سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - Tue 07 May 2024
  • لحظۀ تصادف امام‌جمعۀ شهر بلوک جیرفت/فیلم

  • حماس با طرح قطر و مصر برای آتش‌بس موافقت کرد

  • انتشار سند جدیدی که نشان می‌دهد، مادر نیکا شاکرمی حدس‌هایی درباره احتمال خودکشی دخترش می‌زده است+ عکس

  • از سوءاستفاده صهیونیست‌ها و عناصر ضدانقلاب از اقلیم کردستان علیه ایران جلوگیری کنید

  • زمان اعزام حجاج بیت الله الحرام مشخص شد

  • با توجه به حوادث غزه حج امسال حج برائت است / آنچه در غزه اتفاق می‌افتد در تاریخ می‌ماند

  • صفحات سلبریتی‌ها طرح نور مجازی می‌خواهد

  • نویسنده گزارش جعلی بی‌بی‌سی چه کسی است؟+ عکس

  • نگاه واقع‌گرایانه به آسیب‌های اجتماعی داشته باشید/ مسئولان منفعل توبیخ می‌شوند

  • رونمایی از مدارک فساد پسر معاون اول سابق قوه قضائیه

  • سناریو جنجال‌سازی برای شهرداری تهران+ عکس و فیلم

  • کار بچگانه ابراهیم هادی که عملیات را نجات داد

  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است

  • جزییات سه پیشنهاد ارزی فعالان معدنی به دولت/ ارز را نیمایی می دهیم

  • تصمیمی که استقلال را نجات داد+ عکس

  • موشک‌های ایرانی کشورهای عربی را بر سر عقل آورد؟+ عکس و فیلم

  • سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم

  • برخورد قانونی با معلم بلاگرها در مدارس

  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!

  • تمهیدات شورای نگهبان برای انتخابات الکترونیک/ آخرین وضعیت لایحه عفاف و حجاب

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 334967
    تاریخ انتشار: 11/اسفند/1401 - 11:16

    ماجرای حضور زورو در اردوگاه تخریب!

    شاید گذر زمان غبار فراموشی را بر بسیاری از رویداد‌های تاریخی بنشاند، اما روایت‌های رزمندگان در دفاع مقدس، فراموش ناشدنی است.

    ماجرای حضور زورو در اردوگاه تخریب!

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ، یکی از رزمنده‌ها هوس کرده بود با بیسیم عراقی‌ها را اذیت کند. گوشی بیسیم را گرفت و روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بود، چند بار صدا زد: صفر من واحد. اسمعونی اجب! بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: الموت لصدام.

    تعجب کرد. همزمان خنده بچه‌ها بالا رفت. او از رو نرفت و گفت: بچه‌ها، انگار این‌ها از یگان‌های خودمان هستند. بگذارید سر به سرشان بگذاریم. به همین خاطر در گوشی بیسیم گفت: انت جیش الخمینی؟ طرف مقابل که فقط الموت بلد بود، گفت: الموت بر تو و همه اقوامت.

    همین که دید هوا پس است، عقب‌نشینی کرد و گفت: بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم. ولی او عکس‌العمل جدی نشان داد و این بار گفت: مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می‌کنیم. نوکران صدام، خودفروخته‌ها. بعد دید اوضاع قمر در عقرب است، بیسیم را خاموش کرد و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی‌ها را نکرد.

    زورو در اردوگاه!

    یکی از رزمنده‌ها جثه‌ریزی داشت و مانند همه بسیجی‌ها خوش سیما و خوش‌مَشرب بود. فقط یک کمی بیش‌تر از بقیه شوخی می‌کرد تا دل مؤمنان خدا را شاد کند. با این وجود از روزی که او به اردوگاه تخریب آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه افتاد.

    شهید قزلباش در حال شستن لباس رزمندگان

    لباس‌های نیرو‌ها که خاکی بود و در کنار ساک‌هایشان افتاده بود، شبانه شسته می‌شد و صبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف غذای بچه‌ها نیمه‌های شب خود به خود شسته می‌شد. هر پوتینی که شب بیرون از چادر می‌ماند، صبح واکس خورده و براق جلوی چادر قرار داشت.

    او که از همه کوچک‌تر و شوخ‌تر بود، وقتی این اتفاقات جالب را می‌دید، می‌خندید و می‌گفت‌: بابا این کیه که شب‌ها زوروبازی درمی‌آورد و لباس بچه‌ها و ظرف غذا را می‌شورد؟ و گاهی هم می‌گفت‌: آقای زورو، لطف کند و امشب لباس‌های من را بشورد و پوتین‌هایم را هم واکس بزند.

    بعد از عملیات، وقتی محمدعلی قزلباش شهید شد، یکی از بچه‌ها با گریه گفت‌: بچه‌ها یادتان هست چقدر قزلباش زوروی گردان را مسخره می‌کرد؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگویم.

    شهید قزلباش

    درباره این شهید بیش‌تر بدانید

    شهید محمدعلی قزلباش در سال ۱۳۵۱ به دنیا آمد، او در اول بهمن‌ماه سال ۱۳۶۶ در مائوت به شهادت رسید. پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س)، قطعه ۴۰، ردیف ۴۷، شماره ۱۳ قرار دارد.

    نظرات بینندگان
    نظرات شما