دوشنبه 23 تير 1404 - Mon 14 Jul 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • بیانیه است یا دیکته اسرائیل و آمریکا؟!

  • موشک‌های ایران باعث شد اسرائیل درخواست آتش‌بس دهد+فیلم

  • مکانیسم ماشه کاغذ پاره است فریب نخورید!

  • چشم‌انداز فروپاشی اسرائیل از نگاه کارشناس پیشین بانک جهانی +عکس

  • انسجام آری؛ تسلیم خیر؛ استحاله هم هرگز!

  • خورشید در میانه آن شب طلوع کرد

  • مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (ع) در حسینیه امام خمینی با حضور رهبر انقلاب + فیلم

  • تمجید خاص یک رئیس جمهور خارجی از رهبر انقلاب

  • مدیریت یک جنگ فقط با ۳ پیام

  • وعده صادق رهبر انقلاب شوک بزرگ به «ترامپ» و «نتانیاهو» بود

  • معمای برآشفتگی نتانیاهو و ترامپ

  • تهدیدکننده رهبری و مرجعیت حکم محارب دارد +سند

  • تشییع باشکوه شهدای اقتدار ایران؛ نماد وحدت و استکبارستیزی ملت/ حضور رئیس‌جمهور در جمع حاضرین مراسم +عکس و فیلم

  • از دکترین تا راهبُرد نظامی آیت‌الله خامنه‌ای در جنگ ۱۲ روزه

  • ملت بزرگ ایران سطح جدیدی از جنگ‌های جهان را تجربه کرد/ رژیم اسرائیل با هدف نابودی دانش به فناوری کشور حمله کرد

  • به ملت ایران تبریک عرض میکنم/ رژیم صهیونی زیر ضربات جمهوری اسلامی تقریباً از پا درآمد و لِه شد

  • آغاز پاسخ نظامی ایران به تجاوز ارتش آمریکا + عکس و فیلم

  • تغییر استراتژی رسانه‌‌ای رژیم از ادعای پیروزی به مظلوم‌نمایی

  • تصاویر: موج دوازدهم حملات ایران به اسرائیل

  • سلام و صبح بخیر تل آویو در یک نگاه

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 252112
    تاریخ انتشار: 17/تير/1400 - 15:35

    نامه عاشقانه الهام چرخنده / عکس

    الهام چرخنده بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار پستی در حساب کاربری اینستاگرام خود تصویری از یک نیمکت را به اشتراک گذاشت و در توصیف یک روز از زندگی خود در کنار همسرش نوشت.

    نامه عاشقانه الهام چرخنده / عکس

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»به نقل ازساعدنیوز,سلام همه چیز در سادگی نهار امروز خلاصه میشد. سبد پیکنیک دست تو بود. میرفتی تا جایی راحت و امن و دنج و تمیز پیدا کنی. از دور قامت عبایت رو نگاه میکردم.

    تو دلم میگفتم: ای خدا، مگه میشه یک انسان اینقدر آدم حسابی باشه!

    صدام زدی؛ الهامم، بیا اینجا خوبه.

    نشستیم...

    تو درست نیمکت رو ب. روی من بودی .. درب ظرف ها رو باز کردی.. ای جانم.. ممنون خانوم..

    مثل همیشه لقمه اول رو برای من گرفتی.

    من گونه هام سرخ شد باز.. گفتم؛ دردتون به جان، یه کوکو سیب زمینی ساده و یه ظرف سالاد این همه تشویق و محبت و تشکر نداره که نفس..

    زل زدی تو چشمام گفتی.. خودت چی پس؟! این همه راه اومدی، تا محل کارم، تا نهار رو تو این هوای بهاری تو طبیعت با هم بخوریم. تا لقمه آخر این نهار چشم ازت بر نداشتم؛ و لحظه آخر وقتی از جامون بلند شدیم، این عکس رو گرفتم...

    این نیمکت در نظر اول خالیه. برای من و تو کلی خاطره توش باقی موند. پی نوشت.. هوا خوبه.. همسرانمون خسته کار و خسته قصه های اقتصادی هستن. گاهی خوشحالی زیبایی میشه با کمترین ها به شرط عشق برای خودمون خلق کنیم.»

     

    نظرات بینندگان
    نظرات شما