به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
این بیانیه صرفاً یک موضع دیپلماتیک در مخالفت با بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت علیه ایران نیست، بلکه تبلور یک جابجایی ژرف در توازن قدرت و مشروعیت بینالمللی است؛ جایی که دو عضو دائم شورای امنیت آشکارا اعلام میکنند که یکی از سازوکارهای کلیدی این شورا فاقد اعتبار و مبنای حقوقی است. معنای سیاسی این اقدام فراتر از پرونده هستهای ایران است و مستقیماً مشروعیت و کارآمدی خود شورای امنیت را زیر سؤال میبرد.
به عبارت دیگر، هنگامی که چین و روسیه به عنوان دو رکن اصلی نظم نوظهور جهانی، تصمیم میگیرند در برابر مکانیسم اسنپبک و بازگشت تحریمها موضعی مستقل و همسو با ایران اتخاذ کنند، این نه یک اتفاق موردی، بلکه نشانهای از افول توان اجماعی و هژمونیک غرب در ساختار تصمیمگیری جهانی است.
بیانیه سهجانبه با صراحت اعلام میکند که کشورهای اروپایی، بهویژه بریتانیا، فرانسه و آلمان، به سبب عدم پایبندی خود به تعهدات برجامی و قصور در طی کامل فرآیند حل اختلاف، صلاحیت حقوقی برای فعالسازی این مکانیسم را از دست دادهاند. چنین موضعی، شورای امنیت را از جایگاه داور بیطرف به صحنهای از منازعه قدرت میان بلوکها فرو میکشد و از همینرو ضربهای جدی به اعتبار تاریخی این نهاد محسوب میشود.
در این شرایط، ایران باید به این درک راهبردی برسد که دفاع از نظمی که خود قربانی آن بوده، نه تنها ضرورتی ندارد بلکه به معنای تداوم وابستگی به قواعدی است که برای مهار و تضعیف آن طراحی شدهاند.
تجربه ۴۷ سال گذشته نشان داده که نهادهای بینالمللی نه براساس عدالت و حقوق برابر، بلکه بر مبنای توازن قدرت عمل میکنند و شورای امنیت بیش از آنکه ضامن صلح و امنیت باشد، ابزار فشار و مشروعیتسازی برای قدرتهای مسلط بوده است. بنابراین تلاش برای حفظ اعتبار چنین ساختاری، تکرار اشتباه راهبردی در سرمایهگذاری سیاسی بر نظمی است که در ذات خود علیه استقلال و اقتدار ملی ایران عمل کرده است.
این بیانیه یک فرصت تاریخی برای تهران فراهم آورده تا از موضع انفعال در برابر تصمیمات غربی خارج شود و در قالب نظم در حال تولد جهانی نقشآفرینی فعالتری ایفا کند. این نظم جدید، دیگر بر محور انحصار قدرت غرب، دلار و نهادهای واشنگتنی نمیچرخد؛ بلکه شبکهای از همکاریهای متنوع میان قدرتهای منطقهای، اقتصادی و تمدنی است که میکوشند از سلطه نهادهای بینالمللی متکی به یکجانبهگرایی فاصله بگیرند.
در چنین فضایی، ایران میتواند با استفاده از دیپلماسی چندجانبه مبتنی بر احترام متقابل، پیوندهای اقتصادی و امنیتی تازهای با کشورهای جنوب جهانی، آسیا و غرب آسیا ایجاد کند و ضمن حفظ استقلال خود، در تدوین قواعد جدید بازی مشارکت کند.
در مقابل، هرگونه تلاش برای بازسازی یا توجیه مشروعیت نظم فعلی (از جمله در قالب تلاش برای تداوم مذاکرات با غرب)، به معنای بازتولید همان زنجیری است که طی دههها منافع ملی ایران را محدود ساخته است. دفاع از شورای امنیت یا قطعنامههایی که بر مبنای موازنه ناعادلانه قدرت شکل گرفتهاند، نه عقلانی است و نه منطبق بر منافع ملت. جهان امروز در آستانه فروپاشی نظم تکقطبی است و رفتار هماهنگ چین، روسیه و ایران در این پرونده، یکی از نشانههای روشن این دگرگونی است.
بنابراین، مسیر آینده ایران نباید در حفظ وضع موجود جستوجو شود، بلکه در بهرهبرداری از شکافهای جدید در ساختار جهانی و حضور فعال در بازتعریف قواعد نظم بینالملل است. تهران باید دیپلماسی خود را از حالت تدافعی به حالت تهاجمیِ عقلانی تغییر دهد، روایت خود را از چندجانبهگرایی مستقل و احترام متقابل بازسازی کند و همزمان با تقویت توان اقتصادی، علمی و دفاعی داخلی، بنیانهای قدرت ملی خود را از وابستگی به نهادهای جهانی بیطرفینما رها سازد.
بیانیه ۱۸ اکتبر نه پایان یک مناقشه هستهای، بلکه آغاز دورهای تازه در سیاست بینالملل است؛ دورهای که در آن مشروعیت دیگر از مسیر قدرت نظامی و ساختارهای فرسوده شورای امنیت نمیگذرد، بلکه از توان کشورها برای ایجاد نظمهای عادلانهتر، مبتنی بر احترام متقابل و استقلال واقعی سرچشمه میگیرد.
در چنین جهانی، ایران اگر خود را بازیگر مؤسس بداند، میتواند از موضع ضعف به جایگاه ابتکار عبور کند؛ اما اگر همچنان در پی حفظ نظمی باشد که از دل آن زیان دیده است، از این گذار تاریخی بازخواهد ماند.