به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس
در حالی که نگاه رسانهها به مذاکرات جاری دولت شورشیان حاکم بر دمشق و رژیم صهیونیستی عمدتاً از زاویه محتوای دیپلماتیک و نتایج احتمالی آن متمرکز است، ناصر قندیل سردبیر روزنامه لبنانی البناء، این نشستها را از دریچه ژئوپلیتیکی کاملاً متفاوتی تحلیل کرد.او معتقد است که انتخاب شهر باکو بهعنوان میزبان مذاکرات صرفاً یک تصمیم لوکس یا فنی نبوده، بلکه بیانگر تغییر جدی در نقشه سیاسی منطقه و شکلگیری محور جدیدی است که سه ضلع اصلی آن را آمریکا، ترکیه و اسرائیل تشکیل میدهند. در این میان، جمهوری آذربایجان نهتنها بهعنوان نقطهٔ تقاطع ژئوپلیتیکی این محور عمل میکند، بلکه با کنار زدن بازیگران سنتی خلیج فارس از جمله عربستان و قطر، به محل جدید طراحی و بازتعریف آیندهٔ سوریه تبدیل شده است.در آستانهٔ دومین دیدار سوری-اسرائیلی ظرف دو هفته اخیر، قندیل در یادداشت خود با عنوان «گذرگاههای ژئوپلیتیکی از جمهوری آذربایجان به رژیم اسرائیل» تلاش کرد نقش پنهان باکو در مهندسی امنیتی خاورمیانه را فاش کند.
از پاریس تا باکو؛ تکرار دیدارها در جغرافیای متفاوت
«در انتخاب شهر باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان، برای برگزاری مذاکرات بین ترکیه و اسرائیل و سپس سوریه و اسرائیل، موضوع صرفاً انتخاب یک هتل مناسب برای میزبانی نبود. هرچند که پاریس مکان زیباتر و جذابتری برای نشست هفته پیش فراهم کرده بود». سردبیر روزنامه البناء لبنان با این مقدمه تحلیل خود را آغاز میکند.هفته پیش بود که اسعد الشیبانی وزیر امور خارجه دولت شورشیان حاکم بر دمشق و معاون اول ابومحمد الجولانی (احمد الشرع) رئیس این شورشیان، با وزیر امور راهبردی دولت بنیامین نتانیاهو و معاونش ران دِرمِر در پاریس دیدار کرد و امروز قرار است این دو مقام بار دیگر با یکدیگر دیدار کنند اما در باکو.
افول نقش کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در آینده سوریه
قندیل ادامه داد: از منظر راهبردی، دیپلماتیک و اطلاعاتی، جمهوری آذربایجان بهعنوان نقطهٔ تقاطع قابلاعتماد میان آمریکا، ترکیه و اسرائیل مطرح است؛ سه کشوری که مستقیماً با تحولات جدید سوریه در ارتباطاند. این وضعیت باعث تضعیف نقش عربستان سعودی و کشورهای حوزهٔ خلیج فارس در شکلدهی به آیندهٔ سوریه شده است؛ در حالی که قطر با فضایی خلیجی نزدیکی بیشتری دارد و هر دو مقام یعنی درمر و الشیبانی با هتلهایش آشنایی دارند، بهعلاوه پایگاه نظامی آمریکا هم در فاصلهٔ چند صد متری از مجللترین هتلهای آن قرار دارد.
اما واقعیت این است که قطر برای بررسی چگونگی توسعهٔ رویارویی آمریکا و اسرائیل با ایران، گزینهٔ مناسبی نیست. از سوی دیگر، موقعیت جغرافیایی جمهوری آذربایجان این امکان را فراهم کرده، آنگونه که در جنگ اخیر نشان داده شد. قطر فقط میتواند از پایگاه نظامی آمریکا برای هدایت عملیاتها استفاده کند و ظرفیتهای دیگرش محدود است.
«گذرگاه داوود»؛ پروژه ژئوپلیتیکی اسرائیل در خاک سوریه
بر اساس این تحلیل، به نظر میرسد «محور اصلی مذاکرات استفاده از خاک سوریه بهعنوان فرصت امنیتی در مواجهه با ایران و حزبالله باشد؛ چیزی که ترکیه نمیتواند آشکارا مطرح کند و قطر نیز نمیتواند آن را بپذیرد، در حالی که جمهوری آذربایجان گام مهمی را برای تثبیت نقش خود در این زمینه برداشته است».نویسنده در ادامه به این موضوع اشاره کرد که پس از سقوط بشار اسد در سوریه، وقتی «اسرائیل» در جنوب این کشور پیشروی کرد، اصطلاحی در جغرافیای سیاسی و نظامی ظاهر شد به نام «گذرگاه داوود». منظور از این اصطلاح، طرح اسرائیل برای اتصال جنوب و شمال سوریه از طریق حرکت در امتداد مرزهای سوریه با عراق و ایجاد منطقهای تحت نفوذ اسرائیل است؛ منطقهای که بر دو بستر اجتماعی-فرهنگی تکیه دارد و اسرائیل تلاش میکند آن را به عنوان امتداد سیاسی و اجتماعی نفوذ خود معرفی کند و این طرح را تحت عنوان «حفاظت از خطرات ناشی از نهادهای امنیتی و نظامی دولت جدید سوریه» توجیه میکند.
مشروعیت مذاکرات با وجود تقسیم جغرافیایی؟
این وضعیت، پرسشی جدی را دربارهٔ ماهیت مذاکرات سوری-اسرائیلی در چنین شرایطی مطرح میکند؛ چرا که هیچ دولتی در سوریه، حتی اگر متحد اسرائیل باشد، نمیتواند با جدا شدن شمال و جنوب کشور به عنوان مناطق تحت نفوذ اسرائیل موافقت کند.
اعتمادسازی به سبک اسرائیل
قندیل تصریح کرد که اسرائیلیها برای حل این معضل، پیشنهادی ارائه دادهاند و میخواهند دولت سوریه را به پذیرش آن متقاعد کنند. این پیشنهاد شامل مرحلهای انتقالی تحت عنوان «اعتمادسازی» است که پنج سال طول خواهد کشید. در این مدت، بررسی سرنوشت جولان اشغالی و توافق جداسازی نیروها به تعویق میافتد و دولت کنونی حاکم بر سوریه میپذیرد که ترتیبات امنیتی اسرائیل در جنوب کشور و در امتداد مرز سوریه با عراق، جایی که نیروهای آمریکایی مستقر هستند، برقرار باشد. این ترتیبات، علاوه بر نقش اعتمادسازی، بهعنوان همکاری امنیتی در برابر تهدیدات عراق و ایران از طریق مرزها تلقی میشود.در ادامه تحلیل مذکور آمده: «این اتصال زمینی اسرائیل که تا مرزهای ترکیه امتداد دارد، با اتصال زمینی دیگری میان جمهوری آذربایجان و ترکیه همراه شده که تلاش میشود بهعنوان یک واقعیت تحمیلشده، تحت عنوان یک آزمون انتقالی پنجساله، به ایران و روسیه معرفی شود».
ارمنستان؛ گلوگاه ژئوپلیتیکی میان بلوکهای منطقهای
قندیل سپس به نقش ارمنستان در این میان اشاره کرد و نوشت: «ارمنستان بهعنوان مانعی جغرافیایی میان ترکیه و جمهوری آذربایجان از یکسو و گذرگاهی ژئوپلیتیکی و راهبردی میان ایران و روسیه از سوی دیگر قرار دارد. ایران از طریق روسیه به اروپا متصل میشود و روسیه نیز از طریق ایران به هند و پاکستان دسترسی دارد. اما ارمنستان، جمهوری آذربایجان را به دو بخش جداگانه تقسیم کرده است: یکی در شرق ارمنستان که بخش اعظم خاک جمهوری آذربایجان را شامل میشود، و دیگری در جنوب غرب ارمنستان که شامل منطقهٔ نخجوانِ جمهوری آذربایجان است».این نویسنده مطرح جهان عرب یادآور شد که در چارچوب تلاش برای اتصال زمینی این دو بخش، پروژهٔ «گذرگاه زنگزور» مطرح شده که عرض آن بین ۵ تا ۱۰ کیلومتر در داخل خاک ارمنستان خواهد بود. اما در واقعیت، این پروژه با هدف قطع ارتباط زمینی میان ایران و روسیه از طریق ارمنستان و در عین حال اتصال ترکیه و جمهوری آذربایجان طراحی شده است.نکتهٔ قابل توجه این است که این گذرگاه که پیشتر بارها مطرح شده بود در دو ماه گذشته با تحرکات گستردهای در منطقه، وارد مرحلهٔ اجرایی شده و در حال فعالسازی است؛ حدود ۵۰ کیلومتر طول دارد و در استان سیونیک ارمنستان واقع شده است.
اجارهٔ صدساله؛ طرح اقتصادی یا نقشهٔ بلندمدت ژئوپلیتیکی؟
قندیل افزود که نکتهٔ جالب توجه دیگر، ورود دوباره «توماس باراک» فرستاده ویژه آمریکا در امور سوریه و لبنان و سفیر سابق آمریکا در آنکارا، به خط مذاکرات مربوط به این گذرگاه است. او پیشنهاد کرده که این مسیر به مدت صد سال اجاره داده شود و آن را بهعنوان راهحل اقتصادی معرفی کرده است. در حالی که باراک خود در مذاکرات سوری-اسرائیلی در باکو نیز نقش دارد، اتصال گذرگاههای داوود و زنگزور از طریق ترکیه، مسیر زمینی مستقیمی را برای اسرائیل به سمت جمهوری آذربایجان فراهم میکند—و بهبیان روشنتر، تا مرزهای ایران.