به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از مشرق ،
دونالد ترامپ در دورهی دوم ریاستجمهوری خود نیز، مانند دورهی اول، عنصر «غیرقابلپیشبینی بودن» را حفظ کرده است. رئیسجمهور آمریکا، از یک سو، رسماً ایران را به بمباران نظامی تهدید میکند و از سوی دیگر، بودجهی برخی از نهادهای آمریکایی، از جمله مسیرهای انتقال کمکهای مالی به اپوزیسیون ضدانقلاب، را قطع میکند که اتفاقاً با استقبال برخی در داخل ایران نیز مواجه شده است. با این حال، آنچه که در سیاست ضدایرانی هیچکدام از دولتهای آمریکا تغییر نمیکند، تلاش برای دخالت در امور داخلی جمهوری اسلامی است؛ چه از طریق چماق و چه از طریق هویج. پایگاه اینترنتی «کریدل» طی گزارشی تحت عنوان «اسناد افشاشده، پروژههای مداخلهجویانهی آمریکا در ایران را نشان میدهند
با بررسی برخی از اسناد دولت آمریکا که بهتازگی افشا شدهاند، نشان میدهد که چگونه واشینگتن دهها سال است با تأمین بودجهی نهادها و طرحهای متعدد، به دنبال تغییر رژیم در ایران بوده است. آنچه در ادامه میخوانید، ترجمهی گزارش کریدل است.
سند افشاشدهی حیرتآوری که کریدل آن را بررسی کرده، عمق کارزار طولانیمدت واشینگتن برای ایجاد بیثباتی در جمهوری اسلامی را آشکار میکند. این سند نشان میدهد «صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک» زیرمجموعهی وزارت خارجهی آمریکا، از سالها قبل، صدها میلیون دلار به عملیاتهای مخفیانه با هدف سرنگونی دولت تهران اختصاص داده بدون آنکه موفقیتی به دست آورد. جزئیات مربوط به اینکه این پولها کجا میرود و چه کسی از آنها سود میبرد، معمولاً محرمانه است. با این حال، این گزارش افشاشده پنجرهای نادر به درونِ جدیدترین نقشهی تغییر رژیم صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک ارائه میدهد.
تأمین مالی مخفیانهی اپوزیسیون ایران
سند مورداشاره، در حقیقت، دعوتنامهی طبقهبندیشدهی وزارت خارجهی آمریکا از پیمانکاران خصوصی و نهادهای مرتبط با حوزهی اطلاعاتی، مانند «موقوفهی ملی دموکراسی و «آژانس توسعهی بینالمللی ایالات متحده» است. [این دو سازمان از بازوهای شناختهشدهی دولت آمریکا برای تغییر رژیم در کشورهای هدف ایالات متحده هستند.] گزارش مذکور، که ماه آگوست سال ۲۰۲۳ بیسروصدا منتشر شد، به دنبال دریافت پیشنهادهایی برای «حمایت از جامعهی مدنی، کنشگران مدنی، و همهی مردم ایران در استفاده از حقوق مدنی و سیاسیشان همزمان با و بعد از» دورهی انتخابات سال آینده «به منظور افزایش مسیرهای عملی برای مشارکت دموکراتیک» بود.
صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک همچنین از متقاضیان دعوت کرده بود «فعالیتهایی را پیشنهاد دهند» که «تلاشهای جامعهی مدنی در جهت سازماندهی در حوزهی موضوعات مهم برای مردم ایران در طول دورهی انتخابات و وادار کردن مقامات منتخب و غیرمنتخب این کشور به پذیرش مسئولیتهایشان در قبال خواستههای شهروندان را تقویت کنند.» علاوه بر این، وزارت خارجهی آمریکا مایل بود شهروندان ایرانی را دربارهی چیزی آموزش دهد که ادعا میکرد «نقایص فرآیندهای انتخاباتی ایران» هستند. پیشنهادات ارسالی باید «توجه ویژهای به توسعهی راهبردها و فعالیتهایی کنند که مشارکت زنان را در جامعهی مدنی، کنشگری، حاکمیت قانون، و تلاشها در حوزهی حکومتداری مطلوب افزایش میدهند.»
گزارش مملو از ادبیات فاخر و حسنتعبیر است. صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک ادعا میکند حامی «حکومت مشارکتی، اصلاحات اقتصادی، و پیشرفت آموزشی» است و هدفش ایجاد «یک دولت پذیراتر و پاسخگوتر در ایران است که از لحاظ داخلی، باثبات، و از لحاظ خارجی، یک عضو صلحطلب و سازنده در جامعهی ملل باشد.» به عبارت دیگر، یک دولت دیگر تابع غرب که به جای به چالش کشیدن منافع امپریالیستی در غرب آسیا، در خدمت این منافع باشد. این سازمان در نظر داشت تا متقاضیانِ موفق، در قالب این نقشههای بزرگ با «دولتها، سازمانهای جامعهی مدنی، رهبران اجتماعی، کنشگران حوزههای جوانان و زنان، و گروههای بخش خصوصی» همکاری کنند. به گفتهی سند نامبرده، کمکهای مالی وزارت خارجه باعث «افزایش تنوع رسانههای سانسورنشده در ایران و گسترش «دسترسی به رسانههای دیجیتال از طریق استفاده از زیرساختهای ارتباطاتی، ابزارها، و تکنیکهای امن» میشود. این گزارش همچنین پیشبینی کرده بود که به این ترتیب «توانایی جامعهی مدنی برای سازماندهی و دفاع از منافع شهروندان» تقویت خواهد شد.
پرچم «آژانس توسعهی بینالمللی ایالات متحده». این آژانس که اصلیترین نهاد وابسته به دولت آمریکا در حوزهی کمک به سازمانهای بینالمللی است، دستکم از دو جهت اهمیت دارد: دخالت در امور کشورهای هدف آمریکا از طریق حمایت از جنبشها و سازمانهای خاص، و پروپاگاندا از طریق رسانهای کردنِ کمکهایش به کشورهای نیازمند.
«سوژههای انسانی»
صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک انتخابات سال ۲۰۲۴ ایران و دوران تبلیغات انتخاباتی پیش از آن را «فرصتهایی» برای نفوذ در جامعهی مدنی این کشور میدانست. نقشهی این سازمان تشکیل شبکهای از «بازیگران مدنی» بود که راهبردهای انتخاباتی [مدنظر دولت آمریکا] را از «مشارکت در انتخابات» تا «عدم مشارکت در انتخابات» پیاده کنند؛ به عبارت دیگر، یا بسیج رأیدهندگان [برای رأی به یک نامزد خاص] و یا تضعیف مشارکت. علاوه بر این، قرار بود به افرادی که انتظار میرفت تبدیل به رهبران امور زنان، جوانان، و اقلیتهای قومی در هر کدام از سطوح حکومت شوند، «حمایت و آموزش فنی» ارائه گردد؛ اگرچه هیچکدام از مقامات دولتیِ «در حال خدمت» واجد شرایط دریافت این کمکها نبودند. صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک امیدوار بود این شبکهی مأموران تغییر رژیم در ایران، پس از تشکیل، اقدام به سازماندهی «رفراندومهای ملی آزمایشی» و سایر اقدامات سیاسی «غیررسمی» خارج از چارچوبهای رسمی جمهوری اسلامی کنند تا شکافهای ادعایی میان اقدامات دولت و ارادهی عمومی را برجسته نمایند. همچنین مقرر شده بود برای تهیهی پیشنویس «مانیفستها»ی مختلف دربارهی «نیازها و اولویتهای برآورده نشده»ی مردم محلی به ایرانیها کمک شود.
چنانکه قابلپیشبینی هم هست، در سند صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک هیچ اشارهای به تحریمهای فلجکنندهای نشده که آمریکا و اتحادیهی اروپا علیه ایران اعمال کردهاند و تأثیر قابلتوجهی بر نارضایتی عمومی در تهران داشتهاند. در عوض، در این گزارش آمده:
فعالیتها[ی گروههای تحت حمایت] باید غیرحزبی باشد و امکان مشارکت طیف وسیعی از گروهها به منظور تشویق بازیگران مختلف به سازماندهی [و اقدام] حول منافع مشترک وجود داشته باشد... همهی فعالیتهای پیشنهادی باید بهوضوح تأثیری بر شهروندان و گروههای جامعهی مدنی در داخل ایران نشان دهند. پشتیبانی در داخل کشور، از طریق فعالیتهای یک کشور ثالث با حضور شرکتکنندگان ایرانی، یا به صورت مجازی از طریق کانالهای آنلاین قابلارائه است؛ اما متقاضی [دریافت کمک از صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک] باید داشتنِ پیوند مستقیم با فعالان جامعهی مدنی در داخل ایران و توانایی برقراری ارتباط امن و مؤثر با این افراد را اثبات کند.
«شش رنگ» (حامی همجنسگرایی) یکی از عجیبترین سازمانهای دریافتکنندهی کمک از دولت آمریکا بوده است. این سازمان در وبسایت خود صفحهای با عنوان «توضیح المسائل» دارد که در آن مسائلی مانند «ما همجنسگرایان چگونه تولید مثل کنیم؟»، «دین، خدا، همجنسگرایی و گناه»، و «کی فاعله، کی مفعول؟» توضیح داده شده است. نشانههایی در وبسایت شش رنگ وجود دارد که طبق آنها به نظر میآید گردانندگان این سازمان و وبسایت آن زنان همجنسباز هستند. نام «شش رنگ» اشاره به پرچم ششرنگ نماد همجنسبازان و دگرباشان جنسی در سراسر جهان دارد.
نکتهی جالب اینجاست که برخی هزینهها در این سند بهصراحت ممنوع شدهاند: از جمله حمایت از «احزاب سیاسی منفرد یا تلاش برای پیشبرد یک دستورکار سیاسی خاص در ایران»، فعالیتهای مستقر در آمریکا، تحقیقات دانشگاهی، برنامههای رفاه اجتماعی، سرمایهگذاریهای تجاری، جشنوارههای فرهنگی، و حتی «هزینههای سرگرمی»، مانند «پذیرایی، فعالیتهای اجتماعی، مراسمات، مشروبات الکلی، [و] تورهای هدفمند.» از همه عجیبتر، این ممنوعیتها به «تحقیقات پزشکی و روانشناسی یا مطالعات بالینی با استفاده از سوژههای انسانی» نیز تعمیم پیدا کردهاند. این محدودیت، پرسشهای نگرانکنندهای را دربارهی پروژههای قبلی با بودجهی صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک ایجاد میکند: آیا پیش از این پیشنهاداتی شامل آزمایش روی شهروندان ایرانی یا شهروندان خارجی دیگر مطرح شدهاند؟ آیا قبلاً تلاشهایی برای استفاده از الکل به عنوان ابزار ایجاد بیثباتی در ایران بررسی شدهاند؟
«شادی صدر»، بنیانگذار سازمان «عدالت برای ایران»، کسی است که تصویر بالا را در صفحهی اینستاگرام خود منتشر کرد و حتی مورد انتقاد بسیاری از عناصر ضدانقلاب قرار گرفت. چنین افرادی سالهاست به بهانهی حمایت از حقوق مردم ایران و سرنگون کردن جمهوری اسلامی از دولت آمریکا بودجه دریافت میکنند. (مشرق بابت انتشار این تصویر از مخاطبان محترم عذرخواهی میکند.)
«اعتراضات فزاینده»
هنوز مشخص نشده کدام گروهها در نهایت برای اجرای طرحهایشان به منظور تغییر رژیم در ایران از صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک بودجه دریافت کردهاند. رسانههای جریان اصلی ادعا میکنند چنین اطلاعاتی به دلیل ادعایی «خطراتی که کنشگران از جانب [دولت] ایران با آنها مواجه هستند» طبقهبندیشده است. با این حال، مخفیکاریهای واشینگتن احتمالاً بیشتر با هدف پنهان کردن ماهیت مشکوک این عملیاتهای مخفیانه است تا به خاطر نگرانیهای امنیتی. تهران مدتها قبل، در اقدامی عاقلانه، فعالیتهای مداخلهگرانه و خرابکارانهی سازمانهای دولتی و جبهههای اطلاعاتی آمریکا را در خاک خود ممنوع کرد با این حال، واشینگتن به حمایت از چندین گروه «تبعیدی» و خارجنشین ایرانی مستقر در غرب، و سازمانهای غیردولتی مرتبط با آنها، گروههای جامعهی مدنی و بسترهای پروپاگاندای خارج از ایران ادامه داده است. اگرچه مقامات آمریکایی علناً به انجام این اقدامات اذعان کردهاند، اما جزئیات این تلاشها، از جمله هویت گروهها و افراد تحت حمایت را به شکلی نظاممند مخفی میکنند
به عنوان مثال، سوابق عمومیای، که البته اکنون حذف شدهاند، نشان میدهد موقوفهی ملی دموکراسی بهتنهایی، بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱، دستکم حدود ۴.۶ میلیون دلار در ۵۱ طرح جداگانهی «ضدانقلاب» در ایران سرمایهگذاری کرده است. این سرمایهگذاری شامل تأمین مالی اتحادیههای کارگری، «تقویت خبرنگاریِ مستقل»، ایجاد یک نشریهی حقوقی برای تشویق «وکلا، دانشجویان حقوق، و روحانیون» به کارزار با هدف اصلاحات «دموکراتیک» و چندین طرح مرتبط با «توانمندسازی زنان ایرانی» در حوزههای تجارت، سیاست، و اجتماع بوده. فقط در هفت مورد از سازمانِ مسئولِ اجرای یک طرح خاص نام برده شده، و در تمام این موارد، آن سازمان «مرکز عبدالرحمن برومند» مستقر در واشینگتن بوده. هویت ۴۴ نهاد دیگری که از دولت آمریکا کمک دریافت کردهاند، همچنان ناشناخته است.
«بنیاد عبدالرحمن برومند» بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۲ دستکم ۱۵ میلیون دلار درآمد داشته که بخش عمدهی آن از محل بودجهی دریافتی از دولت آمریکا بوده است
یکی دیگر از گزارشهای پایگاه اینترنتی موقوفهی ملی دموکراسی، که اکنون از وبسایت این سازمان حذف شده، نشان میدهد طی یک سال منتهی به اعتراضات ماه سپتامبر سال ۲۰۲۲ در ایران [اعتراضاتی که به بهانهی فوت «مهسا امینی» شروع شد]، آژانس حدود یک میلیون دلار برای پروژههایی هزینه کرده است که اگرچه جزئیات آنها افشا نشده، اما روی حمایت از «حقوق بشر» متمرکز بودهاند. حتی از یکی از سازمانهای مشارکتکننده در طرحهای تحت حمایت دولت آمریکا نیز نامی برده نشده است. به عنوان مثال، دهها هزار دلار برای «نظارت، مستندسازی، و گزارش در حوزهی نقض حقوق بشر» در ایران به یک نهاد ناشناس پرداخت شده و این سازمان همچنین مأموریت پیدا کرده تا «با شبکهی فعالان حقوق بشر [در ایران] همکاری نزدیکی با هدف تقویت ظرفیت آنها برای گزارشدهی، حمایت، و امنیت دیجیتال داشته باشد.
نفوذ خارجی و ربوده شدن اعتراضات در ایران
مشخص نیست که آیا این ثروتِ بادآورده به شکلی بر ناآرامیهای گستردهی سپتامبر ۲۰۲۲ در ایران تأثیر گذاشته یا نه، اما موقوفهی ملی دموکراسی به طرز قابلتوجهی از همان مراحل اولیه، رویدادهای محلی را زیر ذرهبین گرفته بود. یک هفته پس از شروع تظاهرات، این سازمان، افرادِ علاقهمند به «اخبار اعتراضاتِ روبهافزایش در ایران پس از قتل مهسا امینی» را تشویق کرد تا مرکز عبدالرحمن برومند، «سازمان دریافتکنندهی کمک مالی از موقوفهی ملی دموکراسی»، را دنبال کنند. اگرچه اعتراضات ایران در ابتدا پوشش گستردهای در رسانههای غربی دریافت کرد، اما به همان سرعت و یکبارگیای که شروع شده بود، آرام گرفت. طنز تلخ ماجرا اینجاست که یکی از دلایل کاهش چشمگیر شدت اعتراضات، بهرهبرداری گستاخانهی بازیگران غربی از این تحولات بود. کنشگران دلخور در ایران آشکارا از این شکایت میکردند که عناصر خارجی آرمان آنها را «ربوده»اند.
پیام سازمان آمریکایی «موقوفهی ملی دموکراسی» در شبکهی اجتماعی «ایکس» و تشویق مخاطبان به دنبال کردن صفحهی «مرکز عبدالرحمن برومند» برای اطلاع از اخبار مربوط به اغتشاشات در ایران. موقوفهی ملی دموکراسی رسماً و علناً مرکز برومند را یکی از دریافتکنندگان کمک مالی از آمریکا معرفی میکند.
سرشناسترین فرد در میان آشوبگران مستقر در آمریکا، «مسیح علینژاد» است؛ تبعیدی ایرانیای که صدها هزار دلار از سازمانهای دولتی آمریکایی برای عملیاتهای پروپاگاندا علیه تهران به جیب زده است. به نظر میرسد همین که علینژاد، بهدروغ، خود را «رهبر» جنبش اعتراضی علیه جمهوری اسلامی معرفی کرد، کافی بود تا مردم داخل ایران دست از انجام اقدامات بیشتر بکشند. همین مسئله دلیل اصلیای است که واشینگتن هویت دریافتکنندگان کمکهای مالیاش برای تغییر رژیم در ایران را پنهان میکند. سابقهی ایران در مقاومت برابر مداخلهی غربیها، شهروندان این کشور را عمیقاً نسبت به نفوذ خارجی بدبین کرده است. حمایت مخفیانهی آمریکا، مشروعیت جنبشهای معارض در ایران را از بین میبرد و موجب مقاومت ملیگرایانه در این کشور میشود.
از قضا، واشینگتنپست [به نقل از آسوشیتدپرس] اخیراً گزارش داد که بسیاری از ایرانیها، از سراسر طیف ایدئولوژیک، اقدام دونالد ترامپ به قطع بودجهی دولت آمریکا برای تغییر رژیم در ایران را فرصتی برای تحول سیاسی معنادار میدانند. چنانکه در اسناد افشاشده مشخص است، جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا، در آخرین سال ریاستجمهوریاش ۶۵ میلیون دلار بودجهی جدید برای عملیاتهای صندوق دموکراسی منطقهای خاور نزدیک درخواست کرد. با این حال، اکنون که این بودجه در هالهای از ابهام قرار گرفته، اپوزیسیون تحت حمایت غرب در ایران، که عمدتاً به کمکهای خارجی وابسته است، خود را فلجشده میبیند. در نتیجه، ممکن است یک مانع مهم برای تعامل واقعی دیپلماتیک میان واشینگتن و تهران از میان برداشته شده باشد. ماههای آینده میتواند نشان دهد آیا این تغییر، مسیرهای جدیدی را برای گفتوگو باز میکند یا صرفاً توقفی موقت در تلاشهای طولانیمدت آمریکا برای تغییر رژیم در ایران است.