چهارشنبه 12 شهريور 1404 - Wed 03 Sep 2025
  • پس از یک ماه چه می‌شود؟!

  • حزب‌الله: سپر دفاعی لبنان در برابر جبهه استکبار

  • مکانیزم ماشه ما را به دوران جلیلی برمی‌گرداند /آیا دانشمندان اصلاح‌طلب، هسته‌ای، تحریم‌ها و قیمت‌ها را هم به عقب برمی‌گردانند؟

  • تاکید رهبر انقلاب بر عملیاتی نمودن توافق راهبردی ایران و چین

  • کاربران غربی برای مرگ ترامپ دست به دعا شدند+عکس

  • انهدام دیپلماسی و مذاکره آمریکا با بمب، اروپا با مکانیسم ماشه

  • سه کشور اروپایی رسما مکانیسم ماشه را فعال کردند/وقتی مکانیزم ماشه چکانده شود، چه اتفاقی رخ می دهد؟

  • پاسخ تهدید غرب تهدید است نه مذاکره و انفعال

  • پارادایم نفاق پنبه شد؛ احیای خط فاصل با دشمن

  • به بهانه ۳ شهریور سالروز اشغال ایران توسط متفقین در زمان رضا شاه (مسئول طویله اسب های کنسول هلند)!

  • «نفوذ» و «نفاق» در جبههٔ اصلاحات

  • سپر پولادین اتحاد مردم، مسئولان و نیروهای مسلح خدشه‌دار نشود +صوت و فیلم

  • بیانیه اصلاح طلبان را چگونه بخوانید و رمز گشایی کنید؟

  • کوچه ای که اصلاح طلبان برای غرب بازکردند / سناریوی پرحجم برای شکست وحدت وانسجام ملی باکدام هدف ؟

  • جزئیات نگارش بیانیه خائنانه جبهه اصلاحات/ کار نزدیکان خاتمی بود

  • مزخرفات دوباره ترامپ دردیدار زلنسکی دررابطه با ایران

  • آنکارا از توافق جدیدکریدور زنگزور منتفع خواهد شد/«اردوغان» در مورد این کریدور چه در ذهن دارد؟

  • نقد بیانیه جبهه اصلاحات به سبک علامه مصباح

  • راز تهدید «کاتس» علیه لبنان پس از سخنرانی آتشین شیخ «نعیم قاسم»

  • پیام تسلیت به خانواده های محترم فلاح نژاد

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 408484
    تاریخ انتشار: 11/شهريور/1404 - 16:31

    ناجی کردستان و خورشید حاج عمران+عکس

    «کارآزموده‌ی میدان جنگ شده بود. از لحاظ نظم، اداره واحد، مدیریت قوی، دوستی و رفاقت با عناصر لشگر، از لحاظ معنوی، اخلاق، ادب، تربیت، توجه و ذکر، یک انسان جوان، اما برجسته بود. این جوان، جزو عناصر کم‌نظیری بود که او را درصدد خودسازی یافتم، حقیقتاً اهل خودسازی بود، هم خودسازی معنوی و اخلاقی و تقوایی و هم خودسازی رزمی» این روایت رهبر انقلاب ما از جوانی است که ۲۵ سال بیشتر عمر نکرد، اما هر لحظه و هر حکایت از حضور کوتاه او در این دنیا و در این جنگ، یک کتاب از معنویت و معرفت و عشق و شیدایی شد. فرمانده جوانی که پاکسازی کامل و نهایی کل منطقه غرب و شمال غرب کشور از لوث گروهک‌های مسلح و محارب ضد انقلاب و آشوبگران تروریست و تجزیه طلب، حاصل شجاعت، تدبیر، هوشمندی، نگاه راهبردی و توانمندی شگفت‌انگیز عملیاتی و فرماندهی او‌است.

    ناجی کردستان و خورشید حاج عمران+عکس

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» 

    یازدهم شهریور 1365، روز جاودانه شدن یک نام و یک نماد دیگر در تاریخ دفاع مقدس هشت ساله است. نامی که الهام بخش و اسوه ماندگاری شد از آیین فرماندهی در مکتب جهاد و شهادت و آیینه‌ای شد از سیرت و طریقت مردان مرد و تربیت‌یافتگان انقلاب الهی روح الله (ره) که از وقتی که خود را شناخت، همه وجودش وقف اسلام و انقلاب و مردمش شد و خداوند، توفیق و فرصت قرارگرفتن در جایگاه یکی از فاتحان اسطوره‌ای جنگ و نام‌آوران معرکه عشق و شرف و شهادت را به او داد.

    فرمانده شجاعی که در کمترین زمان و با بهره از بیشترین حد از توان و تدبیر عملیاتی، موفق شد تمامی محورها و قله‌ها و سلسله جبال زاگرس و بیش از ۳۰۰۰ آبادی و روستا را از دست ضد انقلاب آزاد کند و امنیت و آرامش را در سراسر غرب و شمال غربی و مرزهای میهنمان پس از سالها ناامنی و بحران و بی‌ثباتی ناشی از شرارت و شیطنت گروهکهای محارب و معاند، برقرار سازد.

    سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمود کاوه» چهره درخشانی است که بعنوان «ناجی کردستان» و «آذرخش آذربایجان» شناخته شده است. خورشیدی که از ارتفاعات غرب تا قلل رفیع حاج عمران، نورافشانی کرد و نامش نور دل مردم رنجدیده و زجرکشیده‌ی کردستان تا کرمانشاهان شد. عمر کوتاه 25 ساله او یک تاریخ، مردانگی و غیرت و شجاعت و فضیلت اخلاقی و سیر و سلوک معنوی و تربیت و تکامل عظیم روحانی و عرفانی است.

    مردی که از پاوه و مریوان و سقز و دیواندره و بانه و بوکان و نقده و میاندوآب تا سلماس و سوته بسطام و شیلر و مهاباد و سردشت و پیرانشهر و شاهین‌دژ و تکاب و ارومیه و آلوتان، زیر گامهایش امن و آرام شد و در سایه حضورش به آغوش وطن برگشت. محمود کاوه مردی بود که به گفته بسیاری از فرماندهان و رزمندگان، یک‌تنه، یک لشکر بود. کسی که از وقتی در مسیر تربیت و هدایت سخنران مسجد کرامت مشهد؛ حضرت آیت الله سیدعلی خامنه ای قرار گرفت و شیفته او شد، راه را یافت و خود از مشعلداران این طریق نور شد.   

       

    فاتح اسطوره‌ای سلسله جبال زاگرس، خورشید حاج عمران

    شاگرد و شیفته سخنران «مسجد کرامت» مشهد

    محمود کاوه در اول خرداد سال 1340 در یکی از محلات شهر مشهد در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش، حاج محمد کاوه، از بازاریان متدین و کسبه قدیمی مشهد بود که رزق حلال و تربیت اسلامی فرزندان را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. او از همان دوران کودکی، محمود را با خود به مجالس مذهبی، نمازهای جماعت در مسجد و محافل قرآنی می‌برد و بذر عشق به دین و معنویت را در وجود او کاشت. تحصیلات ابتدایی را که به پایان برد به توصیه پدر مشغول فراگیری علوم دینی گردید.

    در جلسه ای که همراه پدرش خدمت مقام معظم رهبری، که آن زمان امام جماعت مسجد امام حسن مجتبی (ع) بودند رسید، ایشان فرمودند: اگر محمود درس کلاسیک را به اتمام برساند و سپس به دروس حوزوی بپردازد بهتر است. با این توصیه محمود در مدرسه راهنمایی علامه قزوینی به ادامه تحصیل پرداخت.

    فضای شهر مشهد در آن سال‌ها، به ویژه در دوران نوجوانی محمود، به شدت تحت تأثیر فعالیت‌های چهره‌های برجسته انقلابی مانند آیت‌الله خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و آیت‌الله طبسی بود. محمود که نوجوانی تیزهوش، کنجکاو و پرانرژی بود، با شور و اشتیاق در جلسات سخنرانی این بزرگان در مساجد کرامت و امام حسن مجتبی (ع) شرکت می‌کرد. همین جلسات بودند که اولین جرقه‌های تفکر سیاسی و انقلابی را در ذهن او روشن کردند.

    با شروع جریانات انقلاب، او که جوانی با نشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل مساجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز بود، از تعالیم و روشنگریهای حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای بهره فراوان برد. او در دبیرستان به عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد.

    با اوج‌گیری نهضت اسلامی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، محمود کاوه که دیگر یک جوان انقلابی پرشور بود، تمام توان خود را وقف مبارزه کرد. او به همراه دوستانش، به تکثیر و توزیع مخفیانه اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) در سطح شهر مشهد می‌پرداخت؛ کاری که در آن دوران خفقان، خطرات بسیاری به همراه داشت. در تمام راهپیمایی‌ها و تظاهرات علیه رژیم شاه، حضوری فعال و شجاعانه داشت و بارها در درگیری با نیروهای شهربانی و ساواک، تا پای جان پیش رفت.

    شجاعت و بی‌باکی او در صحنه‌های مبارزه، زبانزد دوستان و همرزمانش بود. او تنها به حضور در خیابان‌ها اکتفا نمی‌کرد، بلکه سعی داشت با بحث و گفتگو، دیگر جوانان و هم‌سالان خود را نیز با اهداف انقلاب آشنا و همراه کند.

     ناجی کردستان و  خورشید حاج عمران

    فرمانده عملیات سپاه «سقز» و آزادسازی جاده مرزی در یک مرحله

    در اندک زمانی پس از پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه، به سبزجامگان پاسدار پیوست. در آن زمان، کردستان به یکی از پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین بحران‌های امنیتی کشور تبدیل شده بود. گروهک‌های مسلح تجزیه‌طلب با حمایت بیگانگان، بسیاری از شهرها را به آشوب کشیده و امنیت مردم را به خطر انداخته بودند. محمود کاوه در سال ۱۳۵۸، به همراه جمعی از پاسداران، برای اولین بار قدم به خاک کردستان گذاشت.

    او که به همراه تعدادی از نیروهای پاسدار برای آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقتها و مهارتهایی که داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده یک گروه دوازده نفره انتخاب شد. شهید کاوه در این منطقه برای مبارزه با ضدانقلاب داخلی که از حمایتهای دشمن خارجی برخوردار بود و با جنایاتی مستمر، توطئه شوم جدایی آن نقطه از میهن اسلامی را در دست داشت، شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعت و روحیه پرشهامتی که داشت، در مدت کوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد.

    و در این زمان با ناباوری همگان همراه تعداد کمی نیرو، عملیات آزاد سازی منطقه مرزی بسطام را با شهامت غیر قابل وصفی طرح ریزی و ۴۵ کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض ۲۴ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب آزاد کرد. ضد انقلاب که با برخورداری از سلاح و امکانات و نیروی رزمی فراوان، عرصه را برای نیروهای نظامی و انتظامی تنگ کرده بود و جنایات فجیعی مرتکب می‌شد، با ورود نیروهای دلیری چون کاوه به صحنه عملیات، به این نتیجه رسید که ماندن در کردستان برایش سنگین تمام خواهد شد.

    پایه‌گذاری «تیپ ویژه شهدا»؛ آغازِ پایان ضد انقلاب در جبهه غرب

    در سال ۱۳۶۱، با توجه به استعداد بی‌نظیر و تجربیات گران‌بهای محمود کاوه در نبردهای کردستان، مسئولیت تشکیل و فرماندهی «تیپ ویژه شهدا» به او واگذار شد. این تیپ که از زبده‌ترین و شجاع‌ترین نیروهای پاسدار و پیشمرگان کُرد مسلمان تشکیل شده بود، به زودی به یکی از کارآمدترین و قوی‌ترین یگان‌های عملیاتی ایران تبدیل شد. مأموریت اصلی این تیپ، پاکسازی مناطق استراتژیک کردستان از وجود گروهک‌های ضدانقلاب و تأمین امنیت پایدار برای مردم منطقه بود. تعداد عملیاتی که بوسیله این شهید علیه ضد انقلاب فرماندهی شد، آن قدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها در این مختصر میسر نیست. او که پس از شهادت سرداران رشید اسلام، شهیدان: ناصر کاظمی، محسن گنجی زاده و محمد بروجردی، در خرداد ۱۳۶۲ رسما به فرماندهی تیپ منصوب شده بود، با تلاش همه جانبه برای آموزش، سازماندهی و آماده سازی نیروها از هیچ کوششی فروگذار نکرد. محمود کاوه به عنوان فرمانده این تیپ، سبک فرماندهی منحصر‌به‌فردی داشت که می‌توان در این محورها خلاصه نمود:

    1 – حضور در خط مقدم و حرکت پیشاپیش نیروهای تحت امر که روحیه و اعتماد به نفس نیروها را بشدت افزایش می‌داد.

    2 – رابطه صمیمانه، عاطفی و معنوی عمیق با نیروهای خود

    3 – احترام و برخورد انسانی با مردم بومی و جلب اعتماد آنان

    4 – مهارت و نبوغ در جنگهای نامنظم و شیوه نبرد چریکی و پارتیزانی و عملیاتهای کوهستانی که با استفاده از آن بارها موجب غافلگیری و شکست نیروی ضد انقلاب شد.

    5 – راهگشایی و روحیه ابتکار عمل، خط شکنی و آمادگی دائم برای عملیات و پیشروی در خط

    6 – روحیه اعتقادی و معرفت دینی و بصیرت در عرصه رزم و ارائه الگویی از سلوک معنوی برای نیروها

     ناجی کردستان و  خورشید حاج عمران

    «ناصر کاظمی» گفت: محمود، ناجی کردستان است...

    میان رزمندگان کردستان و لشکر ویژه شهدا معروف است که سردار بزرگ اسلام «شهید ناصر کاظمی»، شبی قبل از عملیات سردشت-پیرانشهر و در حضور یاران و فرماندهان کردستان و برادر و شوهر خواهر خودش، کلامی تاریخی را در وصف شهید کاوه گفت، که در تاریخ ماندگار شد. در حالی‌که هر کسی از خدمات خود در نبردهای منطقه در این جلسه یاد می‌کرده، نوبت که به شهید ناصر کاظمی می‌رسد، آهی از ته دل کشیده و می‌گوید، هرکسی دو سال در سپاه خدمت کند و به‌شهادت نرسد، باید در پرونده اعمال خود تجدید و بررسی کند و دو سال من هم دارد تمام می‌شود و هنوز شهید نشده‌ام، اما با این حال ناراحت نیستم، زیرا که من برای جمهوری اسلامی و مردم ایران کاری کرده‌ام که می‌دانم خدا مرا خواهد آمرزید، در حالی‌که همه منتظر بودند او از فتوحات و دلاوری‌هایش بگوید اما او کلامی را فرمود که همه مات و مبهوت شدند.

    شهید ناصر کاظمی گفت: من برای جمهوری اسلامی و مردم ایران، مردی چون محمود کاوه را کشف کردم و یقین دارم او با طرح‌های عملیاتی و دلاوری بی‌مانندش غائله کردستان را با پیروزی خاتمه داده و مردم کشور و خطه غرب و شمال‌غرب را نجات خواهد داد. و در ادامه گفت: از نظر من محمود کاوه، ناجی کردستان است.

    پاکسازی کامل کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه از نیروهای دشمن

    شهید کاوه با پی‌گیری مستمر و موثر و طرح‌ریزی عملیات‌های گسترده و سرتاسری در تمامی خطه کردستان و آذربایجان غربی و کرمانشاه و وارد کردن ضربات پی‌در‌پی به ضد انقلاب، تقریبا مرکز قدرت و فرماندهی تروریست‌ها را تا پایان سال ۶۲ از بین برد و تمامی مناطق و شهرها و ارتفاعات را از لوث وجود آنها و دشمن بعثی پاک‌سازی کرده بود، در همین جهت، او در ابتدای سال ۶۲ رزمندگان ایرانی را که بیشتر آنها اهل گیلان بودند و در ارتفاعات دوپازا مشرف به سردشت، به محاصره دشمن در آمده بودند، در حمله‌ای برق‌آسا نجات داد و متعاقبا برای فتح ارتفاعات از دست دشمن به طراحی حمله و عملیات پرداخت و نیروهای عراق را از منطقه بلفت و دوپازا به عقب راند و بلندی‌هایی را که از اول جنگ، دست دشمن بود به تصرف در آورد و دید تیر دشمن به سردشت را که مردمش را همیشه با آتش توپخانه مورد حمله قرار می‌داد نجات بخشید.

    او موفق شد مناطق مهم و راهبردی منطقه همچون: سد بوکان، شهر و سد پیرانشهر، محور استراتژیک سردشت- پیرانشهر را نیز آزاد کند که تاثیر اصلی و راهبردی در تغییر موازنه به نفع نیروهای خودی و فروریختن مواضع و پایگاههای ضد انقلاب در منطقه غرب و شمال غرب ایران داشت.

    گستره حیطه فرماندهی و برد عملیاتی او، وسعتی از پاوه تا مریوان و سقز و دیواندره و بانه و بوکان و نقده و میاندوآب و سلماس و سوته بسطام و شیلر و مهاباد و سردشت و پیرانشهر و شاهین‌دژ و تکاب و ارومیه و آلوتان را شامل شده بود و امنیت و آرامش و استقرار و تثبیت مواضع نیروهای خودی را در این مناطق وسیع و به مساحت هزاران کیلومتر، بهمراه داشت.    

    فاتح حاج عمران

    با پایان گرفتن فتوحات شهید کاوه در بلفت دوپازا‌، از طرف فرماندهان سپاه عملیات بزرگی با نام والفجر۲ در منطقه حاج عمران عراق با هدف اصلی فتح ارتفاع ۲۵۱۹، کله اسبی و تپه شهید صدر و گرد کوه و... طرح ریزی گردید، بر همین اساس لشکرهای بزرگ و نامداری چون ۸نجف اشرف به ‌فرماندهی شهید احمد کاظمی، ۱۴ امام حسین(ع) به‌ فرماندهی شهید حسین خرازی،۱۰سیدالشهدا به‌فرماندهی شهید موحد دانش و ۳۳ المهدی وارد منطقه شده و تیپ ویژه شهدا هم به‌عنوان احتیاط قرار گرفت، با شروع عملیات، لشکرهای یاد شده علی رغم تلاش و جهاد فراوان کاری از پیش نبرده و ارتفاع ۲۵۱۹ همچنان در دست دشمن باقی ماند و غیرقابل تصرف می‌نمود، و از سوی فرمانده سپاه شهید کاوه و تیپ ویژه شهدا به‌عنوان راهگشای عملیات و نیروی پیشرو و خط شکن سپاه پاسداران، برای فتح و تثبیت قله و منطقه حاج عمران فراخوانده شدند. محمودکاوه به خاطر اینکه آمادگی و تبحر رزمی و توان عملیاتی نیروهایش را به دشمن نشان دهدد، تنها با استعداد دو گردان وارد منطقه شد و قله ۲۵۱۹ حاج عمران را به اشاره سرانگشت و با قدرت و سرعتی مافوق تصور فتح کرد و خط را شکست و تثبیت کرد و تحویل لشکرهای یاد شده داد. باید یادآوری کرد که شهید کاوه در این عملیات آنچنان ضربات مهلکی بر پیکر ارتش بعثی عراق وارد کرد که تا مدتها کمر راست نکردند.

    فروپاشی کامل سازمان رزم ضد‌انقلاب در منطقه غرب کشور

    «قائم آل محمد(عج)» عملیاتی مهم در تاریخ کردستان است که طی آن نیروهای خودی به‌فرماندهی محمود کاوه با دو روز پیاده‌روی از بیراهه در کوهستان از سمت مریوان و پنجوین، خود را به دشمن کومله که در آن‌سوی مرز پنهان شده و پایگاه تشکیل داده و تجمع نموده بودند رساند. کومله‌ها حتی به خواب هم نمی‌دیدند که هیچ نیرویی از طرف جمهوری اسلامی، با وجود صخره‌ها و کوهستان‌های صعب‌العبور، توان راهپیمایی با ادوات را در آن مسیر داشته باشد. پس بنابراین زمانی‌که کاوه در روستاهای عبدل‌آباد و هرمدل‌، به آنها رسید، دشمن کاملا غافلگیر شد. گزارش شده که حدود ۶۰۰ قبضه سلاح کلاشینکف از آنها به غنیمت رفت که در تاریخ نبردهای چریکی دنیا بی‌نمونه است. و رسما سازمان رزم کومله از میان رفت. کاوه به عملیات قائم آل محمد(عج) بسیار افتخار می‌کرد. با این عملیات و با توجه به تلفات بسیار سنگین و بی‌شمار، رسما سازمان رزم ضدانقلاب از هم فروپاشید، و همگان دریافتند که محمودکاوه ستون فقرات نبردهای کردستان و منطقه غرب و شمال‌غرب کشور است که توانست با ورود خود به منطقه، کار نیمه‌تمام دیگران را با پیروزی به پایان رساند و توطئه غربی‌ها و فتنه منافقین را مبنی بر ایجاد اسرائیل دوم در منطقه، منهدم و نابود سازد.

    ای که مرا خوانده‌ای! راه، نشانم بده...

    محمود کاوه، بارها تا مرز شهادت پیش رفت اما خدا زنده نگاهش داشت. مثلا همان گلوله‌ای که در نبرد و پاک‌سازی منطقه محمد شاه پایین خورد و خونریزی داخلی کرد و ۶۰ سانت از روده‌اش را بریدند که زنده بماند. یا گلوله‌ای که در عملیات بدر هنگام حمله لشکر زرهی و‌تانک‌های عراقی به خاکریزهای اسلام به سینه‌اش خورد و بعد از آن ترکش گلوله توپ، دستش را شکست و یا همین ۱۲ ترکش نارنجکی که هنگام نبرد در حاج عمران عراق به‌سرش خورد که افسر عراقی نارنجک را به‌سمتش پرتاب کرد و نارنجک روی دامنه ۲۵۱۹ به سینه کاوه خورد و او که نیروهایش در پایین کوه به دنبالش بودند، با پا نارنجک را به بالا و به‌سمت بعثی‌ها ‌انداخت که روی هوا منفجر شد، و خودش مجروح شد و شهادتش حتمی بود. به‌همین منوال چند بار خداوند رحمان، محمود کاوه را حفظ کرد تا این خورشید حاج عمران، برسد به کربلای دو؛ عملیاتی با رمز یا ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام و خواب سیدالشهدارا ببیند که او را به خیمه‌گاه خود فرا خوانده و نجواکند؛ «ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده/ گوشه‌ای از کربلا جا و مکانم بده» و دو رکعت نماز پیروزی رزمندگان اسلام و شهادتش را ادا کند و در دل سیاهی شب، مسیر قله‌ای را طی کند که شهادتگاه او باشد.

    عشق، فرمان داد؛ باید زد به خون تا جانِ جان شد...

    او طی کمتر از شش سال شبانه‌روز برای خدا جنگیده و تمامی محورها و قله‌ها و سلسله جبال زاگرس و بیش از ۳۰۰۰ پارچه آبادی و روستا را پاک‌سازی کرده بود. سرانجام در روز یازدهم شهریور ۱۳۶۵، در حالی که نبرد سنگینی برای تصرف قلل و ارتفاعات استراتژیکی در محور حاج عمران در جریان بود، خمپاره‌ای در نزدیکی سنگر فرماندهی فرود آمد..

    ترکش‌های این خمپاره به سر و گردن محمود کاوه اصابت کرد و این سردار شجاع و خستگی‌ناپذیر، پس از سال‌ها مجاهدت و مبارزه، در حالی که تنها ۲۵ سال سن داشت، به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل آمد و روح بزرگش به همرزمان شهیدش پیوست. شهادت او، ضایعه‌ای بزرگ برای جبهه‌های جنگ بود، اما نام و یاد او برای همیشه در تاریخ این سرزمین جاودانه شد.

    شهید امیری مقدم، راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در این تیپ، در گزارش خودش از عملیات «کربلای ‌٢» درباره حرکت نیروها برای ادامه عملیات و سرانجام آن، چنین روایت کرده است: «تغییرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقیت کامل تیپ ویژه ‌١٥٥ شهدا در عملیات شب گذشته، موجب تردید در مسئولان، خصوصاً فرماندهان این تیپ شده بود. این تردید، اگرچه در خود فرمانده تیپ (برادر محمود کاوه) نیز وجود داشت ولی وی با توجه به حساسیت زمان و مصلحت کل عملیات، این تردید را بروز نمی‌داد و به همین دلیل تصمیم گرفت برای زدودن تردیدها و تقویت روحیه عملیاتی در افراد تیپ، به همراه نیروهای عمل کننده در منطقه درگیری حاضر شود. وقتی مسئولان تیپ از این تصمیم آگاه شدند درصدد برآمدند که وی را از این عمل باز دارند.

    فرمانده یکی از گردان‌ها (برادر صلاحی) برای منصرف کردن وی می‌گوید: «شما این کار را نکنید، آتش دشمن زیاد است، مسیر بد است، خدای نکرده طوری می‌شود.» فرماندهی در جواب می‌گوید: «خب، اگر این طور است، ما هم شهید می‌شویم. اگر کار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضریم امشب شهید شویم.» به همان اندازه که خود وی در رفتن به خط درگیری مصمم بود، سایر مسئولان تیپ مخالف بودند.» به هنگام اعزام گردان‌ها برای انجام ماموریت، ابتدا گردان امام حسین (ع) سپس گردان امام سجاد (ع) در حالی که فرماندهی تیپ (محمود کاوه) پیشاپیش آنها قرار داشت، حرکت خود را برای تصرف ارتفاع ‌٢٥١٩ آغاز کردند.

    طبق طرح مانور قرار بود گردان امام حسین (ع) «پایگاه‌های ‌١ و ‌٢» و «گردان امام سجاد (ع)» «پایگاه‌های ‌٣و٤ » را تصرف کنند. حساسیت دشمن نیز نسبت به شب اول کمتر شده بود و احتمال جدی نمی‌داد در این محور مجددا عملیات شود، از این رو اجرای آتش و پرتاب منور آنها نیز اندکی کاهش یافته بود. به هر ترتیب، حدود ساعت یک بامداد که نیروهای پیاده پس از پیمودن مسافت فاصله خط خودی تا دشمن به زیر اهداف مورد نظر رسیدند تا با هماهنگی آتش خودی درگیری را شروع کنند در همین حین گلوله خمپاره کنار برادر کاوه به زمین اصابت کرد و او در جا شهید شد.»

    چرا شهید بجای حرم امام رضا (ع) در گلزار شهدا دفن شد؟

    راوی‌ قرارگاه‌ حمزه‌ (ع) (اسدالله‌ احمدی) به ‌ نقل‌ از فرمانده‌ «لشکر ‌٥ نصر» (محمدباقر قالیباف) نوشته ‌است‌: «در مراسم‌ تشییع‌ پیکر شهید محمود کاوه، پدر ایشان،‌ درخواست‌ مرحوم حجت‌الاسلام‌ والمسلمین عباس واعظ‌ طبسی‌ تولیت‌ آستان‌ قدس‌رضوی‌ را مبنی ‌بر این ‌ که‌ پیکر شهید محمود کاوه‌ در حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا(ع) و یا در یکی‌ از حجره‌های ‌ مخصوص‌ حرم‌ دفن‌ شود، نپذیرفت‌ و گفت‌: «پسرم ‌از ابتدا با بسیجی‌ها بوده‌ و بهتر است‌ در کنار آنها دفن‌ شود.»

    رهبر معظم انقلاب: محمود، شاگرد ما بود، استاد ما شد!...

    «یک لشکر را یک جوان بیست و چهار ـ پنج ساله اداره می کند، در حالی که در هیچ جای دنیا، افسری به این جوانی پیدا نمی شود که یک لشکر را اداره کند. چند صد نفر یا چند هزار تا انسان را این رهبری می کند، در کجا؟ نه در مسافرت به سوی فلان زیارتگاه یا فلان ییلاق، ‌در میدان جنگ، زیر آتش، ‌در مقابله با تانک های دشمن با وجود آن همه مانع یک جوان بیست و چند ساله، چند هزار آدم را شما می بینید دارد هدایت می کند؛ با سازماندهی می برد جلو، ‌خط را می شکند، دشمن را تار و مار می‌کنند.

    اسیر هم می‌گیرند، منطقه هم اشغال می‌کنند و مستقر می‌شوند. پس نظامیگری هم در معجزه گری انقلاب و سازندگی انقلاب وجود دارد، نه تنها معنویت؛ ‌اما بالاتر از نظامیگری این معنویت و تقوای جوانان است که آن را هم دارند. محمود، زمان انقلاب، شاگرد ما بود؛ اما حالا استاد ما شد.»

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما