به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
در آن سه ماه حضور ما در شهر بانه، کاظم روز به روز از لحاظ معنوی رشد نمود. من که به عنوان فرمانده گروه آنها بودم، سعی می کردم در مسائل معنوی از نصیحتهای او استفاده کنم.
کاظم پس از مدتی تصمیم گرفت که برای هم اتاقی های خودش در محل سپاه بانه کاری انجام دهد. لذا کار پالایش و اصلاح معنوی را برای جمع ما که در یک اتاق بودیم شروع کرد.
قرار گذاشته بودیم که گناه نکنیم. می گفت هر کسی نمی تواند این شرایط را تحمل کند، به اتاق دیگری برود.
خب یکی دو نفر هم رفتند. البته جو اتاق ما خیلی خوب بود. بگو بخند و صحبتهای معمول دیده می شد اما مراقب کلام و رفتارمان بودیم که گناه نکنیم.
هرکس که ممکن بود خطایی انجام دهد، بقیه از جمله کاظم به او تذکر می دادند. نماز جماعت و نماز شب بچه های اتاق ترک نمی شد. برنامه توسل به صورت منظم برگزار می شد.
بعد پله پله کار را بالاتر برد. مدتی روی بحث اسراف کار کرد. خیلی روی این موضوع تأکید می کرد. می گفت بسیاری از درجات را با اسراف از دست می دهیم.
حالا بعد از اصلاح رفتار و اخلاق افراد، نوبت به نوسازی معنوی بود. ابتدا با هم قرار گذاشتیم که بی وضو نباشیم.
حتی خود کاظم، اگر نیمه شب از خواب بیدار می شد و می خواست دوباره بخوابد، بلند می شد و وضو می گرفت و بعد می خوابید.
برای ما روایات عجیبی بیان می کرد. اینکه امام علی(ع) فرمودند: «زمانی بر مردم بیاید که کارهای ناشایست و زنا بسیار گردد. هر یک از شما که آن زمان را درک کند، نباید شبها بدون وضو به خواب رود».
یا اینکه حضرت رسول الله(ص) فرمودند: هر کس با وضو بخوابد، اگر در آن شب مرگش فرا رسد شهید است (بحار الانوار: ج ۷۷، ص۳۰۵ )
یک بار یکی از بچه ها وارد اتاق شد. کاظم بی مقدمه به سراغش رفت و بدون اینکه او چیزی بگوید، اشاره کرد که برو وضو بگیر. گویی نور وضو را در چهره افراد می شناخت.
مدتی که گذشت، احساس کردم برخی دیگر از بچه های اتاق ما، مثل کاظم به درجاتی رسیده اند.
کاظم از اینکه توانسته بود، برخی از دوستان را رشد معنوی دهد بسیار خوشحال بود.
نمی دانید چه حالات معنوی داشتیم. زندگی ما رنگ و بوی خدایی گرفته بود. خیلی از بچه ها می خواستند داد بزنند و بگویند که چه شرایط و لحظات زیبایی را می گذرانیم.
حتی می خواستند کاظم را به دیگران معرفی کنند. اما کاظم می گفت: حرفی نزنید. برای خودتان گرفتاری درست می کنید.
لذت معنوی آن دوران دیگر برای ما تکرار نشد. دوره به پایان رسید و ما برگشتیم.
اما برخی از تربیت یافتگان کاظم به جنوب رفتند و در عملیات خیبر شرکت کردند. همانطور که کاظم به آنها گفته بود، همگی به شهادت رسیدند.