دوشنبه 12 آبان 1404 - Mon 03 Nov 2025
  • تسخیر سفارت هویت حقیقی دولت آمریکا را روشن کرد / سیزده آبان از نظر تاریخی، روز افتخار و پیروزی است+صوت و فیلم

  • دشواری‌های آمریکا و اسرائیل در مواجهه با ایران

  • با تکیه بر آمریکا خود را در معرض خطر قرار ندهید

  • صلح‌خواهی نمایشی با جنگ‌افروزی ساختاری

  • شهید کربلایی :آمده‌ام نذرم را ادا کنم! +عکس

  • شرم‌آور نیست؟ البته که هست!

  • نگاهی به گزارش رسمی اسرائیل از حجم تلفات خود

  • وعده‌های دروغ جریان غربگرا از برجام تا FATF

  • پایان برجام و خواب‌های آشفته پسابرجامی!

  • میرزای نائینی معتقد به تشکیل «حکومت اسلامی» و مسئله «ولایت» بود /تعبیر امروزی جمهوری اسلامی همان حکومت مدنظر میرزای نائینی است +صوت وفیلم

  • بدون رفع تحریم‌ها ایران هیچ توافقی با آمریکا نمی‌کند

  • نمی‌توانید با این قصه‌ها مرا فریب دهید؛ وقتی نخست‌وزیر شدم، دیدم هیچ طرحی درباره ایران آماده نکرده بودید

  • جنگ روانی، سه ضلع از چهارضلع راهبرد ترامپ

  • پیام تسلیت به خانواده خادم الشهدا بهروز قدمی

  • آیا مذاکره بوداپست هم به سرنوشت آلاسکا دچار می‌شود؟

  • واکنش امام خامنه‌ای به ادعای ترامپ درباره صنعت هسته‌ای ایران: به همین خیال باش! +فیلم و صوت

  • نگرانی درباره احتمال دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، به طور کامل بر طرف نشده

  • آیا اژدهای پکن بر معامله‌گر نیویورکی چیره شده است؟

  • ‌پایان اقتدار شورای امنیت و آغاز عصر نظم نوین جهانی

  • از برجام تا برهوت؛ محصول نابلدی و بی‌دانشی

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 357100
    تاریخ انتشار: 10/آبان/1402 - 12:41

    مادربزرگ فرمانده در خط مقدم!

    پدر شهید «مجید سیلاوی» می‌گوید: مادرم علاقه خیلی زیادی به مجید داشت. مجید هم قول داده بود هفته‌ای یک بار به منزل بیاید و به ما سر بزند. روزی که قرار بود مجید به منزل برگردد، مادرم غروب‌ها می‌رفت و سر کوچه به انتظار او می‌نشست.

     مادربزرگ فرمانده در خط مقدم!

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اردیبهشت ۱۳۵۹ سردار شهید علی هاشمی، شهید سیدطاهر موسوی و شهید مجید سیلاوی سپاه حمیدیه را تأسیس کردند. بعد از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، شهید «مجید سیلاوی» به عنوان فرمانده عملیات سپاه حمیدیه نقش مهمی در مقابله با صدامی‌ها ایفا کرد و طوری که خیلی وقت‌ها فرصت نمی‌کرد به خانواده‌اش سر بزند. در ادامه روایتی از «عبدالرضا سیلاوی» پدر شهید «مجید سیلاوی» را می‌خوانیم:


    نفر دوم از سمت راست شهید مجید سیلاوی

    مادرم علاقه خیلی زیادی به مجید داشت. مجید هم قول داده بود هفته‌ای یک بار به منزل بیاید و به ما سر بزند. روزی که قرار بود مجید به منزل برگردد، مادرم غروب‌ها می‌رفت و سر کوچه به انتظار او می‌نشست. خط مقدم هم فاصله زیادی با منزل ما نداشت چون بعثی‌ها تا پادگان سپاه حمیدیه آمده بودند.

    یک‌بار پیش آمد که مجید دو ـ سه هفته‌ای به منزل نیامد. مادرم به شدت نگران شده بود. او یک روز صبح بدون اینکه به من بگوید با پرس‌و‌جو خودش را به خط مقدم رسانده بود. رزمنده‌ها در آنجا مجید را می‌شناختند و به مادرم می‌گفتند که او حالش خوب است، اما مادرم اصرار داشت که خودش باید مجید را ببیند. او نزدیکی ظهر مجید را در خط مقدم می‌بیند و اصرار می‌کند که مجید را به خانه برگرداند، اما مجید رزمنده‌های اصفهان و کرمان و دیگر شهرها را به مادرم نشان‌ می‌دهد و می‌گوید: «ببین این‌ها همه مجید هستند و خانواده دارند.» بعد مجید مادرم را به منزل فرستاد. چند روز بعد مجید و شهید علی هاشمی به منزلمان آمدند و کلی به این موضوع خندیدیم. در واقع این اتفاق یک خاطره ماندگار برای ما شده بود.

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما