به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
اظهارنظر اخیر محمدجواد ظریف مبنی بر اینکه «موشک بسیار مهم است اما مردم مهمتر هستند»، در نگاه نخست حامل مفهومی انسانی و مردممحور است، اما در لایههای عمیقتر خود، بازتابدهنده نوعی برداشت خاص از نسبت میان قدرت سخت و قدرت نرم در سیاست و امنیت ملی کشور است.
ظریف در سخنان خود میان «قدرت سخت» مانند توان موشکی، و «قدرت نرم» همچون انسجام ملی، سرمایه اجتماعی و مقبولیت مردمی، تمایز قائل میشود. اما در بیان نسبت این دو، نوعی تقدم ارزشی مطلق برای «مردم» در برابر «موشک» قائل است؛ بهگونهای که گویی قدرت دفاعی در مرتبه دوم اهمیت قرار دارد.
این نگاه، هرچند از حیث اخلاقی و اجتماعی جذاب است، اما از منظر راهبردی و امنیت ملی، دچار نوعی عدم توازن مفهومی است.در شرایط ژئوپلیتیکی ایران که با تهدیدات دائمی از سوی رژیم صهیونیستی، ایالات متحده و برخی کشورهای منطقه مواجه است، قدرت سخت یکی از پایههای اصلی بقا و امنیت ملی به شمار میآید.
بدون قدرت بازدارندگی، «بقا»ی مردم و «عزت» ملی نیز در معرض خطر قرار میگیرد. به بیان دیگر، در معادله قدرت ملی، مردم و موشک دو گزینه متقابل نیستند، بلکه دو ستون مکمل برای حفظ موجودیت و کرامت ایراناند.
در واقع، تجربه تاریخی نشان داده که امنیت فیزیکی پیششرط توسعه اقتصادی و اجتماعی است، نه نتیجه آن. اگر کشوری از حیث نظامی آسیبپذیر باشد، هر میزان سرمایه اجتماعی یا اعتماد مردمی نیز نمیتواند مانع فروپاشی امنیت و ثبات داخلی شود. در نتیجه، اولویت دادن مطلق به مردم بدون توجه به ضرورت بازدارندگی نظامی، توازن واقعی میان دو بعد قدرت ملی را بر هم میزند.ایران در طول تاریخ خود بارها مورد تهاجم قرار گرفته و ملت ایران همواره با اتکا به ترکیب ایمان، فرهنگ و توان دفاعی از موجودیت خود دفاع کرده است. حتی در دوران دفاع مقدس، آنچه «مردم» را قادر ساخت در برابر ارتش مجهز صدام بایستند، تنها انگیزه و ایمان نبود، بلکه حمایت ساختاری از جبهه، سازماندهی دفاعی و در نهایت توسعه توان موشکی در میانه جنگ بود. به تعبیر دقیقتر، مردم توان مقاومت داشتند، زیرا پشتوانه دفاعی و راهبردی کشور در حال شکلگیری بود.بنابراین، نادیده گرفتن نقش «قدرت سخت» در کنار مردم، تحریف تجربه تاریخی ملت ایران است. مردم بدون ابزار دفاعی در برابر دشمنان سازمانیافته، صرفاً قربانی میشوند، نه عامل پیروزی.
در شرایط کنونی نیز، واقعیت میدانی منطقه نشان میدهد که توان دفاعی ایران، بهویژه قدرت موشکی و پهپادی، نهتنها ضامن امنیت داخلی بلکه عامل بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی است. از حمله رژیم صهیونیستی گرفته تا تهدیدات مستقیم آمریکا، هیچیک بدون پاسخ مؤثر ایران باقی نمانده است.
این پاسخها صرفاً حاصل تصمیمات سیاسی یا دیپلماتیک نیست، بلکه محصول دههها سرمایهگذاری در قدرت سخت است.در عین حال، تجربه تحولات اخیر غزه و لبنان نیز نشان داده که در عصر جنگهای ترکیبی، مردم و موشک در کنار هم معنا مییابند. مقاومت مردمی بدون پشتیبانی موشکی دوام نمیآورد، و قدرت موشکی بدون پشتیبانی مردمی مشروعیت ندارد. این دو، اضلاع یک مثلثاند که ضلع سوم آن، عقلانیت راهبردی و وحدت ملی است.
به نظر می رسد ظریف با این بیان تلاش دارد نشان دهد که رویکردش مبتنی بر «امنیت از مسیر تعامل و رضایت مردم» است، نه «امنیت از مسیر بازدارندگی نظامی». این جمله در ادامه همان خط فکری ظریف در سالهای پس از برجام است؛ یعنی اعتقاد به اینکه قدرت نرم، دیپلماسی و وجهه بینالمللی ایران میتواند جایگزین بخشی از قدرت سخت شود. او در این چارچوب، میخواهد نشان دهد که امنیت ایران نه در سایه موشک بلکه در سایه مقبولیت مردمی، توسعه اقتصادی و کاهش تنش با جهان تضمین میشود.
به نظر میرسد ظریف در پی جا انداختن گفتمانی است که بر مبنای آن «قدرت مردم» و «اعتماد جهانی» باید جایگزین «قدرت موشک» و «بازدارندگی نظامی» شود. چنین رویکردی به لحاظ نظری، نوعی امتداد تفکر لیبرال-نهادگرا در سیاست بینالملل است؛ یعنی باور به اینکه تعامل و وابستگی متقابل اقتصادی از جنگ جلوگیری میکند. اما در محیط ژئوپلیتیکی خاورمیانه که مبتنی بر توازن قوا و رقابت سخت است، این نگاه بیش از حد خوشبینانه تلقی میشود.
با این حال، منتقدان معتقدند این نگرش، در منطقهای پرتنش و فاقد ثبات مانند غرب آسیا، واقعگرایانه نیست و میتواند بنیانهای بازدارندگی ایران را تضعیف کند. قدرت مردم در صورتی معنا دارد که در سایه امنیت فیزیکی و نظامی حفظ شود. در نتیجه، تقابل میان «موشک» و «مردم» نه تنها غیرواقعی، بلکه خطرناک است؛ زیرا قدرت ملی ایران هم در نیروی ایمان و وحدت مردم نهفته است و هم در قدرت بازدارندگی موشکی که از آنان دفاع میکند.