دوشنبه 08 دي 1404 - Mon 29 Dec 2025
  • سومالی‌لند؛ نقشه صهیونی برای کوچ اجباری

  • حل مشکل مسکن مردم با واگذاری زمین و تسهیلات ارزان

  • آیا اسرائیل در پی گشودن فصل تازه‌ای از تقابل نظامی با ایران است؟

  • دسترسی حنظله به اسرار حلقه نزدیک نخست‌وزیر اسرائیل +عکس

  • راه اندازی شبکه بزرگ جاسوسی ایران در اسرائیل

  • ابتکار و شجاعت و فداکاری جوانان؛ عامل شکست تهاجم بزرگ آمریکا و زائده ننگین آن

  • جنجال دوباره رامین رضاییان در اینستاگرام

  • خیانت به کشور و آموزش فرار از مسئولیت به سیاستمداران غربی

  • انتقاد کارشناس حامی دولت از بودجه‌نویسی تورم‌زا

  • آیت‌الله میلانی یکی از ارکان نهضت اسلامی بود/ نامه ایشان در حمایت از امام (ره) یک سند تاریخی است +صوت و فیلم

  • جمع‌بندی جلسه با وزرا و رئیس‌جمهور به‌طورکامل اطلاع‌رسانی شده است

  • اصلی‌ترین مانع اسرائیل برای حمله مجدد به ایران چیست؟

  • پزشکیان به خودم اجازه نمی‌دهم چنین چیزی را بپذیرم

  • وقتی رهبرانقلاب به خاتمی هشدار دادند

  • ونزوئلا و آینده خاورمیانه!

  • تعطیلی نظارت مجلس و نگفتن مطالبات مردم؟!

  • سه عامل افزایش قیمت خودرو در بازار

  • زاکانی موفق‌ترین و کارآمد‌ترین شهردار تهران بوده است

  • حمله تند روزنامه کرباسچی به پزشکیان

  • وطن فروشی که به وطن دوست‌ها ناسزا می‌گوید

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 363523
    تاریخ انتشار: 28/دي/1402 - 16:58

    انتشار غزل قدیمی از رهبر انقلاب؛ در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم

    مقام معظم رهبری غزلی با ردیف برخاستم دارند که حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی شاعر آئینی آن را منتشر کرد.

     انتشار غزل قدیمی از رهبر انقلاب؛ در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس

    حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی شاعر آئینی در فضای مجازی نوشت: روز ولادت حضرت زهرا(س) از حضرت آقا پرسیدم: قبل‌ها غزلی با ردیف برخاستم سروده بودید؟ فرمودند: قدیم بله.

    روز عزای امام هادی (ع) بود. مجلس به پایان رسید. فرمودند: آن غزل با ردیف برخاستم را پیدا کردم، اگر هستید بگویم به شما بدهند. گفتم : بله آقا، ده دقیقه بعد غزل به دستم رسید.

    و حالا این همان غزل قدیمی است:

    از سر ره تا غبار افشاند جان برخاستم
    چون الف در وصل جانان از میان برخاستم

    غرق خون هر چند جام روزی‌ام چون لاله بود
    از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم

    مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود
    همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم

    در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم
    چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم

    همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی
    طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم

    صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است
    با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما