شنبه 30 فروردين 1404 - Sat 19 Apr 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • ترامپ با صدای بلند فکر می‌کند!

  • اجرایی کردن شعار سال، دستور کار جدی سه قوه باشد/ دنیای اسلام باید یک حرکت جدی مقابل جنایات بی‌سابقه باند تبهکار در غزه انجام دهد+ عکس و فیلم

  • جانشین شاه ماهی در پرسپولیس کیست؟

  • هدف اصلی برجام که ظریف زیر آن زد + عکس و فیلم

  • پیام تسلیت به خانواده محترم اکبری

  • دشمن از پیشرفت‌های جمهوری اسلامی کلافه و عصبی است / تأکید امام خامنه‌ای بر تقویت مستمر آمادگی‌های حداکثری + عکس و فیلم

  • علت اینکه ایران وارد مذاکرات شد چیست ؟

  • موانع داخلی خلع سلاح مقاومت

  • مذاکرات برجام چاشنی جاسوسی داشت!

  • چرا تیم ترامپ شروع مذاکره با ایران را «خیلی مثبت» عنوان کردند؟

  • مسابقه خالی‌بندی میان عضو و رئیس شورای اطلاع‌رسانی!

  • سیاستمداری که بازی سیاسی" استعفاء کردن" را بخوبی بلد است

  • نیت ما رسیدن به توافق شرافتمندانه است/ مذاکرات غیر مستقیم و فقط در موضوع هسته‌ای است + فیلم

  • چه کسی برای مذاکره شرط تعیین کرد؟+عکس

  • نتیجه مذاکرات شنبه؛ یک هیچ به نفع ما

  • ایران از گفت و گو هراس ندارد

  • قدردانی از یک حرکت شایسته رئیس جمهور و چند سوال مهم

  • برای فرار از یمن، ترامپ دست به دامان ایران شد

  • ترامپ و سفر شتاب زده نتانیاهو!

  • اسرائیل در آدم‌کشی به سیم آخر زده است

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 399175
    تاریخ انتشار: 28/فروردين/1404 - 14:50

    شهیدی که امام زمان(عج) را در حرم امام رضا(ع) دید

    سخنانش ویژه بود. نصیحت نبود آدم ها از صحبت هایش دلگیر نمی شدند. با اینکه برخی اوقات اشکالات افراد را به خودشان تذکر می داد، ولی واکنش منفی تولید نمی کرد. همیشه از یک افق بالاتر شروع می کرد، چشم اندازی نشان می داد و بعد اشکال را می گفت.

    شهیدی که امام زمان(عج) را در حرم امام رضا(ع) دید

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    یادم است رسم خوبی در آن زمان بین بچه حزب الهی ها بود. اینکه وقتی کارشان در بسیج یا رشته تمام می شد، معمولاً دو نفری یا چند نفری در راه منزل با هم صحبت می کردند.

    صحبت ها هم در خصوص موضوعات معنوی یا مسائل حکومت اسلامی بود. خیلی از افراد در این صحبت های شبانه، رفتارشان الهی می شد و مسیر خود را پیدا می کردند.


    علی در این زمینه خیلی قوی بود. اهتمام ویژه داشت که با دوستان خود به تنهایی و در خلوت صحبت کند. او دوستانش را به خوبی ها دعوت می کرد. دلسوزانه، مشفقانه بعضی وقت ها بصورت نامه و مکاتبه.

    سخنانش ویژه بود. نصیحت نبود آدم ها از صحبت هایش دلگیر نمی شدند. با اینکه برخی اوقات اشکالات افراد را به خودشان تذکر می داد، ولی واکنش منفی تولید نمی کرد. همیشه از یک افق بالاتر شروع می کرد، چشم اندازی نشان می داد و بعد اشکال را می گفت.

    مثلا می گفت مرگ نزدیک است. قیامت نزدیک است و دست ما از اعمال صالح خالی است. ساعتها در این خصوص صحبت می‌کرد. بعد هم به نقطه ضعف اعمال طرف مقابل به صورت غیر مستقیم اشاره می کرد.

    اغلب دوستان علی خاطراتی از این دست از او دارند. او نسبت به مسائل اجتماعی و آسیب هایی که جمع رفقای متدین و مسجدی با آن روبرو بودند حساس بود.

    دید و بصیرت فوق العاده ای داشت. ایشان شرایط بعد از جنگ و آینده را می دید. واقعا خدا به او بصیرت نافذی داده بود. سوای اینکه در برخی حالات معنوی، آینده و تقدیرات خود و برخی دوستان را می دانست و تذکر می داد که قابل ذکر نیست. هر چه می گفت درست از آب در آمد.

    من قدرت درک خیلی از حرفهایش را نداشتم. حرفهایی از آینده می زد. از سیر و سلوک معنوی، از آینده دوستان و...

    اما من مبهوت بودم. من یقین دارم چشم برزخی اش باز شده بود. به همین خاطر از اشتباهات دوستانش ناراحت بود و به آنها تذکر می داد.

    من فقط نگاهش می کردم. می گفت گوش کن بعدها می فهمی. الان که آن خاطرات را بازخوانی می کنم هر بار مطلب جدیدی از آن به دست می آورم.

     

    علی با دوستانش آن قدر مهربان و صمیمی بود که بطور جدی و خالصانه، اگر خطایی بود به آن ها با مهربانی می گفت. او وقت می گذاشت و ساعت ها حرف می زد. آن هم تنهایی تا بفهماند که کجای کار دوستش اشتباه بوده.

    همیشه دلش می سوخت که نتوانیم از دوران حیات خود، خوب استفاده کنیم.

    برادرش از قول علی می گفت: یکبار با بچه های مسجد، به اردوی مشهد رفتیم. در حرم من صف جلو کنار حجت رستمی که مشغول خواندن دعا بود نشستم.

    تو حال خودم بودم که یکباره آقا امام زمان(عج) را دیدم. به من فرمودند: من اینجا هستم. به بچه ها بگو اگر حاجتی دارند بگویند تا برآورده شود. من به حجت گفتم. حجت هم توی مجلس اعلام کرد و شور عجیبی برپا شد.

    خدایا تو شاهد باش دارم از زبان علی می گویم و صورتم پر اشک شده.

    برگرفته از کتاب «بی خیال» زندگی نامه و خاطرات شهید علی حیدری
    راوی:حمید فلاح

     

    نظرات بینندگان
    نظرات شما