به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس
چند سالی است مد حاکم بر بازار پوشاک، در مسیر متفاوتتری افتاده و گرچه خیلی با فرهنگ و باورهای مردم کشورمان همخوانی ندارد اما علاوه بر تأمین سلیقه قشری خاص، رفتهرفته توانسته ذائقه و معیارهای عموم مردم را نیز تحتتأثیر قرار داده و چیزی را به آنها القا کند که شاید در شرایط عادی، حاضر به قبولش نبودند، اما واقعاً چه عواملی در شکلگیری این اتفاق نقش دارند که امروزه میتوانند انواع و اقسام مدهای موردنظر خود را به بازار تحمیل کرده و بازار پوشاک را به قبضه درآورند؟ قصد داریم در گفتوگو با مریمالسادات خرمدره استاد فعال حوزه طراحی و تولید پوشاک که سوابقی چون مدیرعاملی انجمن تولیدکنندگان محصولات حجاب و داوری جشنواره مد و لباس فجر را در کارنامه دارد، یکی از مهمترین پاسخهای این سؤال را مورد بررسی قرار دهیم.
گمکردن هویت فرهنگی و غربزدگی در طراحی و تولید
*میخواهیم با مقدمهای از وضعیت بازار مد و لباس شروع کنیم. وضعیتی که تعریفی ندارد و طی سالهای اخیر حسابی به بیراهه رفته است.
متأسفانه وضعیت امروز جامعه ما به لحاظ پوشش مانند وضعیت فردی است که هویت خود را گمکرده و این رخداد در سبک پوشش حاصل امروز و دیروز نیست، بلکه تقریباً از اواخر قاجار و خصوصاً دوره پهلوی اول شروع شده و رفتهرفته به وضع کنونی رسیده است. جریان کشف حجاب و سپس طرح یکسانسازی لباس مردم یا اصطلاحاً لباس ملی که پوششهای قومیتی و سوقدادن آنها به سمت لباسهای اروپایی را نشانه گرفته بود، بخش مهمی از تغییر هویت پوشش ما ایرانیها را شامل میشود؛ همین وقایع، نشان از طرحی برنامهریزی شده برای نابودی هویت واقعی ایرانیها دارد، چراکه همواره پوشش بهعنوان یک ابزار مهم برای تحقق این هدف به شمار میرفته تا بهواسطه آن بتوانند اندیشهها و تفکراتمان را تغییر داده و به اهداف مدنظر خود دست یابند. متأسفانه با وضعیت امروز بازار پوشاک باید بپذیریم که دشمنان در مسیری که طراحی کرده بودند، بسیار موفق عمل کردهاند.
*در اینکه همواره به لحاظ فکری و فرهنگی مورد هجمه دشمن بودهایم، شکی نیست اما بههرحال در کشوری با چنین سابقه تمدنی و ارزشی نمیتوانیم همه چیز را گردن عوامل خارجی بیندازیم؛ مثلاً شاید کوتاهی از طراحان و تولیدکنندگان ما باشد.
دانشگاههای ما در زمینه لباس بسیار کار کردهاند اما چند سالی است که طراحی لباس ما کاملاً تحتتأثیر غرب قرار گرفته و تولیداتمان نیز به همان سمتوسو رفته، یعنی کاملاً با آنچه در دانشگاهها تدریس میکنیم تفاوت دارد، طوری که خیلی از اصالتها رو کاملاً فراموش کرده و دچار گیجی و سردرگمی در این زمینه شدهایم. امروزه معیار طراحان شناخت ترندهای جهانی است، تا در همان زمینه فعالیت کرده و خود را با معیارهای روز دنیا تطبیق دهند که دراینبین، اصالت، فرهنگ و ارزشها نادیده گرفته میشود و این در حالی است که هنرمندان ایرانی از گذشتههای دور، در زمینه طراحی پارچه و دوخت لباس آن هم متناسب با جغرافیا و فرهنگ مناطق مختلف کشور، صاحبسبک و اندیشه بوده و نگاهی حکیمانه داشتهاند اما متأسفانه حالا به نظر میرسد یک جریانی بهعمد طراحی لباس کشور ما را به سمتی هدایت میکند که کاملاً از فرهنگ عفیف بودنمان دور شویم.
از طریق پوشاک، نابودی نهاد خانواده را نشانه گرفتهاند
*فرهنگ ما گرچه قدمتی دیرینه دارد، اما امروزه شاهد تغییر این فرهنگ و اساساً مفهوم عفت هستیم.
در همه ادوار یک بانوی ایرانی حتی اگر مسلمان هم نبوده، عفیفترین لباسها را به تن میکرده؛ در پوشش زنان ما حتی پیش از اسلام، حیا و وقار لحاظ میشده، اما همانطور که میگویید امروزه حتی خانمی با اعتقادات معمولی، وقتی دنبال لباس مناسب میگردد، چیز درخوری پیدا نمیکند و درنتیجه شومیز و شلوار بهجای مانتو و شلوار به او القا میشود و این همان خطری است که سالهاست فعالان حوزه حجاب، آن را هشدار داده بودند. درواقع، تغییر فرهنگ پوشش رفتهرفته در میان مردم جا میافتد و نتیجهاش میشود عادتکردن غالب مردم به پوششهایی که روزی اصلاً پذیرفته نبود.
*یعنی شما معتقدید بهواسطه پوشاک، فرهنگ ما را به طور هدفمند نشانه گرفتهاند؟
دقیقاً. دشمن کاملاً حساب شده فرهنگ حیا و عفت زنان ما بهعنوان رکن اصلی خانواده را نشانه گرفته تا به هدف اصلی خود یعنی فروپاشی نهاد مقدس خانواده برسد. درواقع، دشمن روحیات بانوان سرزمین ما را میشناسد و برای نفوذ، تهاجم و شبیخون فرهنگی آنقدر نرم و با برنامه و هوشمندانه عمل کرده تا خانمهایی که روزی حاضر نبودند مانتو کوتاه بپوشند، امروز با کت کوتاه و بعضاً بدننما بیرون میآیند و کمکم عادت میکنند که همین کت، کوتاه و کوتاهتر شود. شاید اوایل برخیها معذب بودند با این پوشش در اجتماع حضور یابند اما با ذائقهسازی صورتگرفته کمکم به این ماجرا عادت کردند!
طراحان و تولیدکنندگان ایرانی تحت سلطه ترندهای جهانی
*باز هم داریم از عوامل خارجی حرف میزنیم، درحالیکه بخش زیادی از محصولات پشت ویترین، توسط طراحان و تولیدکنندگان داخلی روانه بازار میشوند!
واقعیت این است که برخی کارخانهها و برندهای بزرگ پوشاک کاملاً متأثر از ترندهای روز دنیا عمل میکنند؛ یعنی هرساله از مبادی مختلف، ترندهای جهانی به دستشان میرسد و همچنین طراحان خود را به دورههای ترندشناسی میفرستند تا طراحی محصولاتشان را بر این مبنا قرار دهند، بنابراین اساتید این دورهها ، کاملاً فضای فکری خودشان را به طراحان و تولیدکنندگان ما القا کرده و طراحان لباس ما نیز همان جریان فکری را پیاده میکنند که نتیجهاش، دقیقاً میشود همان چیزی که امروز در پشت ویترینها و کف جامعه میبینیم. باید بدانیم که اینها، مهمترین نقش را در مدسازی و ترویج آن ایفا میکنند.
*دراینبین، ارزشهای اعتقادی و فرهنگی خودمان چه میشود؟
دقیقاً نکته قابلتأمل همینجاست. هیچ یک از ما مخالف این قضیه نیستیم که طراح و دانشجوی هنرمند ما با ترندهای روز دنیا آشنا شود، ضرورت این اتفاق بر کسی پوشیده نیست اما این مهم است که طراح ما باید این ترندها را با ذهن ایرانی خودش، طوری ایرانی و اسلامیزه کند که بافرهنگ ما مطابقت پیدا کند، که متأسفانه تعداد بسیار معدودی از حاضرین در این کلاسها، دغدغه اعتقادی، فرهنگی و تمدنی دارند و اگر کسی هم بخواهد دفاعی داشته باشد، مورد هجمه قرار میگیرد.
*پس نگاه طراحان و تولیدکنندگانی که امروز بازار را در دست دارند میشناسید.
فقط میتوانم بگویم که این افراد فکر میکنند مد و لباس تناسب و سنخیتی باحجاب ندارد و شخصی محجبه با پوشش چادر، با مد و لباس بیگانه است! حالا حساب کنید کسانی که میخواهند برای یک جامعه، طراحی و تولید داشته باشند، چه نوع پوششی دارند و چه دیدگاهی…
سرمایهداران عرصه پوشاک، مد را تعیین میکنند
*شما از اثرگذاری شرکتها و برندهای بزرگ در تعیین مد میگویید، درحالیکه اغلب تولیدات اینها مخصوص به اقشار پردرآمد است، پس این برندها چگونه میتوانند در مدسازی و ذائقهسازی عموم جامعه اثرگذار باشند؟
کارخانهها و تولیدکنندگان ما در چند سطح در حال فعالیت هستند که در رأس آنها، کارخانههای بزرگ پوشاک در جریانسازی داخل کشور بسیار مؤثرند و گرچه با تولیداتی محدودتر، مشتریان خاص خود را دارند، اما اتاق فکر و طراحی آنها که برگرفته از ترندهای جهانی است، منبع الهام کارگاههای متوسط و کوچکتر میشود و ازآنجاییکه این کارگاهها، پرتعداد با حجم تولید بالا هستند، اجناس را باکیفیت متفاوت و قیمت مناسبتر عرضه میکنند که بسیار زودبازده بوده و میتوانند در ترویج مد و سبک پوشش بسیار اثرگذار باشند.
*یعنی درعمل سرمایهداران، کسانی هستند که نبض بازار مد و لباس را در دست گرفتهاند؟
همینطور است. کارگاههای کوچک و زودبازده توانایی چندانی ندارند یا اصلاً نگاهشان چنان تخصصی نیست که خودشان از طراحان استفاده کنند، پس از تولیدات برند بزرگتر کپی میکنند و خواهوناخواه جریانی را پیش میبرند که آن کارخانهداران بزرگ ارائه دادهاند.
*خب مگر این کارخانهها و برندهای بزرگ در ایران هدایت نمیشوند، پس چطور با سیاستها و ارزشهای فرهنگی کشور همخوانی ندارند؟
برای من هم عجیب است چطور کارخانههایی که در حال استفاده از تمام امکانات کشور هستند، بهمانند خیلی از تولیدکنندههای بزرگ دنیا که در چارچوب قوانین کشور خودشان کار میکنند، متعهد به قوانین کشور نیستند و بسیاری از مسائل را رعایت نمیکنند؟ این خوب است که از ترندهای و تکنیکهای روز دنیا بهره میگیرند و نیروهای متخصص واحد طراحی خود را برای کلاسهای ترندشناسی و سایر دورههای تخصصی میفرستند اما توجه نمیکنند که این فرد باید با ارزشهای ایرانی - اسلامی کشور هم آشنا شود، زیرا ما بهعنوان یک تولیدکننده باید خودمان را پایبند به آن شاخصها و ارزشهای ایرانیاسلامی بدانیم و آن را در طراحی و تولید لحاظ کنیم اما متأسفانه این اتفاق نمیافتد و نتیجهاش نابسامانی بازاری میشود که امروز در جامعه میبینیم.
وقتی ذائقهسازی، جایی برای تقاضای مردم نمیگذارد
*البته خیلیها معتقدند که تقاضا، منجر به شکلگیری مد حاکم بر بازار میشود، نه ایده و سلیقه طراحان و تولیدکنندگان. آیا با این نظریه موافقید؟
من با این نظر موافق نیستم. به نظر من این عرضه بازار است که ذائقهسازی میکند نه تقاضا. چیزی که امروز در حوزه پوشاک دیده میشود، تقاضای بازار نیست و این را میتوان از گلایه غالب مردمی فهمید که در کوچه و خیابان به دنبال لباس مناسب میگردند اما همواره در نظرسنجیها اعلام میکنند که نمیتوانند لباس مناسب پیدا کنند.
*بنابراین نمیتوان این جملهٔ کلیشهای برخی از مسئولین مرتبط با حوزه پوشاک را که (عرضه در بازار بر اساس تقاضای مردم است) را به همه مردم تعمیم داد.
درواقع بازار در حال تغییر سلیقه و ذائقه مردم و تثبیت مد است. همانطور که پیشتر هم گفتم وقتی در یک مانتوفروشی بهجای مانتو، کت و کراپ و شومیز فروخته میشود، کمکم انگاره ذهنی مردم را تغییر میدهند و آن سبک پوشش را میپذیرند، پس این پذیرش و اجبار و القا ذهنی را نباید به تقاضا نسبت داد.
*با چنین شرایطی، چه ارگانها و سازمانهایی باید ناظر بر این مسئله باشند و به اوضاع مد و لباس سروسامان دهند؟
وقتی شرح وظایف برخی دستگاهها مثل وزارت صمت را مطالعه میکنیم میبینیم که چقدر در این مسئولیت دارند. اتحادیهها و اتاق اصناف که بر عملکرد اتحادیهها نظارت دارند هم ذیل وزارت صمت بوده و مسئولین جدی در حوزه پوشاک هستند. قانون برای اینها وظایف خاصی تعریف کرده اما متأسفانه خیلی از مسئولان این دستگاهها اصلاً از وظایف خود آگاه نیستند و این یکی از بزرگترین اشکالات موجود است.
البته دراینبین کارگروه ساماندهی مد و لباس نیز مسئولیتهایی دارد و گاهی عملکرد خوب و گاهی بسیار ضعیف داشته و این بسیار تأسفآور است که چرا بالاترین مرجع حوزه مد و پوشاک کشور اغلب از غیرمتخصصانی استفاده میکند که یا مشکلات و دغدغهها حوزه پوشاک را نمیشناسند و یا متأسفانه توان مدیریتی ندارند؛ بنابراین اگر قرار است مطالبهگری در حوزه مد و لباس اتفاق بیفتد، باید تمام این دستگاهها پاسخگو باشند اما افسوس که هرگاه نوک پیکان مطالبهگری مردم بهسوی این بزرگواران برمیگردد، هر کدام با توجیه خود در صدد مقصر جلوهدادن دیگری هستند، در حالی که باید سازمان بازرسی کل کشور ورود کرده و آنها را بابت ترک فعلها و بیمسئولیتیها، مورد مؤاخذه قرار داده و حقوق مردم را مطالبه کند!