سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - Tue 07 May 2024
  • لحظۀ تصادف امام‌جمعۀ شهر بلوک جیرفت/فیلم

  • حماس با طرح قطر و مصر برای آتش‌بس موافقت کرد

  • انتشار سند جدیدی که نشان می‌دهد، مادر نیکا شاکرمی حدس‌هایی درباره احتمال خودکشی دخترش می‌زده است+ عکس

  • از سوءاستفاده صهیونیست‌ها و عناصر ضدانقلاب از اقلیم کردستان علیه ایران جلوگیری کنید

  • زمان اعزام حجاج بیت الله الحرام مشخص شد

  • با توجه به حوادث غزه حج امسال حج برائت است / آنچه در غزه اتفاق می‌افتد در تاریخ می‌ماند

  • صفحات سلبریتی‌ها طرح نور مجازی می‌خواهد

  • نویسنده گزارش جعلی بی‌بی‌سی چه کسی است؟+ عکس

  • نگاه واقع‌گرایانه به آسیب‌های اجتماعی داشته باشید/ مسئولان منفعل توبیخ می‌شوند

  • رونمایی از مدارک فساد پسر معاون اول سابق قوه قضائیه

  • سناریو جنجال‌سازی برای شهرداری تهران+ عکس و فیلم

  • کار بچگانه ابراهیم هادی که عملیات را نجات داد

  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است

  • جزییات سه پیشنهاد ارزی فعالان معدنی به دولت/ ارز را نیمایی می دهیم

  • تصمیمی که استقلال را نجات داد+ عکس

  • موشک‌های ایرانی کشورهای عربی را بر سر عقل آورد؟+ عکس و فیلم

  • سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم

  • برخورد قانونی با معلم بلاگرها در مدارس

  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!

  • تمهیدات شورای نگهبان برای انتخابات الکترونیک/ آخرین وضعیت لایحه عفاف و حجاب

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 334000
    تاریخ انتشار: 04/اسفند/1401 - 12:37

    زندگی سیاه دختری که از ۱۴ سالگی معتاد شد

    سونیا دختری جوان است که پلیس او را به اتهام جیب‌بری بازداشت کرده است. سونیا از زندگی سختی که داشته می‌گوید.

     زندگی سیاه دختری که از ۱۴ سالگی معتاد شد

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از تابناک ،

    چرا جیب‌بری می‌کردی؟

    برای تهیه خرج مواد دزدی می‌کردم.

    از چه زمانی معتاد شدی؟

    ۱۱ سالگی سیگار را شروع کردم و حدود ۱۴ سالم بود که مواد کشیدم.

    کسی به جز خودت در خانواده‌ات اعتیاد دارد؟

    پدرم معتاد بود تا زمانی که زنده بود در خانه جلوی همه ما مواد می‌کشید.

    چرا پدرت فوت کرد؟

    من ۱۱ سالم بود یک روز پدرم از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. بعد متوجه شدیم که تصادف کرده است. حدود یک ماه دنبالش می‌گشتیم جسدش به عنوان جسد بی‌نشان در سردخانه بود.

    خواهر یا برادر دیگری هم داری؟

    مادرم بعد از پدرم ازدواج کرد. از شوهر دومش سه بچه دارد.

    با مادرت در ارتباط هستی؟

    وقتی شوهر کرد من را خانه مادربزرگم گذاشت و دیگر با او ارتباطی نداشتم. ماهی یک‌بار به دیدنم می‌آمد بعد که از خانه مادربزرگم بیرون آمدم دیگر او را ندیدم.

    چرا از مادربزرگت جدا شدی؟

    من ۱۵ ساله بودم که فوت کرد. دایی‌هایم خانه‌اش را فروختند من هم آواره شدم بعد هم دیگر با کسی ارتباط برقرار نکردم.

    کجا زندگی می‌کردی؟

    بیشتر وقت‌ها در پارک‌ها. هوا که سرد می‌شد در گرمخانه می‌ماندم. گاهی هم خانه این و آن.

    یعنی با دوستانت بودی؟

    حالا! بودم دیگر. بعضی وقت‌ها خانه دوستانم بودم.

    چرا مواد را ترک نمی‌کنی؟

    برای چه باید ترک کنم؟ با چه انگیزه‌ای این کار را بکنم. اگر من بمیرم هیچ‌کس متوجه نمی‌شود حتی سرنوشتم از سرنوشت پدرم بدتر می‌شود. مادرم هم من را قبول ندارد. او از من خواسته سراغ او و بچه‌هایش نروم. پدر هم ندارم به چه انگیزه‌ای باید ترک کنم. زندگی من تیره و تباه‌تر از این حرف‌هاست.

    می‌دانی زندانی می‌شوی؟

    زندان برای من خوب است حداقل جایی دارم که شب سرم را زمین بگذارم.

    نظرات بینندگان
    نظرات شما