چهارشنبه 07 آبان 1404 - Wed 29 Oct 2025
  • صلح‌خواهی نمایشی با جنگ‌افروزی ساختاری

  • شهید کربلایی :آمده‌ام نذرم را ادا کنم! +عکس

  • شرم‌آور نیست؟ البته که هست!

  • نگاهی به گزارش رسمی اسرائیل از حجم تلفات خود

  • وعده‌های دروغ جریان غربگرا از برجام تا FATF

  • پایان برجام و خواب‌های آشفته پسابرجامی!

  • میرزای نائینی معتقد به تشکیل «حکومت اسلامی» و مسئله «ولایت» بود /تعبیر امروزی جمهوری اسلامی همان حکومت مدنظر میرزای نائینی است +صوت وفیلم

  • بدون رفع تحریم‌ها ایران هیچ توافقی با آمریکا نمی‌کند

  • نمی‌توانید با این قصه‌ها مرا فریب دهید؛ وقتی نخست‌وزیر شدم، دیدم هیچ طرحی درباره ایران آماده نکرده بودید

  • جنگ روانی، سه ضلع از چهارضلع راهبرد ترامپ

  • پیام تسلیت به خانواده خادم الشهدا بهروز قدمی

  • آیا مذاکره بوداپست هم به سرنوشت آلاسکا دچار می‌شود؟

  • واکنش امام خامنه‌ای به ادعای ترامپ درباره صنعت هسته‌ای ایران: به همین خیال باش! +فیلم و صوت

  • نگرانی درباره احتمال دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، به طور کامل بر طرف نشده

  • آیا اژدهای پکن بر معامله‌گر نیویورکی چیره شده است؟

  • ‌پایان اقتدار شورای امنیت و آغاز عصر نظم نوین جهانی

  • از برجام تا برهوت؛ محصول نابلدی و بی‌دانشی

  • اگر یزید توانست شما هم می‌توانید

  • جاسـوس و جاسوسی از نگاه اسـلام

  • شرم‌الشیخ سوم روسیاهی پادوهای داخلی ترامپ

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 412451
    تاریخ انتشار: 07/آبان/1404 - 12:18
    تحلیلی بر کارنامه ترامپ در تقابل ادعا با عملکرد :

    صلح‌خواهی نمایشی با جنگ‌افروزی ساختاری

    این روزها جهان شاهد افزایش تنش، درگیری و آشوب در مناطقی است که مستقیماً تحت تأثیر سیاست‌های آمریکا قرار گرفته‌اند. این در حالی است که در حالی‌که ترامپ در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود از «پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان» سخن می‌گوید. به عبارتی واضح و روشن؛ منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) بار دیگر به صحنه خون و آتش تبدیل شده است

    صلح‌خواهی نمایشی با جنگ‌افروزی ساختاری

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ،

    علی آبشناس

    دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا که در سال‌های اخیر تلاش کرده است چهره‌ای صلح‌طلب از خود به جهان ارائه دهد، در عمل یکی از تهاجمی‌ترین و بی‌ثبات‌کننده‌ترین سیاست‌های خارجی آمریکا را رقم زده است. از ترور سردار شهید قاسم سلیمانی و حمایت آشکار از رژیم صهیونیستی در کشتار مردم فلسطین گرفته تا حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران و حمایت از حملات رژیم کودک‌کش به ایران عزیزمان و کشتار مردم عادی و بی‌گناه در کنار ترور و شهادت فرماندهان عالی‌رتبه جمهوری اسلامی و همچنین تهدید مستقیم علیه ایران و سوریه، همگی نمونه‌ای روشن و شفاف از رفتارهای دولت ترامپ است که نشان می‌دهد او، نه رئیس‌جمهور صلح، بلکه رئیس‌جمهور جنگ است؛ همان‌گونه که بسیاری از تحلیلگران جهانی تأکید می‌کنند؛ نمی‌توان هم در میدان بمباران ایستاد و هم شاخه زیتون در دست گرفت.


    این روزها جهان شاهد افزایش تنش، درگیری و آشوب در مناطقی است که مستقیماً تحت تأثیر سیاست‌های آمریکا قرار گرفته‌اند. این در حالی است که در حالی‌که ترامپ در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود از «پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان» سخن می‌گوید.

    به عبارتی واضح و روشن؛ منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) بار دیگر به صحنه خون و آتش تبدیل شده است؛ فلسطین، سوریه، لبنان، یمن، عراق و حتی افغانستان هنوز بهای سیاست‌های مداخله‌جویانه و منفعت‌طلبانه واشنگتن را می‌پردازند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اخیرا در توئیتی معنادار نوشت: «نمی‌توان هم رئیس‌جمهور جنگ بود و هم رئیس‌جمهور صلح.» این جمله، بازتاب دیدگاهی جهانی است که معتقد است ژست صلح‌طلبی ترامپ، چیزی جز فریب رسانه‌ای نیست.
    ژست صلح در سایه بمباران
    ترامپ در سال ۲۰۲۵ و آغاز دومین دوره ریاست‌جمهوری خود، با شعار «بازگرداندن عظمت آمریکا» تلاش کرد تا نقش ایالات متحده را به‌عنوان میانجی جهانی بازتعریف کند. او در نشست مجمع عمومی سازمان ملل خود را «سفیر صلح» خواند و از کشورهای مختلف خواست به مسیر دیپلماسی بازگردند.

    اما همزمان، نیروی هوائی آمریکا در ماه اردیبهشت ۱۴۰۴ حملاتی را به مواضع نظامی در شرق سوریه انجام داد که به کشته شدن ده‌ها غیرنظامی منجر شد. در همان زمان، منابع خبری از بمباران چند منطقه مرزی عراق و سوریه توسط جنگنده‌های آمریکایی خبر دادند که بدون مجوز سازمان ملل انجام شد.

    این حملات با واکنش شدید تهران، دمشق و بغداد مواجه شد و حتی برخی متحدان اروپایی آمریکا از آن انتقاد کردند. تناقض آشکار میان گفتار و کردار ترامپ، او را در جایگاه سیاستمداری قرار داده است که از یک‌سو شعار صلح می‌دهد و از سوی دیگر ماشه جنگ را می‌کشد.
    یک ماه بعد نیز حملات رژیم صهیونیستی به عنوان حملات پیشدستانه در روزهای پایانی خردادماه سال جاری با چراغ سبز و اطلاع آمریکا و در سکوت برخی از کشورهای به اصطلاح اعضای سازمان ملل (اروپایی) انجام گرفت که در این حملات دانشمندان، فرمانده‌های عالی‌رتبه نظامی ایران و حتی زنان و کودکان به شهادت رسیدند.

    همزمان با تغییر موازنه ایران از دفاع به هجوم و انتقام پشیمان‌کننده نیروی هوائی آمریکا به بهانه جلوگیری از هسته‌ای غیر‌صلح‌آمیز بودن به تاسیسات هسته‌ای صلح‌آمیز کشور حمله و بلافاصله درخواست آتش‌بس کرد. تناقض‌های صلح‌آمیز و جنگ طلبانه بودن نظام‌های استکباری و رژیم‌های جعلی را در نمونه تهدیدات و تحریم‌ها و جنگ افروزی‌های غرب آسیا به وضوح می‌توان دید. 
     حمایت بی‌قید و شرط از رژیم صهیونیستی 
    و تداوم جنایات
    در دو سال اخیر، جنگ غزه و حملات گسترده اسرائیل به فلسطینیان یکی از تلخ‌ترین فصل‌های تاریخ معاصر منطقه غرب آسیا بوده است. طبق گزارش الجزیره و نیویورک‌تایمز، از آغاز حملات ارتش اسرائیل در سال ۱۴۰۲ تا مهر ۱۴۰۴، بیش از ۶۵ هزار فلسطینی، عمدتاً زنان و کودکان، کشته یا مجروح شده‌اند.

    در این میان، دولت ترامپ نه‌تنها هیچ اقدامی برای توقف کشتار انجام نداده، بلکه با ارسال کمک‌های تسلیحاتی و پوشش دیپلماتیک در شورای امنیت، به تل‌آویو چراغ سبز داده است. تصاویر ماهواره‌ای منتشرشده توسط شبکه CNN نشان می‌دهد که بمب‌های استفاده‌شده در حمله به اردوگاه جبالیا در غزه از نوع ساخت آمریکا بوده‌اند. این واقعیت نشان می‌دهد که ژست صلح ترامپ، چیزی جز نقابی برای پنهان‌کردن جنگ‌طلبی و حمایت از رژیم کودک‌کش اسرائیل نیست.
    رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران نیز در یکی از سخنرانی‌های خود در تیرماه ۱۴۰۴ تأکید کردند: «آمریکا قابل اعتماد نیست، چون از یک طرف لبخند می‌زند و از طرف دیگر در حال خنجر زدن است. هر جا سخن از صلح می‌گوید، در پس آن نقشه جنگ و تسلط نهفته است.» این جمله، پاسخی دقیق به دوگانگی رفتار واشنگتن است؛ کشوری که با ادعای دفاع از حقوق بشر، از جنایت علیه ملت‌های مظلوم حمایت می‌کند.
     از ترور تا تهدید و تحریم؛ 
    چهره واقعی رئیس‌جمهور جنگ
    ترامپ در دوره نخست خود، فرمان ترور سردار حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را صادر کرد؛ اقدامی که به‌عنوان یکی از جنایت‌های آشکار علیه ملت ایران در حافظه تاریخ ثبت شد. در دوره دوم نیز با ادامه سیاست فشار حداکثری، آمریکا دوباره تحریم‌های گسترده‌ای علیه ایران، ونزوئلا و روسیه اعمال کرده است. این تحریم‌ها نه علیه دولت‌ها، بلکه مستقیماً علیه مردم اعمال می‌شوند و نتیجه آن، فشار اقتصادی و انسانی بی‌سابقه است.
    در همین حال، کارشناسان شورای روابط خارجی آمریکا اذعان کرده‌اند که سیاست‌های ترامپ موجب تضعیف اعتماد جهانی به ایالات متحده شده است. روزنامه گاردین در گزارشی در شهریور ۱۴۰۴ نوشت: «ترامپ در حالی از صلح جهانی سخن می‌گوید که همزمان ارتش آمریکا در شش کشور درگیر عملیات مستقیم یا غیرمستقیم نظامی است.» از افغانستان و پاکستان گرفته تا سوریه و عراق، حضور و نفوذ نظامی آمریکا همچنان ادامه دارد و هر روز بر دامنه بی‌ثباتی منطقه افزوده می‌شود.
    نقش آمریکا در تولد 
    و تداوم گروه‌های تروریستی
    داعش، القاعده و دیگر گروه‌های تکفیری که سال‌هاست خون مردم منطقه را می‌ریزند، همچنان از حمایت‌های پنهان و آشکار واشنگتن و تل‌آویو برخوردارند. افشاگری‌های اخیر از سوی برخی رسانه‌های غربی مانند «فارین پالیسی» و «ایندیپندنت» نشان داده که تسلیحات آمریکایی از مسیرهای غیررسمی به دست شبه‌نظامیان در سوریه و عراق رسیده است. در همین رابطه، وزارت دفاع روسیه نیز در گزارش خود در مرداد ۱۴۰۴ اعلام کرد که بخشی از مهمات استفاده‌شده توسط گروه‌های تروریستی در شمال سوریه، ساخت ایالات متحده است.
    این سیاست دوگانه آمریکا در مبارزه با تروریسم و در عین حال تأمین تسلیحات برای گروه‌های شبه‌نظامی، یکی از دلایل اصلی تداوم ناامنی در منطقه غرب آسیا است. در واقع، همان‌طور که تحلیلگران منطقه‌ای می‌گویند؛ واشنگتن برای حفظ نفوذ خود در خاورمیانه، به وجود دشمنی دائمی نیاز دارد و این دشمن از طریق خلق بحران‌های مصنوعی و گروه‌های تروریستی بازتولید می‌شود.
     جاه‌طلبی ترامپ برای جایزه صلح نوبل؛ 
    فریب افکار عمومی جهانی

    یکی از جنجالی‌ترین رفتارهای ترامپ در سال ۱۴۰۴ تلاش او برای نامزدی دریافت جایزه صلح نوبل بود. رسانه‌های آمریکایی گزارش دادند که کمپین انتخاباتی وی با هدف «بهبود چهره جهانی ترامپ» اقدام به لابی‌گری گسترده در نروژ کرده است. در حالی‌که افکار عمومی جهان، او را مسئول مستقیم هزاران مرگ در خاورمیانه و اوکراین می‌دانند.
    در همین راستا، روزنامه «لوموند» در یادداشتی نوشت: «در جهانی که کودکان غزه در آتش بمب‌های آمریکایی می‌سوزند، رئیس‌جمهور آمریکا برای دریافت جایزه صلح تبلیغ می‌کند؛ این نه طنز سیاسی، بلکه تراژدی تاریخ است.»
    نمونه‌های واقعی از این تناقض‌ها کم نیستند؛ از حملات پهپادی در یمن که به کشته‌شدن صدها غیرنظامی انجامید تا تهدیدات مستقیم علیه ایران و حمایت از حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی در دمشق و حومه بیروت. حتی در حوزه دیپلماسی نیز ترامپ با خروج از پیمان‌های بین‌المللی مانند توافق اقلیمی پاریس، پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد و توافق هسته‌ای با ایران، نشان داد که تمایلی به صلح پایدار ندارد.
    در مقابل، ملت‌های منطقه با تکیه بر مقاومت و ایستادگی، مسیر استقلال خود را ادامه می‌دهند. ایران با دیپلماسی فعال در محور مقاومت، توانسته است جایگاه خود را در منطقه تثبیت کند و روابط خود را با کشورهایی نظیر روسیه، چین و کشورهای عضو بریکس تقویت کند؛ بلوکی که به‌گفته تحلیلگران، به‌عنوان موازنه‌ای در برابر سلطه‌طلبی غرب عمل می‌کند. روسیه و چین از خلأ ایجاد شده در نظم آمریکامحور برای گسترش روابط راهبردی خود با کشورهای غرب آسیا استفاده کرده‌اند. امضای قراردادهای جدید میان مسکو و دمشق در حوزه بازسازی و انرژی، و همچنین گسترش همکاری‌های اقتصادی پکن با تهران در چارچوب برنامه جامع ۲۵ ساله، نشانه‌ای از این تغییر موازنه است. در افغانستان نیز، حضور پررنگ‌تر روسیه و چین در معادلات سیاسی کابل و گفت‌وگو با طالبان در سطح منطقه‌ای، حکایت از تضعیف نقش سنتی ایالات متحده در این کشور دارد.
     نمایش صلح در چهره جنگ
    ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش بارها خود را به عنوان «رئیس‌جمهور صلح» معرفی کرده است، اما عملکرد دیپلماتیک و نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه، اروپا و آسیا از حمایت تسلیحاتی از اسرائیل تا دستور ترور سردار قاسم سلیمانی و حمایت و چشم بستن بر جنایات انجام‌شده در سطح جهان توسط رژیم صهیونیستی خصوصا در منطقه غرب آسیا، ایران، یمن، سوریه، لبنان و فلسطین مظلوم نشان می‌دهد که ژست صلح‌طلبی ‌در تضاد عمیقی با سیاست خارجی‌اش قرار دارد.
    واژه «صلح» در فضای رسانه‌ای و دیپلماتیک معاصر به برچسبی جذاب برای مشروعیت‌سازی سیاست‌ها، قتل و غارت و دخالت و زورگویی استکبار تبدیل شده است. رهبران و دولت‌ها تلاش می‌کنند با ادبیات صلح، فشارها و مخالفت‌ها را نرم کنند. اما آنچه در نهایت اهمیت دارد، نه شعارها بلکه رفتارها و نتایج آن‌هاست. وقتی دولتی در عرصه بین‌المللی همزمان بمباران، ترور، تهدید و تحریم را پیش می‌برد، چگونه می‌تواند ادعای صلح‌خواهی داشته باشد؟ این پرسش در مورد دونالد ترامپ امروز به یک چالش اساسی بدل شده است.
    یک عنصر کلیدی تناقض در ژست صلح ترامپ، نقش مداخله‌ای آمریکا در پشتیبانی از اسرائیل در جنگ‌های اخیر است. آمریکا از طریق ارسال تسلیحات، پشتیبانی لجستیکی و رای در سازمان‌های بین‌المللی، عملاً حامی استراتژیک اسرائیل در جنگ علیه فلسطینیان بوده است. 
    گزارش پروژه هزینه‌های جنگ نشان می‌دهد که از اکتبر ۲۰۲۳ تا سپتامبر ۲۰۲۵، ایالات متحده بیش از ۲۱.۷ میلیارد دلار کمک نظامی به اسرائیل داده است؛ کمکی که به بسیاری، نقش تعیین‌کننده‌ای در بقا و شدت جنگ اسرائیل در غزه داده است. 
    در جریان حمله به منطقه «المواسی» در غزه در ژوئیه ۲۰۲۴، اسرائیل بمب‌هایی با توان بالا در منطقه‌ای شلوغ انداخت که بیش از ۹۰ فلسطینی از جمله زنان و کودکان کشته شدند و صدها نفر زخمی شدند. یکی از بمب‌ها ساخت آمریکا بود. 
    چنین اقداماتی، که بسیاری آن‌ها به عنوان نقض جدی حقوق بشر و امکان وقوع جنگ‌ جنایت خوانده شده‌اند، با ادعای صلح‌طلبی در تضاد آشکار است.
    آنچه امروز جهان شاهد آن است، پرده‌برداری از چهره واقعی آمریکاست؛ کشوری که از صلح سخن می‌گوید اما از جنگ تغذیه می‌کند. همان‌گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی خود در شهریور ۱۴۰۴ فرمودند؛ «صلح آمریکایی، صلحی نیست که امنیت و عدالت به همراه بیاورد؛ صلحی است برای تثبیت سلطه و نابودی ملت‌ها.»
    یکی از نکات اساسی در دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی این است که آمریکا بر اساس منافع خود عمل می‌کند، نه برمبنای تعهدات اخلاقی یا حقوقی. این نکته، وقتی باسابقه مداخلات نظامی و ترورها ترکیب می‌شود، تصویری مقاوم از استراتژی خارجی ایران می‌سازد: نه تسلیم محض، نه جنگ تمام‌عیار، بلکه ایستادگی در برابر فشار و شرط گذاشتن برای تعامل.
    در این میان، توئیت عباس عراقچی به‌درستی خلاصه‌ای از واقعیت سیاست آمریکا در دوران ترامپ است: «نمی‌توان هم رئیس‌جمهور جنگ بود و هم رئیس‌جمهور صلح.» این جمله نه‌فقط یک نقد سیاسی، بلکه بازتاب وجدان جهانی است که از تکرار دروغ صلح‌طلبی از سوی واشنگتن خسته شده است. ترامپ می‌تواند برای مدتی کوتاه افکار عمومی را با وعده‌های رنگارنگ فریب دهد، اما حقیقتی که در چهره ویران‌شده غزه، در خون کودکان فلسطینی و در خاکستر شهرهای سوریه و عراق نمایان است، گواهی می‌دهد که پشت نقاب صلح، همان هیولای جنگ ایستاده است.

     

    نظرات بینندگان
    نظرات شما