پنجشنبه 13 آذر 1404 - Thu 04 Dec 2025
  • رهبرانقلاب: جمهوری اسلامی، منطق غرب درباره زن را باطل کرد/ رسانه‌ها مراقب باشند ترویج دهنده تفکر غلط غربی درباره زن نباشند +عکس و فیلم

  • آمریکا و اسرائیل قادر به براندازی یا مهار هسته‌ای و موشکی ایران نیستند

  • قمار بن‌سلمان، موازنه وحشت در خلیج فارس

  • اقتصاد و سیاست، برای «طبقات فقیر» خیر، برای «طبقه متوسط» آری!

  • مراسم روز بسیج در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد

  • آتش‌بسی که آتش‌بس نیست

  • آقای پزشکیان! مراقب «‌بازی در دو نقش» باشید!

  • مراسم شام شهادت حضرت زهرا(س) با حضور رهبر انقلاب برگزار شد +فیلم

  • نخست وزیربعدی عراق و رقابت تهران–واشنگتن؛ آیا السودانی می‌ماند؟

  • پوتین با جام جهانی جدید به جنگ فیفا آمد

  • هشدار انصارالله به بن‌سلمان درباره ماجراجویی جدید

  • اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا (س) بیت رهبری

  • پرواز ایلوشین برای مهار حریق الیت

  • شکست پروژه هژمونی آمریکا؛ متحدان در بی‌ثباتی، رقبا در اقتدار

  • شهیدی که دور از چشم رزمندگان زباله جمع می‌کرد +عکس

  • لحظه‌ای از ارتقای قدرت دفاعی غافل نیستیم

  • وحشت رسانه صهیونیستی از رفتار مقتدرانه ایران در تنگه هرمز

  • بارش برف و باران در استان‌های غربی کشور

  • مراسم یادبود همایون ارشادی

  • واکنش مشاور روحانی به یک خبر و پاسخ کیهان

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 363523
    تاریخ انتشار: 28/دي/1402 - 16:58

    انتشار غزل قدیمی از رهبر انقلاب؛ در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم

    مقام معظم رهبری غزلی با ردیف برخاستم دارند که حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی شاعر آئینی آن را منتشر کرد.

     انتشار غزل قدیمی از رهبر انقلاب؛ در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس

    حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی شاعر آئینی در فضای مجازی نوشت: روز ولادت حضرت زهرا(س) از حضرت آقا پرسیدم: قبل‌ها غزلی با ردیف برخاستم سروده بودید؟ فرمودند: قدیم بله.

    روز عزای امام هادی (ع) بود. مجلس به پایان رسید. فرمودند: آن غزل با ردیف برخاستم را پیدا کردم، اگر هستید بگویم به شما بدهند. گفتم : بله آقا، ده دقیقه بعد غزل به دستم رسید.

    و حالا این همان غزل قدیمی است:

    از سر ره تا غبار افشاند جان برخاستم
    چون الف در وصل جانان از میان برخاستم

    غرق خون هر چند جام روزی‌ام چون لاله بود
    از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم

    مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود
    همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم

    در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم
    چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم

    همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی
    طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم

    صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است
    با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما