به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ،
اگر به محتوای صفحات سلطنتطلب در شبکههای اجتماعی دقت کنیم، متوجه این موضوع میشویم که برخی کتابها را دائماً به مخاطبان خود معرفی میکنند؛ یکی از آنها، کتاب «سقوط بهشت» نوشتهٔ «اندرو اسکات کوپر» نویسندهٔ اهل نیوزلند است. سقوط بهشت را اگر بخوانید، در مییابید که بیشتر شبیه به یک قصه است تا وقایع تاریخی. یک قصهٔ جالب مانند خیلی از رمانها که نویسنده با ذهن خلاق خود، صرفاً برای خواننده داستانسرایی کرده است.

بهعبارتی میتوان گفت که صفحه به صفحه از کتاب سقوط بهشت را میتوان با استناد به منابع گوناگون نقد کرد و ادعاهای مطرحشده در این کتاب را زیر سؤال برد؛ چرا که تقریباً همهٔ مطالب آن، با حقایق تاریخی بهشدت در تضاد است. پرداختن به کتاب مذکور، از این جهت دارای اهمیت است که سلطنتطلبها در موارد بسیاری، برای طرح ادعاهای خود، به اظهارات بیاساس این کتاب استناد میکنند.
ادعای مطرحشده توسط اندرو اسکات کوپر
اندرو اسکات کوپر، در بخشی از کتاب خود، اینگونه ادعا میکند: «در یکی از ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا درباره شاه، ذکر شده بود: او شخصیت قویاش را ماهرانه بهخدمت گرفته است که منافع ایران را در مواردی مانند افزایش درآمد نفتی و خرید تجهیزات پیشرفته نظامی، از فروشندگان مردّد تأمین کند. خلاصه اینکه شاه حاکمی متکیبهنفس شده است که هم میداند چه میخواهد و هم میداند چگونه آن را به دست آورد». (اندرو اسکات کوپر، سقوط بهشت، صفحه ۵۲.)
اسکات کوپر در این بخش از کتابِ خود، درواقع دو ادعا مطرح کرده است؛ یکی اینکه محمدرضا شاه دارای یک شخصیت قوی بوده است و دیگری آنکه شاه، توانایی خرید هر اسلحهای را داشته است. اما آیا واقعاً محمدرضا شاه پهلوی، چنین که در کتاب سقوط بهشت ادعا شده، بوده است؟
شخصیت و روحیهٔ محمدرضا شاه
برای شناخت صحیح از تاریخ، صرفاً نباید به یک منبع استناد کرد. به همین دلیل در مورد وضعیت روحی و شخصیتی شاه نیز، بهتر است که نظر اشخاص دیگر را هم مورد توجه قرار دهیم؛ بلکه ببینیم اندرو اسکات کوپر، میخواسته در کتاب خود، صرفاً تاریخ را بیطرفانه بنویسد؟ یا اینکه با دروغپردازی، سعی بر جعل تاریخ داشته است.
آنتونی سمپسون، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی شخصیت شاه را چنین معرفی میکند: «اعتمادبهنفس شاه کاملاً مسلم نبود. برداشت خواننده از کتاب اتوبیوگرافی [زندگینامه خودنوشت] او با عنوان «مأموریتی برای وطنم» که در سال ۱۹۶۱ انتشار یافت، این است که نویسنده دارای شخصیتی از خود نامطمئن و شکلنگرفته است. او در جوانی، همواره تحت تأثیر پدرش که بر تخت نشسته بود، قرار داشت؛ اما بهتدریج جاذبه تخت طاووس در وجودش رخنه میکرد». (آنتونی سمپسون، بازار اسلحه، ترجمه فضلالله نیکآیین، صفحه ۲۷۳.)
همچنین، پرفسور ماروین زونیس، استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه شیکاگو آمریکا، در کتاب «شکست شاهانه» با توجه به محوریت شخصِ شاه در حکومت و نقش تعیینکننده تصمیمهای فردی او، به بررسی روانشناسی شخصیت شاه پرداخته است. به نظرِ وی: «محمدرضا بهدلیل نحوه تربیت دوران کودکی و نوجوانی ناشی از تربیت او در یک محیط زنانه و سپس قرار داشتن در کنار پدری مستبد، فردی مردّد و فاقد اعتمادبهنفس بار آمده بود؛ به همین دلیل فاقد ارادهٔ لازم و قدرت تصمیمگیری صحیح در مسائل مهم کشور بود». (شاداب عسگری، بهائیان نظامی در حکومت پهلوی دوم، کتاب الکترونیکی، ص ۳۰۰-۳۰۱.)
خریدهای نظامی و تسلیحاتی
در مورد وضعیت خرید اسلحه توسط شاه نیز، اسدالله علم، وزیر دربار و نخستوزیرِ دوره پهلوی، در خاطرات خود مینویسد: «صبح شرفیاب شدم. شاهنشاه فوقالعاده نگران وضع اردن بودند. فرمایشاتی فرمودند که به سفیر آمریکا بگویم: آیا با این اندازه وضع دَرهم بَرهم باید وضع دفاعی ما طوری باشد که فقط برای هشت روز جنگ، مهمات داشته باشیم؟ آخر ما که از شما چیزی و کمکی نمیخواهیم، میگوییم نفت ما را ببرید و پول ما را بدهید که در راه منافع مشترک و دفاع مشترک خرج بکنیم. از این هم مضایقه دارید؟». (یادداشتهای علم، شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۴۹، جلد ۲، صفحه ۱۰۷.)
همینطور، عَلَم در بخشی دیگر از یادداشتهای خود، چنین نوشته است: «شاهنشاه فرمودند، به سفیر آمریکا بگو، شما ۶ عدد ناوشکنی که قرار بود به ما بدهید، اول گفتید یک عدد ۱۲۰ میلیون دلار میارزد؛ بعد گفتید ۲۶۰ میلیون، حالا میگویید ۳۳۸ میلیون». (یادداشتهای علم، جمعه ۱۶ آبان ۱۳۵۴، جلد ۵، صفحه ۳۳۹.)