم که اگر واقعیت‌ها در زمان مناسب و با حمایت روانی گفته شوند، کودک می‌تواند با آن کنار بیاید؛ اما وقتی واقعیت به شکل ناگهانی و تحت فشار احساسی بیان می‌شود، تبدیل به یک شوک روانی می‌شود که تبعات جدی دارد.

    خانواده‌ها باید بدانند که حتی در نزدیک‌ترین روابط نیز قانون و مشاوره باید در کنار محبت قرار گیرد. واگذاری فرزند بدون ثبت قانونی و بدون مشاوره، به‌معنای بی‌دفاع‌کردن کودک در برابر هرگونه تنش احتمالی است.

    برای پیشگیری از تکرار چنین مواردی، ضروری است که مراکز مشاوره و اورژانس اجتماعی در موضوعات خانوادگی حضور پررنگ‌تری داشته باشند و به خانواده‌ها یادآوری کنند که مشورت با متخصص، نشانه ضعف نیست؛ بلکه یک ضرورت تربیتی است.

    در نهایت این پرونده نشان می‌دهد که فرزندخواندگی تنها یک اقدام عاطفی نیست؛ بلکه تصمیمی است که باید با آگاهی، آمادگی روانی و پشتوانه قانونی همراه باشد. سلامت روان و امنیت کودکان خط قرمزی است که حتی نزدیک‌ترین افراد نیز نباید از آن عبور کنند.

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما