به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛
در سال های نه چندان دور، در اواخر دهه 80، عملکرد ضعیف صدا و سیما در تولید و برنامه سازی، موجب تضعیف تلویزیون و کوچ مخاطبین به سوی برنامه های ماهواره ای شد و از طرفی شبکه های ماهواره ای با تولید سریال های مختلف به ویژه سریال های ترکیه ای با استفاده از تجملات، داستان و شخصیت های اغراق شده، توانستند مخاطبان زیادی را در سراسر جهان جذب کنند به ویژه از میان مردم ایران.
پس از چندی مسئولین حوزه فرهنگی در کشورمان تصمیم گرفتند در مقابل برنامه های بی ارزش و سریال های مبتذل ترکیه ای، با برنامه سازی در پلتفرم های شبکه نمایش خانگی که اندکی از خط قرمزهای برنامه سازی در تلویزیون فاصله دارد، مخاطب کوچ کرده ایرانی را به سمت محتوای ایرانی بازگرداند.
در سال های ابتدایی فعالیت پلتفرم های نمایش خانگی آثاری از جمله سریال قهوه تلخ و شهرزاد تولید شد، سریال هایی که با موج عظیمی از استقبال مخاطب ایرانی مواجه شدند به حدی که میتوان ادعا کرد این سریال ها موجب آشتی دوباره مخاطب ایرانی با سینمای ایران شدند.
اما به تدریج با گسترش تعداد پلتفرم ها، شاهد موج گسترده ای از تولیدات شبکه نمایش خانگی با قصه و سبک و سیاق هنری متفاوت بودیم و متاسفانه در 3- 4 سال اخیر شاهد از دست رفتن هویت مستقل فیلم نامه ها و روی آوردن به تقلید از سبک سریال های ترکیه ای هستیم.
بهطورکلی هدف از گسترش شبکه نمایش خانگی و ارائه حجم انبوه فیلمهای مجاز در دسترس مردم، مقابله با هجمه ها و جنگ نرم فرهنگی و بازگشت مخاطب دلزده از برنامه های ماهواره ای ست.
اما اینکه مسئولین فرهنگی ما به چه میزان در این مسیر موفق عمل کردند، پرسشی است که جای بسی تامل دارد و در این گزارش سعی داریم به پاسخ آن دست دیدا کنیم.
در حالی که سریال ها، میتوانند با ارائه محتوای مناسب، به رشد و ارتقای فرهنگ جامعه کمک کنند. اما در سال های اخیر، به عادی سازی خیانت و طلاق به جای فرهنگ ازدواج پایدار، سیاه نمایی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور به جای امید و میل به پیشرفت، ارائه تصویر نامناسب از خانواده در برخی سریالها، ترویج تجملات و فاصله گرفتن از سبک زندگی ایرانی، روی آوردند.
اینکه پرداختن به چنین مسائلی از جمله عادی سازی روابط ضربدری در سریال ها، چه اثری بر مخاطب ایرانی دارد، نکته ای است که «محمد حیدرپور»، جامعه شناس فرهنگی، به آن اشاره و عنوان داشت: تصور کنید بحث طلاق در سریال ها و برنامه های پرمخاطب سوژه اصلی قصه باشد و کل محور قصه یک فیلم یا سریال چنین سوژه ای باشد، قطعا در تغییر نگرش مردم به این موضوع و کاستن از قبح ماجرا مؤثر است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مشکلات اقتصادی و آثار آن بر بدنه جامعه و آثار مخرب آن بر سبک زندگی مردم را می پذیریم، اما آیا صحیح است که رسانه ها، چنین پدیده ای را تا این اندازه راحت در سریال های مختلف به تصویر بکشند و پذیرش طلاق و ویرانی یک زندگی به نسبت سالم را فقط به دلیل مشکلات مالی و اقتصادی عادی سازی کند؟
از جمله سریال هایی که به ترویج روابط خارج از چارچوب پرداخته و انتقادات فراوانی را به همراه داشت، می توان به سریال آبان اشاره کرد که در آن کارگردان، بسیار آزادانه، قصه از هم پاشیدگی یک زندگی را به تصویر میکشد، شخصیتپردازی در این سریال به نحوی انجام شده است که برخی روابط بین افراد بیش از حد اغراقشده و غیرمنطقی هستند. نمایش ازدواج بهعنوان یک مفهوم بیارزش و پیشپاافتاده، در کنار شخصیتهایی که بهراحتی اصول خانوادگی را زیر پا میگذارند، باعث شده تا مخاطب احساس کند که این اثر تلاش دارد تا برخی مفاهیم بنیادی جامعه را کمرنگ کند. برای مثال، درخواست عروس در روز ازدواج از «ثابت» برای به عقد او درآمدن، یا قمار بر سر یک منشی شرکت، بهوضوح نشاندهنده عبور از برخی خطوط قرمز اخلاقی است.
متاسفانه عملکرد ضعیف نهادهای نظارتی در تولید و اعطای مجوز به سریال های نمایش خانگی فقط محدود به یک اثر نیست، نمایش بی مهابای خشونت و صحنه های فجیع قتل و غارت در سریال هایی نظیر داریوش، گردن زنی و یا بازنده از دیگر مصادیق ابتذال در تولیدات نمایش خانگی است، سریالهای «بازنده»، «گردنزنی» و «داریوش» به روش های مختلف نه تنها موجب ترویج خشونت می شود، بلکه به سمت قتلهای خونین هم هدایت میکند. چرا که صحنه مثله کردن برادری توسط خواهرش (آوا) در سریال «بازنده». یا «داریوش» که در یکی از سکانسهایش آدمی را زنده زنده در آتش میسوزاند؛ در جامعه و میان جوانان نمود پیدا میکند. تماشای این فیلمها توسط جوانان و نوجوانان آثار مخربی دارد چراکه این افراد یاد نمیگیرند چه طور خشم خود را کنترل و هیجاناتشان را تنظیم کنند ولی اگر قبح قضیه به شکل بزرگ به نمایش گذاشته و گفته شود که افرادی که در سریال ها به راحتی آدم میکشند مریض هستند، میتواند مؤثر باشد.
نمایش بی مهابای مصرف مشروبات الکلی، بی حجابی، رقص و آواز در یک سریال ایرانی، پا گذاشتن بر روی خط قرمزهایی است که سالها برنامه سازان در صدا و سیما برای حفظ آن تلاش کردند .
علی شیرین زاد، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از این ابتذال در شبکه نمایش خانگی بیان کرد: هر چیزی را که میخواستیم بچهها نبینند در سایه این بیقانونی مشاهده کردند در برخی از این سریالها تمام خطقرمزها و تابوهای فرهنگی، اخلاقی و آن محدودیتهایی که برای ردههای سنی در تربیت ایرانی و اسلامی لحاظ میکنیم متأسفانه توسط شبکه نمایش خانگی زیر پا گذاشته شده است.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس جذابیت و جذب مخاطب یک اصل میداند و میگوید: ولی نه به هر قیمتی، ما اگر بلد نیستیم با تکنیکهای هنری و فنی مخاطب جذب کنیم حق نداریم با زیر پا گذاشتن اخلاق، فرهنگ و تربیت این کار را انجام بدیم و باید بگوییم که متأسفانه این اتفاق در کشور افتاده و این دست نمایشهای خانگی پربیننده هم میشوند طبیعی است زمانی که شما موازین را رعایت نکنید جاذبه ایجاد میکند. باید به این نکته اشاره کنم که تابوشکنی نمایش خانگی ناشی از بیقانونی است.
داود طالقانی، استاد دانشگاه و منتقد سینما با اشاره به این فعال اجتماعی در خصوص نقش دستگاه های ناظردر این زمینه بیان کرد: دستگاه های ناظر یا سیاستگذار ما به این مسئله توجه نمی کنند که به چه داستان و روایت هایی مجوز میدهند و یا فیلمها را باید از این حیث بازبینی کنند، که آیا نقش خانواده در آن تقویت و تثبیت و حفظ میشه یا خیر.
وی با اشاره به حواشی سریال تاسیان گفت: چندی پیش در نزاعی که در خصوص سریال تاسیان پیش آمد و حواشی که برای این سریال ایجاد شد، نهادهای نظارتی، رسانه ها و مردم به مسائل ظاهری مانند تار مو و پوشش خانمها در سریال اشاره داشتند، به این معنی که سیاست گذاران، نهادها نظارتی و حتی نهادی که قرار است بازبینی و سانسور انجام بدهد، بیشتر توجه و تمرکزشان روی مسائلی از جمله پوشش و ظاهر خانم هاست و نسبت به محتوا و قصه و آثاری که میتواند روی مردم داشته باشد، بی توجه هستند. در حالی که باید توجه کنند که یک برنامه و سریال پرمخاطب، آیا نقش خانواده را تقویت میکند یا بالعکس نهاد خانواده را نادیده می گیرد و از آن عبور میکند، به نظر میرسد اگرنقش خانواده را بخواهیم بررسی کنیم، کماکان سریال تاسیان در بطن قصه خود جایگاه خانواده را حفظ کرده اما سریال آبان از خانواده عبور میکند و بارها هم این عبور در سریال اتفاق افتاده، اما نهاد ناظر یا سیاست گذار که متاسفانه ظاهربین است توجهی به این موضوع ندارد.
طالقانی خاطرنشان کرد: یکی از مسائلی که باعث میشود یک اثر هنری یا رسانه ای پرداخت یا نمایش خاصی از مسائل اجتماعی داشته باشد، وابستگی آن به مالکیت رسانه است، به این مفهوم که کسی که هزینه ساخت چنین برنامه ای را تامین میکند تصمیم میگیرد که قصه چطور پرداخت و روایت شود، در خصوص سریال آبان، منظور نویسنده و کارگردان اثر نیست، بلکه بحث سر این است که مالکیت رسانه دروازه بانی کرده که چه سریالی پخش شود . چگونه یک ایده داستانی مورد پرداخت قرار بگیرد.
وی در پایان گفت: ما اگر بخواهیم در جایگاه شهروندی مطالبه داشته باشیم، باید سوال کنیم که سرمایهگذار یا اقتصاد سیاسی پشت این پلتفرمها و تولید کنندههای سریالها چه کسانی هستند؟ ما هنوز نمیدانیم که این پلتفرم های نوظهور از کجا آمده اند، منبع درآمد آن ها از کجاست و یا هزینه تولید چنین آثاری چگونه تامین می شود، متاسفانه در جایگاه شهروندی مخاطب این سریال ها نادیده گرفته می شوند، این پلتفرم ها اگر احترامی برای مخاطب قائل هستند باید توضیح بدهند درباره اقتصادی که منجر به تولید چنین آثاری می شود. ما در بحث اقتصاد این پلتفرم ها بارها و بارها شاهد حواشی بودیم از زمان قهوه تلخ و سریال شهرزاد تا اکنون، بارها نام اشخاص یا مجموعه هایی را شنیدیم که در حمایت و سرمایه گذاری تولید یک سریال دچار مسائلی از جمله دستگیری و فرار و خروج از کشور شدند؟
در شرایطی که مخاطبان، بهخصوص نسل جوان، تحت تأثیر محتوای نمایشی قرار میگیرند، وقتی در یک سریال رفتارهایی مانند خیانت، قمار، تحقیر انسانها، و سبک شمردن ازدواج عادیسازی شود، تأثیر آن بر نگرش اجتماعی غیرقابلانکار خواهد بود. اما همه اینها به چه قیمتی؟!
حمیدرضا رنجبرزاده؛ نویسنده و منتقد سینما در گفتگو با خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا، با اشاره به عملکرد ضعیف نهادهای نظارتی در خصوص تولیدات پلتفرمهای پخش آنلاین سریال های شبکه نمایش خانگی اظهار کرد: به نظر میرسد ساترا خود را به صیانت محتوایی از تولیدات پلتفرمها و سریالهای نمایش خانگی محدود کرده که البته حتی در همین حوزه نیز چندان موفق نیست، ساترا معیارهایی دارد که به راحتی میتواند توسط متون فیلمنامه های دوستان نادیده گرفته و دور زده شود.
وی با تاکید بر لزوم صیانت هنری ساترا خاطرنشان کرد: ما به لحاظ وضعیت فرم در سینمای کشور و یا سریالهای پلتفرمهای نمایش خانگی با یک وضعیت بسیار نازلی روبرو هستیم؛ در حال حاضر یک مراوده مالی بزرگ در پلتفرمها در حال رقم خوردن است و ما با حجم بالایی از سریالهای تولیدی روبرو هستیم و بسیاری از عوامل سینمایی جهت آغاز فعالیت در پلتفرم ها اقبال نشان دادند، بنابراین مشخص است که رقمهای درشتی در پلتفرم ها در حال جا به جایی است، اما آیا به لحاظ هنری و فرمیک نیز صیانتی از ذوق و سلیقه و ذائقه مخاطب ایرانی صورت می گیرد یا نه؟
این منتقد سینما عنوان کرد: متاسفانه و با وجود اینکه کمیت بالایی در این زمینه وجود دارد، اما کیفیت آثار تولیدی بسیار پایین است، ساترا باید ابتدا مخاطب را با خود همراه کند تا بتواند ادعا کند از ذوق و سلیقه و ذائقه هنری جامعه ایرانی صیانت میکند، اما حتی این اتفاق هم نمی افتد و از دید کلان تر هم اگر به موضوع نگاه کنیم، می بینیم.
وی ادامه داد: اگر تنظیم گری و نظارت را یکی از شئون ساترا بدانیم، باتوجه به هجومی که سینماگران به سمت پلتفرم ها آوردند و مبالغ بالایی که در حال رد و بدل شدن هستند، ساترا میتواند یک نهاد سیاست گذار در این عرصه باشد و با ریلگذاری کلانی که در حوزه فرهنگ و هنر انجام میدهد، مسیر فیلم سازی پلتفرمها را به نحوی پیش ببرد که هم صیانتهای محتوایی که مد نظر دارد، رقم بزند و هم سیاست گذاری فرمیک داشته باشد.
وی با بیان اینکه متاسفانه روز به روز بیشتر شاهد نزول سطح کیفی تولیدات سینمایی و پلتفرم ها هستیم، تصریح کرد: یک ژانر شبه کمدی در سینمای ایران شکل گرفته که متاسفانه هر روز آثار مبتذلتر؛ بیمایهتر و فاقد حداقلهای استاندارد سینمایی را شاهد هستیم، در حالی که ساترا میتواند از سلیقه مخاطب ایرانی صیانت کند. بنابراین به نظر میرسد ساترا، در حوزه صیانت محتوایی ناقص عمل میکند، در حوزه صیانت فرمی و هنری هم اتفاق خاصی نمی افتد و در حوزه سیاست گذاری کلان هم ریل گذاری باید به سمتی برود که با آثار بهتری روبرو شویم و این رفت و برگشتهای مالی که رقم میخورد، نتیجه بخش باشند.
این منتقد آثار سینمای ایران تصریح کرد: به این مسئله میتوان از دیدگاه کلان تر توجه کرد، ما در اینجا با یک مربع خطرناک روبرو هستیم که اضلاع آن با یکدیگر هم، هم افزایی دارند و هم نمی توانند نقش بازدارندگی که باید داشته باشند را ایفا کنند، چه در زمینه محتوا و چه در زمینه فرم. از طرفی، با تهیه کنندگانی مواجه هستیم که گویا تنها عاملی که اولویت آنهاست، بحثهای مالی و اقتصادی است و حاضرند هر اتفاقی را رقم بزنند و از تمام داشتهها و ارزشهای فرهنگی اجتماعی ایران تغذیه کنند و حتی آنها را لجن مال کنند تا صرفاً یک کیلوبایت، به مصرف اینترنت پلتفرم خود اضافه کنند یا چند میلیون تومان به فروش خود بیفزایند. این امر نشان میدهد ما با پلتفرم هایی مواجه هستیم که دغدغه اصلی آنان فرهنگ و هنر نیست و صرفاً فعالیت اقتصادی میکنند و در پی کسب سود و منفعت مالی هستند و برای این منظور روی قصه ها و مسائلی دست می گذارند که تابو محسوب می شود که هرچند برای کوتاه مدت، اما توجه مخاطب را جلب میکند.
وی افزود: ضلع دیگر این مربع در واقع مخاطب آثار قرار دارند، اگر به آثار پرفروش سالهای اخیر سینما وتولیدات پلتفرم های نمایش خانگی توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که وضعیت سلیقه مخاطب ایرانی نیز وضعیت چندان مناسبی نیست و سطح ذائقه ما به حدی تنزل پیدا کرده که کمدی های آبکی سینمای ایران، به پرفروشترین فیلمها و سریالها تبدیل شده اند.
این نویسنده در ادامه گفت: به عنوان ضلع چهارم، تولید کنندگان محتوا در فضای مجازی را داریم که بدیهی است اگر آنها هم بخواهند محتوایی تولید کنند، دست روی قصه و محتوایی که ممکن است بیشتر مورد توجه قرار بگیرد، بگذارند.
وی بیان کرد: با کنار هم قرار دادن اضلاع این مربع یعنی ساترا( نهاد نظارتی)، تهیه کننده، مخاطبین و تولیدکنندگان محتوا در کشور در می یابیم که چرا سینمای ما به این وضعیت اسفناک دچار شده، در حالی که هر چهار ضلع هم افزایی نیز دارند.
رنجبرزاده در پایان خاطرنشان کرد: تولیدکنندگان که اساسا سودشان در این روند دنبال می شود، مخاطب با ذائقه نازل شده خود به این روند کمک میکند و تولید کنندگان محتوا هم طبیعی است که دنبال دیده شدن و ویو هستند و چه جریانی بهتر از برنامه ها و سریال هایی که به هر طریق توجه مخاطب را به خود جلب کند، حتی به وسیله نقد و تخریب.
به نظر میرسد زمان آن رسیده که نهادی های نظارتی از صدا و سیما و ساترا گرفته تا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قوه قضائیه، فکری برای وضعیت اسفناک تولیدات شبکه نمایش خانگی کنند تا هر روز شاهد پیشروی در بی ارزشی و زیر پا گذاشتن هنجارها و خطر قرمز ها در سریال ها نباشیم، اگر دیروز با صحنه های رقص و آواز و پایکوبی در سریال تاسیان برخورد میشد، امروز دیگر شاهد سریال سو و شوون و سکانس های بی قانونی در این سریال نبودیم.
بد نیست متولیان امر به این سوال مخاطب پاسخ بدهند که چرا قوانین فیلم سازی در ایران به راحتی دور زده و نادیده گرفته میشوند؟
چرا باید سریالی از سوی عوامل و چهره های سرشناس سینما، بدون مجوز تولید و پخش شود و مسئولین ما بعد از پخش چند قسمت به یاد برخورد و توقیف آن بیفتند؟ آن هم توقیفی که بیشتر شبیه یک تبلیغ رسانهای است و توجهات بیشتر مخاطب را به خود جلب میکند.