به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ،
روابط ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دوران مدیریت رافائل گروسی، با چالشها و پیچوخمهای سیاسی بیسابقهای همراه شده است. از نگاه تهران، آژانس در این دوره بهتدریج از نقش «میانجی و ناظر فنی» فاصله گرفته و به «بازیگر سیاسی» در پازل فشار غرب و آمریکا علیه ایران تبدیل شده است.
این تغییر رویکرد بهویژه در مقاطع حساس، از جمله انتشار گزارشهای آژانس درست پیش از جنگ تحمیلی ۱۲روزه و نیز نحوه رفتار این نهاد در جریان حملات به تأسیسات هستهای ایران، بهطور محسوسی تشدید شد؛ بهگونهای که نقش فنی آژانس تحتالشعاع رویکردی جانبدارانه و سیاسی قرار گرفت.
فراموشی میانجیگری فنی و ورود به بازیگری سیاسی
پس از حمله به تأسیسات هستهای ایران، آژانس و مدیرکل آن نهتنها از این مسیر سیاسی عقبنشینی نکردند، بلکه گروسی همچنان با طرح ادعاهای جدید درباره «مواد غنیسازیشده» ایران، تلاش کرد پروندهای پرابهام را باز نگه دارد. این رویکرد تا آنجا آشکار بود که خود او در گفتوگویی با یک رسانه آرژانتینی اذعان کرد برخی او را «عروسک خیمهشببازی صهیونیستها» میدانند.
تغییر محسوس لحن تهران نسبت به آژانس
همین عملکرد، نگاه ایران به آژانس تحت مدیریت گروسی را دستخوش تغییرات بنیادین کرده است. تازهترین نمود این تغییر، اظهارات صریح محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی، در حاشیه جلسه هیئت دولت بود؛ جایی که در واکنش به سخنان اخیر گروسی تصریح کرد:«گروسی در نقشه دشمن ایفای نقش میکند.»این موضعگیری در واکنش به گفتوگوی گروسی با خبرگزاری روسی ریانووستی بیان شد؛ گفتوگویی که در آن، مدیرکل آژانس مدعی شده بود برنامه هستهای ایران محدود به سه سایت فردو، نطنز و اصفهان نیست.هرچند انتقاد تهران از آژانس پدیدهای تازه نیست، اما صراحت این لحن نشاندهنده عبور ایران از مرحله هشدار و ورود به مرحله بازتعریف نقش آژانس است. از نگاه تهران، آژانس از یک ناظر بیطرف به ابزاری در خدمت سیاست «مهار هستهای» غرب تقلیل یافته است.
«جریان دشمن»؛ کلیدواژه نگاه جدید تهران
بهکارگیری اصطلاح «جریان دشمن» از سوی مقامات ایرانی، بیانگر آن است که آژانس دیگر بهعنوان نهادی مستقل دیده نمیشود، بلکه بخشی از یک شبکه هماهنگ با غرب تلقی میشود؛ شبکهای که در چارچوب سیاست فشار حداکثری و مهار هستهای علیه ایران عمل میکند. این ارزیابی تنها به تهران محدود نیست و کشورهایی مانند روسیه نیز بارها بر «سیاسیشدن» عملکرد آژانس تأکید کردهاند.
گزارشهای زمانبندیشده و مهندسی فشار
در دوره مدیریت گروسی، نهتنها پروندههای هستهای ایران مجدداً فعال شد، بلکه گزارشهای آژانس با زمانبندیهای معنادار و ادبیاتی جهتدار منتشر شدند؛ گزارشهایی که اغلب همزمان با مذاکرات یا تحولات حساس سیاسی، به خوراک قطعنامهها و تهدیدهای جدید علیه ایران تبدیل شدند.از منظر تهران، این گزارشها بهجای کاهش تنش، نقش پیشران فشار و اجماعسازی علیه ایران را ایفا کردهاند.
از گزارشهای سیاسی تا فضاسازی نظامی
ایران بارها اعلام کرده گزارشهای آژانس در این دوره «سیاسی، نامتوازن و مبتنی بر اطلاعات ناموثق» بوده است؛ گزارشهایی که در مواردی بر ادعاهایی استوار بودند که نخستینبار از سوی رژیم صهیونیستی و در قالب نمایشهای رسانهای مطرح شد.
در دوره مدیریت رافائل گروسی، عملکرد و مواضع آژانس بینالمللی انرژی اتمی از نگاه ایران و برخی ناظران، نشاندهنده فاصله گرفتن این نهاد از نقش فنی و حرکت بهسوی رویکردی سیاسی بوده است. مهمترین جلوه این تغییر، انتشار گزارشهایی است که تهران آنها را «سیاسی، نامتوازن و مبتنی بر اطلاعات غیرمعتبر» میداند؛ گزارشهایی که اغلب همزمان با مقاطع حساس دیپلماتیک منتشر شده و بهجای کاهش تنش، زمینهساز فشارهای تازه علیه ایران شدهاند.
همزمان، همراهی آژانس با قطعنامههای پیشنهادی کشورهای غربی در شورای حکام، این برداشت را تقویت کرده که آژانس در دوره گروسی دیگر صرفاً یک ناظر بیطرف نیست. قطعنامههایی که برای نخستینبار ادعاهایی درباره نقض تعهدات عدماشاعه از سوی ایران مطرح کردند، از نگاه تهران محصول همراستایی آژانس با سیاست «مهار هستهای» غرب بودهاند.
آژانس همچنین در گزارشهای خود درباره برنامه هستهای ایران، از ادبیاتی استفاده کرده که تهران آن را «تحریف واقعیت» و مبتنی بر اطلاعات جعلی یا مغرضانه میداند. ایران بارها اعلام کرده که این گزارشها با اتکا به اسناد ناموثق و منابع غیرقابل استناد تهیه شده و مصداق آشکار «سیاسیکاری» است.
یکی دیگر از نشانههای این رویکرد، اتکای برخی گزارشهای آژانس به ادعاهایی است که نخستینبار از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شد؛ از جمله موضوع ذرات اورانیوم در برخی مکانها که بدون ارائه شواهد روشن درباره زمان، منبع یا ارتباط آن با فعالیتهای هستهای واقعی ایران، در گزارشهای رسمی آژانس گنجانده شد.
نحوه تنظیم گزارشها و لحن هشدارآمیز آژانس در هفتههای منتهی به حملات نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران، از نگاه تهران نشان داد که این نهاد عملاً به بخشی از فضاسازی برای توجیه فشار و اقدام نظامی تبدیل شده است. پس از این حملات نیز، آژانس بهجای محکومیت صریح، صرفاً خواستار «خویشتنداری» شد؛ موضعی که ایران آن را نشانهای دیگر از سیاسیشدن آژانس و فاصله گرفتن آن از وظایف فنی و حقوقی خود میداند.
بر این اساس، صراحت لحن تهران علیه رافائل گروسی را باید بازتاب یک ارزیابی راهبردی دانست؛ ارزیابی که در آن، آژانس بینالمللی انرژی اتمی دیگر یک داور بیطرف تلقی نمیشود. کاهش اعتبار فنی آژانس در نگاه ایران، بهطور طبیعی با تغییر لحن و بازتعریف نحوه تعامل همراه شده است؛ تغییری که بیتردید آینده روابط ایران و آژانس را تحتتأثیر قرار خواهد داد.



