پنجشنبه 24 مهر 1404 - Thu 16 Oct 2025
  • جاسـوس و جاسوسی از نگاه اسـلام

  • شرم‌الشیخ سوم روسیاهی پادوهای داخلی ترامپ

  • سخنان ترامپ درباره صلح با ایران، فریب است

  • آغاز عملیات آزادی اسرا در تل‌آویو و غزه/ بیانیه مهم گردان‌های قسام در باره توافق تبادل اسرا/ صلیب سرخ دومین گروه از اسرای اسرائیلی را تحویل گرفت/ اولین گروه اسرای فلسطینی وارد غزه شدند +عکس و فیلم

  • طرح ترامپ، اعتراف واضح به اقتدار مقاومت

  • ایران پس از شرم ‌الشیخ!

  • پروژه خطرناک جدید ظریف؛ خلع سلاح به نام «مردم»

  • دل آرام، اراده مستحکم، ایمان ژرف و امید زنده، نتیجه اقامه نماز با خشوع و دل‌سپاری به خداست

  • زور آخر حماس و اسرائیل!

  • ادعای سرزمینی یا دیکته زیرزمینی؟!

  • صلح به سبک ترامپ؛ فرمان از واشنگتن، سکوت از تل‌آویو

  • رویداد ملّی «ایران همدل» برگزار شد

  • بی هنران را بگو‌ حجاب قانون خداست

  • ترامپ چگونه آمریکا را بی‌اعتبار کرد؟ فارن‌افرز پاسخ می‌دهد

  • اسنپ‌بک؛ طلاق ایران از غرب و آغاز دوران جدید ژئوپلیتیکی / وقت تغییر پارادایم از غربگرایی به واقع گرایی

  • واقعیت میدانی یا سلاح روانی دشمن؟

  • آقای باهنر، منظورتان چیست؟!

  • افشای شبکه عملیات سایبری اسرائیل در ایران / جعل اخبار بی‌بی‌سی+عکس و سند

  • آیت‌الله خاتمی: راه مقابله با جنایات، مقاومت است

  • آقای ترامپ، سرسختی فلسطینی‌ها را از نتانیاهو بپرس

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 411532
    تاریخ انتشار: 24/مهر/1404 - 11:23

    احترام ویژه‌ی مجاهدین خلق به زنان عضو سازمان

    می‌گفتند یک زن وقتی انقلابی می‌شود، علاوه بر اینکه جانش را در این راه می‌گذارد،‌ باید جسمش را هم در اختیار مبارزین بگذارد که آنها اقناع شوند و ساواک نتواند از طریق شهوانی در آنها نفوذ کند!

    احترام ویژه‌ی مجاهدین خلق به زنان عضو سازمان

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل ازجهان نیوز ،

     اسدالله بادامچیان رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی و از مبارزان دوران طاغوت در مصاحبه جدید خود به برخی از زوایای مهم دوران مبارزات با رژیم ستم شاهی اشاره کرد. 

    وی در گفتگو با ایرنا می‌گوید که برخی در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) اعتقاد داشتند وقتی یک زن، انقلابی می‌شود، علاوه بر اینکه جانش را در این راه می‌گذارد،‌ باید جسمش را هم در اختیار مبارزین بگذارد که آنها اقناع شوند و ساواک نتواند از طریق شهوانی در آنها نفوذ کند!


    روایت کامل بادامچیان را در ادامه خواهید خواند:

    ما در زندان اوین که بودیم، آقایان علمای بزرگواری که همه مبارز بودند، سعی می‌کردند تا ما را توجیه کنند که سازمان مجاهدین خلق از مسیر اسلام حقیقی منحرف شده است. مثلاً آقای سیدمحمود طالقانی، آقای حسینعلی منتظری که ایشان بعداً در رابطه با شخص حضرت امام دچار انحراف شد، آقای محمدرضا مهدوی کنی، آقای اکبر هاشمی رفسنجانی و آقای عبدالرحیم ربانی شیرازی، اینها همه آن زمان از بزرگان علما در داخل زندان بودند.

    یادم است وقتی در اتاق بند یک در اوین نشسته بودیم و آقای طالقانی تفسیر می‌گفتند، آقای اسدالله لاجوردی گفت «آقای طالقانی! این صحبت‌هایی که شما می‌کنید، منافقین هم یک حرف‌هایی می‌زنند، غیر از تفسیرهایی که شما می‌فرمایید. مثلاً منافقین این طور می‌گویند... آیا این‌ها تفسیرهای شماست؟» آقای طالقانی گفتند «این ها تفسیر نیست.» محمد محمدی هم آن لحظه در جلسه بود و خطاب به آقای لاجوردی گفت «چرا خلاف می‌گویی؟ حقیقت مطلب این است.» بحث شد و مشخص شد که طلبه‌ها سوال کرده‌اند و آقای لاجوردی درست و آقای محمدی اشتباه می‌گوید. در نتیجه بحث عمیق و مسائل ایدئولوژی سازمان مطرح شد.

    آقای حسن لاهوتی اشکوری که دستگیر شده بود، جزو آقایان آنجا بود. ایشان مسائلی از انحرافات اخلاقی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را مطرح کرد. ظاهراً بحث زنا با این عنوان که یک زن مبارز باید آمادگی این کارها را هم داشته باشد، مطرح شد. آقای لاهوتی حتی اسامی برخی از افراد را هم گفت. من هم الان آن اسامی را می‌دانم ولی بیان نمی‌کنم. این‌ها بعضی از زن‌هایی بودند که فریب خورده و این کارها را مرتکب شده بودند؛ همه‌شان هم نبودند. می‌گفتند یک زن وقتی انقلابی می‌شود، علاوه بر اینکه جانش را در این راه می‌گذارد،‌ باید جسمش را هم در اختیار مبارزین بگذارد که آنها اقناع شوند و ساواک نتواند از طریق شهوانی در آنها نفوذ کند.

    وقتی آقای لاهوتی این بحث را مطرح کرد، آقایان خیلی برآشفته شدند. چون خود آقای لاهوتی و پسرش عضو سازمان بودند. لذا قرار شد یک جلسه بنشینند و در این خصوص بیشتر صحبت کنند. شب، بعد از خاموشی که در زندان اعلام می‌شد، آقای مهدوی کنی، آقای انواری، آقای لاهوتی، آقای هاشمی رفسنجانی و آقای محمد محمدی نشستند و عقاید و افکار سازمان را مطرح کردند. به ایشان (لاهوتی) هم گفتند هرچه دفاع داری انجام بده. در پایان جلسه هم آقای هاشمی آمد و گزارش داد و گفت ما بعد از بحث‌های زیاد به این نتیجه رسیدیم که عقاید سازمان منحرف است و هیچ کدام از این رفتارها در قالب اسلام نمی‌گنجد. این کارهایی هم که انجام می‌دهند هم خلاف شرع و هم خلاف اسلام است.

    بنابراین، از اینجا قرار شد ما با سازمان همراهی نکنیم و از آن جدا بشویم. لذا در بحث‌ها گفته شد اولین دلیلی که بچه‌های مسلمان افکار دینی‌شان عوض می‌شود، کمون مشترک است. یعنی سفره جمعی که باهم دارند و پول و خرج و ناهار آنها یکجا است. لذا باید این مرزبندی اسلام بین کافر و مشرک و مسلمان حفظ شود.

    آقایان گفتند شما باید از کمون جدا بشوید. ما در بحث‌هایی که داشتیم، با این آقایان صحبت کردیم ولی دیدیم این‌ها به هیچ وجه زیربار نمی‌روند. آنها از جریان امر مطلع شدند و من با شهید محمد کچویی رفتیم خدمت آقای حسینعلی منتظری و آقای ربانی شیرازی که آن زمان با هم مباحثه فقهی می‌کردند. گفتیم اخلاق سازمان مجاهدین خلق اینجوری است که موضوع را با بیانات و عبارات گوناگون تنظیم می‌کند و همه را به شک و تردید می‌اندازد. شما یک متن تهیه کنید و نظر جمعی خودتان (فقهای داخل زندان) را بدهید. ما آن را حفظ می‌کنیم ولی نمی‌خواهیم امضاء کنیم اما همه همین یک متن را بگوییم.

    آقای ربانی شیرازی متن را نوشت. آقای منتظری تأیید کرد و به سایر آقایان هم داد و تأیید گرفت و چون می‌دانستند مقاومت من خیلی خوب است، قرار شد نامه را که یک کاغذ کوچک بود، به دست من دهند که اگر موردی پیش آمد، دست ساواک نیافتد. وقتی خواستند ما را از بند یک به بند چهار منتقل کنند، من آن نوشته را ریز کردم و داخل چاه دستشویی ریختم. متن، امضاء هم نداشت و بعدها من آن را در کتاب «نگرشی بر مجاهدین خلق ایران» با نام مستعار علی حق‌جو در سال ۱۳۵۸ منتشر کردم؛ کتابی که ۲۵ مرتبه با شمارگان ۲۰ هزارتایی تجدید چاپ شد و هنوز هم، کتاب خواندنی و جذابی است. در آنجا من متن نقل فتوا را نوشته‌ام و گفتم بنابر حکمی که می‌فرماید «کفار نجس هستند و مسلمانان باید از آنها اجتناب کنند»، شایسته است مسلمانان و مارکسیست‌ها در زندان جدا از هم زندگی کنند ولی با هم برخورد نکنند که موجب سوءاستفاده دیگران بشود.

     

    وقتی این بحث را ما مطرح کردیم،‌ سازمان عصبانی شد. مجاهدین گفتند «این صدای ساواک است که از حلقوم منتظری و طالقانی بیرون می‌آید.» اینها تا دیروز آقای طالقانی و آقای منتظری را پدر طالقانی می‌دانستند و برای آنها احترام قائل بودند. حالا صدای ساواک از گلوی آنها خارج می‌شد؟! این خیلی بد شد و بعضی‌ها برخورد و اتاقشان را جدا کردند. مسعود رجوی خودش با ساواک همدست بود و انصافاً عجیب و غریب بود و از آن به بعد اختلافات علنی شد که ما از جمع آنها بیرون آمدیم. البته دعوا نکردیم.

     

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما