یکشنبه 18 خرداد 1404 - Sun 08 Jun 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • توچال سفید پوش شد

  • مذاکرات زیر بار انتظارت تهران و واشنگتن بر سر غنی سازی فرو می پاشد/چرا معامله با ایران برای ترامپ سرنوشت ساز است؟

  • انقلاب امام جایگاه آمریکا را تنزل داد/ در قضیه هسته‌ای طرح آمریکا صددرصد ضد «ما می‌توانیم» است/ دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند+فیلم

  • «‌مین» را علی‌(ع) کاشت و خمینی منفجر کرد

  • پیام تسلیت به جناب آقای مهندس رحیم زردرنگ

  • تیر خلاص به مذاکرات هسته‌‌ای با قانون جدید سنا

  • پایان زودرس !

  • پاره کردن کتاب های درسی مدارس پسرانه

  • جنگنده میگ 29 ارتش برفراز پایتخت

  • به خاطر عشقم، بازی مقابل گلزار را رد کردم!

  • «گزارش جامع» گروسی به آژانس درمورد ایران

  • تهران فعالیت‌ها و مواد هسته‌ای در سه سایت اعلام نشده‌ی لویزان-شیان، ورامین و تورقوزآباد را گزارش نکرده بوده

  • ما در این میان کجای کاریم؟!

  • فناوری هسته‌ای حق مسلم ملت ایران است

  • ششمین خرید باشگاه پرسپولیس در نقل و انتقالات/پرداخت رضایت‌نامه در ۲ قسط

  • سند «چارچوب مسقط»/تلاش آمریکا و ایران جهت یک تفاهم سیاسی قبل از 20 خرداد

  • امروز برای خدمت به مردم فضا مناسب و فرصت‌ها بسیار است + فیلم

  • ترامپ دنبال سر کار گذاشتن است اما کاش مستقیم هم مذاکره کنیم(!)

  • قالیباف رئیس مجلس ماند +فیلم

  • یک شرکت چینی دو هواپیما به قیمت ۶۰ میلیون دلار را به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، به قیمت ۱۱۶ میلیون دلار فروختند

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 402928
    تاریخ انتشار: 18/خرداد/1404 - 15:22

    آرپی‌جی‌زن مُسن گردان، که همه او را پدر صدا می‌زدند

    همرزم شهید تعریف می‌کند: شهید یکی از مسن‌ترین افراد گردان ۴۲۲ بود که همه‌ی بچه‌های گردان او را پدر صدا می‌زدند و به او احترام می‌گذاشتند. تمام رزمندگانی که آنجا بودند همیشه از شجاعت وی می‌گفتند. ایشان با اینکه سن بالایی داشت ولی آرپی‌جی‌زن گردان بود.

     آرپی‌جی‌زن مُسن گردان، که همه او را پدر صدا می‌زدند

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» 

    شهید «عیدی محمودشاهی» دوم اردیبهشت 1306، در شهرستان جیرفت دیده به جهان گشود. پدرش کریم کشاورزی می‌کرد و مادرش سکینه نام داشت. خواندن و نوشتن نمی‌دانست.

    در اسکله شهید رجایی کارگری می‌کرد. حاصل ازدواجش شش پسر و یک دختر بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت.

    پنجم خرداد 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به پا، شهید شد. مدفنش در گلزار شهدای شهرستان بندرعباس واقع است. او را سیدعبدالله نیز می‌نامیدند.

    بل

    آرپی‌جی‌زن مسن گردان که همه او را پدر صدا می‌زدند

    شهید یکی از مسن‌ترین افراد گردان 422 بود که همه‌ی بچه‌های گردان او را پدر صدا می‌زدند و به او احترام می‌گذاشتند. قبل از اینکه به فاو عراق برویم، در منطقه سد دز دزفول آموزش نظامی دیدیم. تمام رزمندگانی که آنجا بودند همیشه از شجاعت وی می‌گفتند.

    ایشان با اینکه سن بالایی داشت ولی آرپی‌جی‌زن گردان بود. او حتی در عملیات‌ها برای یک لحظه احساس خستگی نمی‌کرد و همیشه به بچه‌ها روحیه می‌داد. هر وقت برای نماز جماعت می‌رفتم می‌دیدم که شهید اولین کسی هست که برای نماز جماعت آماده می‌شود.

    وقتی ایشان شهید شد پیکر مطهرشان دو شب در منطقه ماند. بعد از دو روز می‌خواستیم پیکر این شهید بزرگوار را از منطقه به سمت خط بیاوریم ولی شرایط به گونه‌ای بود که دشمن بعثی آن منطقه را زیر نظر داشت و ما نمی‌توانستیم به راحتی وارد آنجا شویم پس به گونه‌ای که در دید دشمن نباشیم طنابی به پیکر شهید بستیم و آن را به طرف خط آوردیم.

    ایشان در سنگر کمین دشمن موقع شبیخون به شهادت رسیدند و دو شب بعد از واقعه، شهید را با طناب بسته و مسیری حدوداً 300 متری را با چند نفر از رزمندگان استان هرمزگان کشیدیم و به پشت خط انتقال دادیم.

    آن شب که تک را شروع کردیم هرگز تصور نمی‌کردیم که شهید محمودشاهی یا شخص دیگری اگر به شهادت برسند پیکرشان در منطقه بماند. بعد از عملیات شبیخون یکی از بچه‌های رزمنده گفت که پیکر شهید محمودشاهی در منطقه مانده است و باید شب دوم برویم و آن را بیاوریم. این کار خیلی سخت انجام شد. از یک طرف آن منطقه زیر آتش دشمن و از طرف دیگر کمین دشمن بود.

    همان شب که عملیات شروع شد بنده به همراه فرزند شهید محمودشاهی به نام راشد که همراه پدرش بود، وقتی هفت نفر از قوای دشمن را اسیر کردم ایشان به کمکم آمد تا با هم اسرا را به پشت خط ببریم.

     

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما