به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
دوران اسارت خاطرات تلخ و شیرین زیادی برای آزادگان هشت سال دفاع مقدس به همراه دارد؛ یکی از این خاطرات، مربوط به دیوارنویسی در زندان الرشید بغداد است که خلیل رضایی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بوشهر آن را روایت کرده است.ما حدوداً ۴۵ روز در پادگانی الرشید بغداد بودیم.
ما حدود ۳۰ نفر بودیم که همه را در یک سلول ۱۰ متری جا داده بودند. فضای خیلی تنگی بود که فقط میتوانستیم بنشینیم؛ از خوابیدن و دراز کردن پا خبری نبود. از در سلول که خارج میشدیم، یک راهرو داشت که دیوارش گچی بود. یک روز یکی از اسرا روی دیوار گچی راهرو نوشت، الله واحد؛ خمینی قاعد.
در واقع او میخواست عشق و ارادت خودش را به ولایت نشان بدهد. نیروهای بعثی گفتند، اینها اسیر ما هستند، گرفتار هم هستند ولی در عین حال دست از اعتقادات خودشان برنمیدارند؛ بنابراین آنها یک دیوارنویسی را بهانه کردند برای شکنجه و آزار و اذیت اسرا؛ کاری هم نداشتند که آن اسیر زخمی است یا سالم؛ همه را میزدند.
بعثیها با این کار میخواستند هم بین بچهها تفرقه ایجاد کنند هم اینکه نویسنده شعار مشخص شود. آنها چند روزی بچهها را تحت فشار و شکنجه قرار دادند اما موفق نشدند؛ بعثیها آنقدر اسرا را زدند که دیگر خسته شدند؛ سپس بچهها را در دو ردیف روبروی هم قرار دادند. بعد به اسرا گفتند باید همدیگر را بزنید؛ یعنی من باید جلوی بعثیها به صورت دوستم، همرزمم و هموطنم میزدم.
ما از سر ترحم، آهسته میزدیم، بعثیها میآمدند و عملی نشان میدادند و میگفتند اینطور بزنید!بچهها به ناچار به حرف بعثیها گوش دادند اما نه اتحاد و اعتقاد اسرا از بین رفت و نه اینکه کاتب آن شعار لو رفت.چون اگر او را پیدا میکردند چیزی جز مرگ در انتظارش نبود.