دوشنبه 20 مرداد 1404 - Mon 11 Aug 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • آیا کریدور جعلی زنگزور راه‌حل نظامی دارد؟

  • قدرتی برای تضعیف سلاح مقاومت وجود ندارد

  • مذاکرات وارونه

  • تفسیر مخدوش از مصوبه مجلس درباره آژانس!

  • نتیجه همکاری با آژانس حمله به تأسیسات هسته‌ای‌مان بود

  • هشدار! از خواب غفلت برخیزید!

  • خطای محاسباتی درباره براندازی موجب تقویت داخلی ایران شد

  • حزب‌الله لبنان آماده شده است

  • این غزه است که اسرائیل را از نقشه جهان حذف می‌کند

  • افزایش احتمال تغییرات قریب‌الوقوع در برخی نهادهای عالی امنیتی

  • مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه

  • پیام تسلیت به جناب سرهنگ شعبانپور

  • گلچین مداحی شهادت حضرت رقیه(س)

  • قالیباف صدای مظلومیت ایران در قلب ژنو فریاد زد

  • خروج هیئت‌های فلسطین، ایران و یمن از اجلاس بین‌المجالس به هنگام سخنرانی رئیس کنست اسرائیل

  • چرا اصرار بر یک باور در دولتمردان خصوصا وزارت خارجه پر‌رنگ است؟

  • پرده‌برداری رهبر انقلاب از لایه تمدنی جنگ ۱۲ روزه

  • هسته‌ای و حقوق بشر بهانه است آمریکا از توانایی‌های جمهوری اسلامی ناراحت است +صوت و فیلم

  • لایحه مقابله با نشر اکاذیب خلع سلاح جریان تحریف

  • دفاع پیش‌دستانه مشروع ایران: ضرورتی امنیتی در برابر تهدیدات مستمر

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 407008
    تاریخ انتشار: 19/مرداد/1404 - 12:02

    ماجرای مبادله پیکر شهید «محسن حججی» به روایت شاهد عینی +عکس و فیلم

    «تا نگاهمان به پیکر افتاد، خشکمان زد... تمام آنچه به‌عنوان پیکر شهید حججی تحویل داده بودند، دو کیلو استخوان بیشتر نبود! سر که نداشت. بقیه هم، استخوان کاملاً خالی از گوشت بود! فقط استخوان. در آن میان، پای راستش، فقط آنجا که داخل پوتین بود، کمی گوشت برایش باقی مانده بود. تمام پیکر، کلاً دو کیلو می‌شد...» روایت شاهد عینی ماجرای مبادله پیکر شهید محسن حججی، هنوز پر از درد است...

    ماجرای مبادله پیکر شهید «محسن حججی» به روایت شاهد عینی +عکس و فیلم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» 

    تمام ایران، سراپا بغض و خشم بود. در کربلایی که این بار در سوریه تکرار شده بود، دل‌ها پیِ یک جوان می‌گشت؛ جوان مدافع حرمی که با اسارت و شهادت دلخراشش توسط حرامیان داعشی، یک‌شبه شده بود نماد شجاعت و مظلومیت. در روزهای پر اشک و آه بعد از 18 مرداد سال 96، همه ایران فقط یک خواسته داشتند؛ بازگشت پیکر بی‌سرِ «محسن حججی»، همان رزمنده گمنامی که شد شاهد قسم حاج قاسم سلیمانی برای پایان دادان به حیات نحس داعش، آنجا که سردار در پیامی نوشت: «به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله(ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست...»
     
    و رزمندگان بی‌ادعای جبهه مقاومت، این بار هم مرهم گذاشتند بر دل‌های زخمی؛ 25 روز بعد با بازگرداندن پیکر شهید حججی و 3 ماه بعد با پایان دادن به سیطره داعش بر سرزمین‌های اسلامی.

    اگر مشتاقید از جزئیات مبادله پیکر شهید محسن حججی میان جبهه مقاومت و نیروهای داعش مطلع شوید، با روایت حاج «سیف‌الله حاجی حسینی»، شاهد عینی و نماینده ایران در آن اتفاق بی‌نظیر همراه باشید.

    آشنایی با شهید «محسن حجتی»! در ساختمان شیشه‌ای
    «اسم شهید حججی را اولین بار در ساختمان شیشه‌ای دمشق شنیدم؛ البته به صورت اشتباه! یک ساختمان در نزدیکی فرودگاه دمشق وجود داشت که معروف شده بود به ساختمان شیشه‌ای. با توجه به اینکه در مناطق عملیاتی، امکانات درست و حسابی وجود نداشت، سپاه در آن ساختمان شیشه‌ای یک پایگاه ایجاد کرده بود که بچه‌هایی که از ایران برمی‌گشتند یا می‌خواستند به ایران پرواز کنند، می‌توانستند در آنجا استراحت و تجدید قوا کنند، از حمام استفاده کنند، لباس تمیز بپوشند و بعد هم زیارتی بروند.

    یک روز که تازه از مرخصی برگشته و از تهران به دمشق رسیده بودم، یکی از رفقا را در ساختمان شیشه‌ای دیدم. تا چشمش به من افتاد، با توجه به اینکه با جنس مسئولیت من آشنا بود، گفت: حاجی! چند روز پیش(۱۸ مرداد سال ۹۶) با عملیات انتحاری داعشی‌ها در منطقه «تَنَف»، چند نفر از بچه‌های عراق به شهادت رسیدند. یکی از بچه‌های ایرانی هم در همان منطقه شهید شده اما اثری از پیکرش نیست. احتمالاً بچه‌های عراقی پیکر او را اشتباهی با خودشان برده‌اند عراق. گفتم: اسمش چیه؟ گفت: محسن حجتی!»...

     
    منطقه تَنَف، معروف به مدار ۵۰ درجه، محل چاه‌های نفت سوریه است که از سال‌ها قبل به دست آمریکایی‌ها افتاده و نفتش را می‌برند. آن روزها هم، مجموعه نیروهای داعشی در روستاهای این منطقه مستقر بودند و از طرف آمریکایی‌ها تغذیه می‌شدند. تا ماجرای شهادت نیروهای ایرانی و عراقی در تنف را شنیدم، با سردار شریفی، مسئول ایثارگران ستادکل نیروهای مسلح تماس گرفتم و از ایشان درخواست کردم صحت و سقم موضوع را از دوستان حشدالشعبی عراق جویا شود.

    یکی دو روز بعد، سردار تماس گرفت و گفت: نه. شهیدی به نام حجتی به عراق منتقل نشده... بعد از این اتفاقات بود که داعش، خودش آن فیلم معروف اسارت شهید «محسن حججی» را پخش کرد و همه با هویت او آشنا شدند.»
     

    تنها شهیدی که توسط داعش، دفن شد
    حاج «سیف‌الله حاجی حسینی» وقتی در سال 93 پایش به سوریه رسید، حدود 30سال از هم‌نفسی‌اش با شهدا در کربلای ایران می‌گذشت. او که در سال‌های جنگ تحمیلی و بعد از آن در اغلب بحران‌های کشور ازجمله سقوط هواپیما، عملیات‌های انتحاری و انفجارها، در زمینه شناسایی و تطهیر پیکرهای مطهر شهدا خدمت کرده بود، حالا داوطلبانه به معرکه جنگ با داعش آمده بود تا به‌اتفاق همکارانش با شناسایی و انتقال پیکر شهدای مدافع حرم به ایران، اجازه ندهد خانواده‌هایشان چشم‌انتظار بمانند.

    حاجی دوباره برمی‌گردد به مقطع شهادت قهرمان این داستان و در ادامه می‌گوید: «فیلم اسارت شهید حججی، به شکل عجیبی در فضای مجازی، گل کرد و همه توجهات را به این شهید جلب کرد. در اینطور مواقع که فیلم کسی در فضای مجازی موردتوجه قرار می‌گرفت، داعش فکر می‌کرد این فرد، یک شخصیت خاص است و مسئولیت خاصی دارد.

    *(حاج سیف الله حاجی حسینی در مناطق عملیاتی سوریه تفحص پیکر شهدای مدافع حرم)

     
     

    خوب است بدانید داعش، دو ویژگی داشت. اول، پیکر شهدای ما را دفن نمی‌کرد. دوم، به هیچ‌وجه مبادله انجام نمی‌داد؛ نه درباره اسرا و نه پیکر شهدا. اما درباره پیکر شهید حججی، همه این قواعد را نقض کرد. با توجه به سر و صدایی که فیلم اسارت و خبر شهادت محسن حججی در فضای مجازی به پا کرده بود، پیش خودشان فکر کرده بودند که شاید او پسر یکی از شخصیت‌های ایران باشد و پیکرش بعدها به دردشان بخورد. به همین دلیل، بقایای پیکرش را دفن کردند.»
     
    ای کشته دور از وطن...
    «نمی‌دانستیم پیکر شهید محسن حججی را کجا برده‌اند و قصد دارند با آن چه کنند. از خبرهایی که کسب کردیم، متوجه شدیم شهید حججی در مناطق اشغال‌شده سوریه به شهادت نرسیده بلکه او را به عراق منتقل کرده و در منطقه الولید به شهادت رسانده‌اند.

    کیفیت شهادت محسن حججی هم، واقعاً دلخراش بود. شنیدیم بعد از شهادت، سر از تنش جدا کرده‌اند، پیکرش را به خودرو بسته و مسافت زیادی روی خاک‌ها کشیده و بعد در بیابان رها کرده‌اند!...»

    سید حسن نصرالله به کدام اتفاق، لقب «آزادسازی دوم» داد؟
    «از زمان شهادت محسن حججی و مفقود شدنش، دغدغه همه ما این بود که نشانه‌ای از پیکرش پیدا کنیم. اما هیچ روزنه امیدی نبود. اتفاقی که آن گره کور را باز کرد، ماجرای مبادله اسرا و شهدا میان حزب‌الله و داعش در منطقه «عَرْسال» و «جَرود» در مرز میان سوریه و لبنان بود. ماجرا از این قرار بود که حزب‌الله آن منطقه را که در دست داعش بود، محاصره کرده بود. بعد از مدتی که زد و خورد میان آن‌ها ادامه داشت، نیروهای حزب‌الله موفق به شکست داعش شدند. حالا حزب‌الله که دست برتر را داشت، از این فرصت برای چند اتفاق مبارک، حسن استفاده را برد.

    آنچه ناظران از بیرون می‌دیدند، این بود که در نتیجه توافق میان دو طرف، حزب‌الله اجازه تخلیه امن منطقه را به داعش داد و به‌این‌ترتیب، منطقه عرسال آزاد شد. اما حزب‌الله به راحتی به تخلیه ارتفاعات عَرسال و جَرود توسط داعش رضایت نداده و یک بند مهم در آن توافق، گنجانده بود؛ بندی که عبارت بود از آزادی چند اسیر و تحویل پیکر چند شهید جبهه مقاومت که در دست داعش بودند.»

     
    اما چرا توافق «جرود» برای ایران، اهمیت داشت تا آنجا که در خاطرات دوران دفاع از حرم، ماندگار شد؟ حاجی مکثی می‌کند و در جواب می‌گوید: «موضوع توافق که پیش آمد، حزب‌الله شرط کرد در صورتی که داعش پیکر ۲ شهید حزب‌الله، ۲ اسیر جبهه مقاومت و همچنین پیکر شهید محسن حججی را تحویل دهد، می‌تواند بدون درگیری از منطقه خارج شود...»

    گفته می‌شود وقتی داعش در مقابل این شرط حزب‌الله سر تسلیم فرود آورد و ضمن تخلیه منطقه با تحویل اسرا و پیکر شهدا ازجمله شهید حججی موافقت کرد، سید حسن نصرالله، دبیر کل وقت حزب‌الله لبنان، از این پیروزی به «التحریر الثانی»(آزادسازی دوم) تعبیر کرد.


    *(اتوبوس های حامل نیروهای داعش و خانواده هایشان که طی توافق میان حزب‌الله و داعش، با چند اسیر و پیکر شهدای محور مقاومت ازجمله شهید «محسن حججی» مبادله شدند)
     



    یک مبادله بی‌نظیر با حضور 19 اتوبوس داعشی!
    «یک روز از مقر فرماندهی در دمشق تماس گرفتند و گفتند: فردا ساعت ۸ صبح به منطقه‌ای به نام «حُمَیمِه» - که تحت تسلط داعش است - بروید و پیکر شهید حججی را تحویل بگیرید.» انگار همه آنچه حاج سیف‌الله تا الان گفته، مقدمه‌ای بوده برای روایت آن واقعه بزرگ؛ اتفاق سرنوشت‌سازی که در دوران دفاع از حرم، مشابهی نداشت. اینطور است که نفس بلندی می‌کشد و می‌گوید: «قرار بود فردا صبح یعنی روز 6 شهریورماه سال ۹۶، به گروهی از دوستان ملحق شویم و به‌اتفاق به محل مبادله برویم اما وقتی صبح به محل قرار رفتیم، دیدیم بچه‌ها رفته‌اند! نیروهای حاضر در آن محل گفتند: بامداد دیشب، کاروانی متشکل از ۱۹ دستگاه اتوبوس برای انجام تبادل سر رسید، بچه‌ها هم مجبور شدند دنبالش بروند!

    *(حاج سیف الله حاجی حسینی در روز مبادله پیکر شهید حججی اتوبوس های حامل داعشی ها در سمت مقابل دیده می شوند)

     

    پرس و جو که کردیم، معلوم شد آن ۱۹ اتوبوس را حزب‌الله فرستاده برای انتقال داعشی‌ها از منطقه عرسال؛ ۱۷ اتوبوس به تعداد نیروهای داعش و خانواده‌هایشان و ۲ اتوبوس خالی برای احتیاط. لطف خدا بود که یکی از نیروهای آن مقر، با مسیر حرکت آن کاروان آشنا بود و برای رساندن ما به صحنه مبادله اعلام آمادگی کرد. سوار ماشین شدیم و به طرف حمیمه که ۱۲۰کیلومتر با تدمر فاصله داشت، حرکت کردیم.

    وارد منطقه که شدیم، در طرف مقابل، ۱۹ اتوبوس دیدیم پر از آدم‌هایی با ریش‌های بلند که نقاب‌زده بودند و فقط چشم‌هایشان پیدا بود. معلوم شد هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و مبادله‌ای انجام نشده...»

    وقتی فرماندهی داعش، نیروهایش را گردن نمی‌گرفت
    «دوستانی را که نیمه‌شب به منطقه آمده بودند، پیدا کردیم. می‌گفتند: تبادل پیام میان فرماندهی حزب‌الله و فرماندهی داعش ادامه دارد اما داعشی‌ها هر دفعه یک بهانه می‌آورند... ماجرا از این قرار بود که فرماندهی مستقر در المیادین که مرکز حکومت داعش محسوب می‌شد، حاضر نبود سرنشینان آن ۱۹ اتوبوس را بپذیرد و می‌گفت: این‌ها به ما خیانت کرده‌اند، نباید با حزب‌الله توافق و منطقه عرسال را تخلیه می‌کردند. ما این‌ها را نمی‌خواهیم. باید به همان منطقه برگردند!

    اما فقط این نبود. می‌گفتند: ما به شما اعتماد نداریم. بعد از انجام این تبادل، ایرانی‌ها می‌خواهند منطقه المیادین را بمباران کنند و ما را از بین ببرند... بهانه دیگری که آوردند، این بود که: ما از منطقه‌ای که برای تبادل انتخاب شده، رضایت نداریم و منطقه باید تغییر کند. حزب‌الله هم که مصمم به اجرای این تبادل بود، موافقت کرد تا ۴، ۵ کیلومتر تا عمق بیابان عقب بروند تا طرف داعشی راضی شود.

    *(تصاویر دیگری از روز مبادله پیکر شهید حججی)

     
     

     
    یک نیم‌روز، تشنه و گرسنه زیر تیغ آفتاب شهریورماه انتظار کشیدیم تا اینکه ساعت ۴ بعدازظهر بچه‌های حزب الله وارد جلسه با نمایندگان داعش شدند و پیکر شهدا ازجمله شهید حججی را تحویل گرفتند. اما ما همچنان در عطش دیدار شهید حججی ماندیم. با توجه به اینکه در منطقه حمیمه شرایط مساعد نبود، نیروهای حزب‌الله پیکر شهید حججی را پیش خودشان بردند و بعد، به شهر «تدمر»(محل استقرار ما) آوردند و تحویل‌مان دادند.»
     
    2 کیلو استخوان؛ تمام پیکری که داعش از شهید حججی تحویل داد!
    «پیکر شهید حججی را که تحویل گرفتیم، بی‌معطلی پوشش را باز کردیم تا کارهای آماده‌سازی پیکر برای انتقال به ایران را انجام دهیم. اما تا نگاهمان به پیکر افتاد، خشکمان زد...

    تمام آنچه به‌عنوان پیکر شهید حججی تحویل داده بودند، دو کیلو استخوان بیشتر نبود! سر که نداشت. بقیه هم، استخوان کاملاً خالی از گوشت بود! فقط استخوان. در آن میان، پای راستش، فقط آنجا که داخل پوتین بود، کمی گوشت برایش باقی مانده بود. تمام پیکر، کلاً دو کیلو می‌شد...»

     
    8 سال از آن واقعه گذشته اما هنوز هم یادآوری‌اش، بار سنگینی روی قلب خادم پیشکسوت شهدا می‌نشاند: «آن روز افراد مختلفی ازجمله خبرنگاران در محل حضور داشتند. یک نگاه به آن پیکر کافی بود که صدای شیون همه حاضران بلند شود. حق هم داشتند چون فقط ۲۵ روز از شهادت محسن حججی می‌گذشت. هیچ‌کس نمی‌دانست آن جنایتکاران، چه بلایی سر پیکر او آورده‌اند که فقط ۲ کیلو استخوان از آن باقی مانده؟!...»

    شهید حججی، بهانه بود برای ابراز عشق بچه‌های حزب‌الله به ایران
    «محسن حججی را که کسی نمی‌شناخت. او یک رزمنده گمنام بود اما رابطه خالصانه‌اش با خدا و آن ماجرای اسارت و شهادتش کاری کرده بود که در دل همه جا گرفته بود. ایرانی و لبنانی و عراقی هم نداشت. یعنی از بحث ایرانی بودن، خارج شده بود و بچه‌های حزب‌الله هم، شهید حججی را از خودشان می‌دانستند.»

     


    حاج سیف‌الله حاجی حسینی، بی‌آنکه بپرسم، به سؤال بزرگی که ذهنم را مشغول کرده، پیشاپیش جواب می‌دهد؛ به این پرسش که چرا حزب‌الله، برای تحویل پیکر شهید حججی پیشقدم شد و مبادله پیکر او را جزء شروطش برای توافق با داعش قرار داد؟ حاجی که شاهد عشق عمیق نیروهای حزب‌الله به ایران و ایرانی بوده، در ادامه می‌گوید: «تمام ماجرا، به محبتی برمی‌گردد که در قلب بچه‌های حزب‌الله نسبت به ایران وجود داشت.

    آن‌ها می‌دانستند مردم ایران چقدر مشتاق و پیگیر پیدا شدن پیکر شهید حججی هستند. به همین دلیل، برای توافق با داعش شرط کردند باید پیکر شهید حججی را هم تحویل بدهند. این عشق تا آنجا بود که حتی آزمایش دی‌ان‌ای روی پیکر شهید حججی را هم خودشان انجام دادند! نیروهای حزب‌الله وقتی پیکر را از داعش تحویل گرفتند، به‌سرعت ترتیب انجام آزمایش دی‌ان‌ای را دادند و سرِ ۷۲ساعت هم جوابش را که هویت محسن حججی را تأیید می‌کرد، برای ما آوردند.»


    download

    download

    download

    نظرات بینندگان
    نظرات شما