به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس
در عاشورای سال ۱۳۴۲، شهر تبریز صحنه یکی از باشکوهترین و در عین حال بیسابقهترین تجمعات مذهبی و سیاسی خود بود؛ تجمعی که تنها چند روز پیش از قیام خونین ۱۵ خرداد، بهروشنی از خشم و آمادگی مردم برای اعتراض علیه رژیم پهلوی حکایت داشت.
راهپیمایی از مدرسه طالبیه و مسجد جامع آغاز شد. صف اول آن، مملو از چهرههای شاخص روحانیون آذربایجان بود: آیتالله حاج شیخ احمد اهرى، آیتالله حاج سیدحسن انگجی، آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی و آیتالله شیخ عبدالحمید شربیانی و جمع کثیری از روحانیون و مردم انقلابی تبریز. این حضور معنادار، راهپیمایی را از مراسمی صرفاً مذهبی به حرکتی سیاسی با بار اعتراضی آشکار بدل کرده بود.در این میان حضور دانشجویان دانشگاه تبریز در راهپیمایی های اعتراض آمیز علیه پهلوی چشمگیر بود، جوانان پرشور با مشتهای گرهکرده، علمای خود را در حلقهای حمایتی قرار داده بودند و اشعاری سر میدادند که مضمونشان آشکارا سیاسی بود.
شعری از کریم صافی با این مصرع آغاز میشد:"یوم عاشورا دی یا روز قیامت دور بوگون / یا قیامت عرصهسیندن بیر علامت دور بوگون"اینجا، عاشورا نه فقط یادآور مظلومیت حسین بن علی، بلکه نمادی از اعتراض به ظلم زمانه شده بود. شعارهای مذهبی، رنگی سیاسی گرفته بودند. مضمون اشعار، شاه و حکومت را به یزید تشبیه میکردند و مردم را به خروش علیه ظلم فرامیخواندند.نیروهای امنیتی که نگران جهتگیری حرکت بودند، از علما خواستند مردم و به ویژه دانشجویان را متفرق کنند، اما علما با هوشمندی پاسخ دادند: «اگر شما دخالت نکنید، اتفاقی نمیافتد».
در بخشهایی از مسیر، سخنرانیهایی صورت گرفت. یکی از روحانیون، آقای بکایی، با شعر معروف پروین اعتصامی سخن خود را آغاز کرد و با قرائت حدیث نبوی «مَن رأى سلطاناً جائراً…» مردم را به قیام در برابر ظلم دعوت کرد. مردم با فریاد «صحیح است!» سخنانش را تأیید کردند و صدای اعتراض، بازار تبریز را به لرزه انداخت.وقتی خبر دستگیری امام خمینی در روز ۱۵ خرداد از قم به تبریز رسید، خشم عمومی به اوج رسید. بازار تبریز در اعتراض به وقایع قم و بازداشت امام، تعطیل شد. در جلسات امنیتی، حتی پیشنهاد اعمال حکومت نظامی در تبریز مطرح شد که با مخالفت مرکز روبرو شد. نیروهای امنیتی، بدون مداخله مستقیم، در پی شناسایی و دستگیری چهرههای کلیدی به ویژه دانشجویان دانشگاه تبریز برآمدند.قیام ۱۵ خرداد، که در تهران، قم، ورامین، مشهد و دیگر شهرها با خون سرکوب شد، در تبریز شکل متفاوتی داشت؛ خیزشی تدریجی، پرصلابت و متکی به بستر مذهبی عاشورا.
حرکت عاشورای تبریز به ویژه با حضور باشکوه دانشجویان در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم شاه، در سال ۱۳۴۲، یک اعلان پیش از طوفان بود. این حرکت نشان داد که مردم آذربایجان نیز، در کنار دیگر نقاط ایران، آماده قیامی بزرگتر هستند. تجربه این قیام، بعدها در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نمود کاملتری یافت و تبریز بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کرد.در کنار حرکتهای مردمی و روحانیت در شهر تبریز، دانشگاه تبریز و دانشجویان آن نیز بهتدریج به یکی از کانونهای اصلی اعتراض و بیداری سیاسی بدل شده بودند.
فضای دانشگاه در سالهای آغازین دهه ۴۰، بهخصوص پس از حادثه ۱۵ خرداد، تحت تأثیر موجی از خشم و پرسشگری قرار گرفت. دانشجویان که با مفاهیم عدالتخواهی و ظلمستیزی آشنا شده بودند، به شکلهای گوناگون همبستگی خود را با جریان مبارزاتی مردم ابراز میکردند.همزمان با قیام 15 خرداد در دانشگاه تبریز، حلقههای مطالعاتی، سخنرانیهای محدود و جلسات مخفی شکل گرفت. برخی از اساتید جوان و متعهد، با احتیاط اما مؤثر، دانشجویان را به مطالعه آثار دینی، انقلابی و نقد وضعیت موجود تشویق میکردند. گرچه فشار ساواک بر فضای دانشگاهی بهشدت محسوس بود، اما دانشجویان با بهرهگیری از فرصتهای فرهنگی و مناسبتهای مذهبی، پیامهای روشنگرانه خود را منتقل میکردند.
در برخی خوابگاهها، شبنامههایی منتشر میشد که حاوی تحلیلهایی پیرامون قیام ۱۵ خرداد، بازداشت امام خمینی، و افشای سیاستهای سرکوبگرانه رژیم بود. ساواک چند بار نسبت به فعالیتهای فرهنگی «جهتدار» در دانشگاه تبریز هشدار داد و برخی دانشجویان را تحت تعقیب قرار داد یا احضار کرد.در سالهای بعد، دانشگاه تبریز به یکی از مراکز مهم فعالیتهای سیاسی و مذهبی علیه رژیم پهلوی تبدیل شد. میتوان گفت که تجربه و تأثیر ۱۵ خرداد، در ذهن و جان نسل دانشجوی آن دوران حک شد و آنها را برای حضور جدیتر در صحنه انقلاب اسلامی در دهه ۵۰ آماده کرد.