شنبه 08 ارديبهشت 1403 - Sat 27 Apr 2024
  • پنج سناریوی عجیب انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ آمریکا

  • مخالفت پارلمان آلمان با پیشنهاد تحریم سپاه پاسداران

  • حجاب، مسیر مصلحت جامعه

  • واکاوی ظرفیت‌های معدنی ایران و عربستان

  • ماجرای کشف یک نیروی به درد بخور توسط حسن باقری

  • نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا به کاخ سفید هشدار داد

  • روحانی و ربیعی مخالف کاندیداتوری خاتمی بودند

  • جزییات حراج بعدی شمش طلا

  • خبر خوش وزیر کار برای کارگران

  • اسناد ارتش آمریکا از عملایات پنجه عقاب در ایران + سند

  • مستاجران ؛بازنده بازی قیمت‌سازی

  • مخاطب ۶۹.۲درصدی ثمره تحو ل رسانه ملی

  • معلم شهیدی که در روز معلم شهید شد+عکس

  • پایان دوران مدارا با قاره سبز

  • تمجید فرمانده کل ارتش از عملیات وعده صادق

  • خبر خوش برای هواداران استقلال و پرسپولیس /واگذاری مالکیت استقلال و پرسپولیس انجام شد؟

  • اگر مردم وارد میدان اقتصاد بشوند تولید جهش پیدا می‌کند/امنیت شغلی از وظایف مسئولین است+ فیلم

  • آغاز سلسله شکست‌های آمریکا در مقابل ایران+ عکس

  • نقش پرسپولیس در فینالیست شدن العین در آسیا

  • سوءمدیریت فاحش و زبان ‌دراز برخی دولتمردان سابق درباره فقر

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 345684
    تاریخ انتشار: 08/تير/1402 - 21:22

    ماجرای رابطه گرم خواهر شاه با سربازان آمریکایی

    اشرف پهلوی سومین دختر رضاخان و خواهر دوقلوی محمدرضا شاه پهلوی و یکی از پُرحاشیه‌ترین اعضای این خاندان بود.

    ماجرای رابطه گرم خواهر شاه با سربازان آمریکایی

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از تاریخ،

    اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه که به گفته خودش زیاد هم مورد توجه و علاقه خانواده پهلوی نبود وقتی از بند سختگیری‌های رضاخان راحت شد به مفسدی تبدیل شد که «حسین فردوست»‌ از آن با عنوان «‌شیطانی به نام اشرف» یاد می‌کند. اشرف از رضاشاه سیاست‌مدار بهتری بود و علاقه شدیدی که به پول و مرد داشت باعث شد آوازه فساد و عیاشی‌اش بلند شود. آنچه که در ادامه می‌خوانید گوشه‌ای از پرونده کثیف دومین فرد خانواده پهلوی است.

    آمریکایی‌ها در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجه‌داران‌شان بود. آنها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشا تبدیل کردند. محلی که اشرف بی‌پروا به آن سر می‌زد و با سربازان آمریکایی رابطه برقرار می‌کرد.

    خودش در این‌باره می‌نویسد: «در نخستین سال‌های پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در زندگی من ایجاد شد... با از بین رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال می‌کرد و در شرایط حاد و پرفراز و نشیب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانه‌ام را آن طوری که خودم می‌خواستم تنظیم کنم... با درنظر گرفتن شیفتگی خاص که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم... سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم... دلم می‌خواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی بگذرانم. از این رو...[به‌صورت ناشناس‌] به امیرآباد می‌رفتم... رابطه سربازان آمریکایی نسبتا گرم و دوستانه بود...» (پهلوی، اشرف، من و برادرم، صص ۱۱۱-۱۰۸)


    download

    نظرات بینندگان
    نظرات شما