به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ،
اخیراً روزنامه اسرائیلی هاآرتص، گزارشی منتشر کرده و نشان داده که رژیم صهیونی با استفاده از هوش مصنوعی و ایجاد اکانتهای جعلی در شبکههای اجتماعی، رضا پهلوی را تبلیغ میکند. هدف این کارزار تبلیغاتی نیز این بوده است که برای کاربران واقعی فضای مجازی این تصور ایجاد شود که رضا پهلوی از حمایت مردم ایران برخوردار است؛ به نحوی که تعداد طرفداران پهلوی را پُرشمار نشان دهد.
.png)
هرچند این موضوع نشان میدهد که رضا پهلوی برای مشروعیت بخشیدن به خود و خانوادهاش، به دولتهای بیگانه و ضدایرانی همچون رژیم صهیونی وابسته است؛ اما وابستگی این خانواده، سابقه طولانی و پیشینهای تاریخی دارد.
روند به قدرت رسیدن رضاخان با کودتای انگلیسی
ابتدا بررسی این موضوع که رضاخان چگونه به قدرت رسید و بر تخت پادشاهی ایران تکیه زد، محل بحث است. اسناد و منابع تاریخی به اتفاق، اثبات میکنند که این بریتانیا بود که برای پیشبرد اهداف استعماری خود، از رضاخان ـ که یک افسر قزاق بود ـ حمایت کرد و با اجرای یک کودتا در سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، رضاخان را تبدیل به رضاشاه کرد.
.png)
پرفسور «محمدقلی مَجد» مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد: «حتی نویسندگانی مانند سیروس غنی که از ستایشگران بزرگ رضاشاه هستند نیز، به نقش تعیینکنندهٔ انگلیس در به قدرت رسیدن رضاشاه اذعان دارند: رهبر کبیر ایران در سال ۱۲۹۹ شمسی با یک کودتای انگلیسی به قدرت رسید و سپس با یک کودتای انگلیسی دیگر، مقدمهٔ گرفتن تاج و تختی را برای او فراهم کرد که روزی شاهعباس بر آن تکیه زده بود». (محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا، صفحه ۲.)
همچنین «نیکی آر کدی» پروفسور بازنشسته تاریخ در دانشگاه کالیفرنیا و لسآنجلس و یانریچارد، از اساتید و محققان برجسته دانشگاه سوربون فرانسه، در کتاب «ایران مدرن: ریشهها و نتایج انقلاب» مینویسد: «فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران، ژنرال آیرونساید، ابتدا به رضاخان کمک کرد تا قدرت را در تیپ قزاق به دست آورد و سپس او را به انجام کودتا تشویق کرد». (نیکی آر کدی، ایران مدرن: ریشهها و نتایج انقلاب، صفحه ۸۰.)
خودِ «ژنرال آیرونساید» نیز در خاطرات و روزنوشتهایش که سالها بعد در لندن منتشر شد، درباره کودتا جمله مهمی را ثبت کرده است: «گمانم مردم همه میپندارند کودتا را من راه انداختم. راستش را بخواهید، شاید هم کار، کار من بوده است!». (محمد رحمانی، کار من بود، صفحه ۱۶۵.)
انگلستان؛ حافظ جان رضاخان
جدا از نقش انگلیس در به قدرت رساندن رضاخان، به این نکته همباید توجه داشت که انگلیس در طول حکومت رضاخان، اقدامات مؤثری در حافظت از جان او انجام داده است. در اینباره، پرفسور مَجد براساس اسناد وزارت امور خارجه آمریکا ـ که چند سال قبل از طبقهبندی محرمانه خارج شدند ـ در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد: «با خواندن اسناد وزارت امور خارجه آمریکا، بهتدریج به نقش انگلیسیها در تضمین امنیت شخصی رضاشاه پی میبریم... سرویسِ بیرحم و کارآمد اطلاعاتِ ارتش [رضاشاه] که چندین نقشه ترور رضاخان را کشف و خنثی کرد، بهدست انگلیسیها اداره میشد.
نقشه تروری که سرهنگ محمود پولادین در سال ۱۹۲۶ میلادی برای کشتن رضاخان طراحی کرده بود، انگلیسیها خنثی کردند و علاوهبر خودِ سرهنگ پولادین، اکثر همدستان او نیز اعدام شدند... وسواس شدیدی که انگلیسیها برای حفاظت از جان رضاشاه پس از قتلعام وحشیانۀ ۲۱ تیر ۱۳۱۴ شمسی در مشهد به خرج دادند، بیانگر آن است که چقدر خواهان حفظ جان شاه بودند». (محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا، صفحه ۳۴.)
به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی بعد از رضاخان
بعداز اینکه دوران حکومتِ وابستۀ رضاخان ـ با اشغال ایران توسط متفقین ـ به سر رسید، بازر هم این بیگانگان بودند که محمدرضا پهلوی را جانشین پدرش کردند.
.png)
«اردشیر زاهدی» داماد محمدرضا پهلوی، وزیر امور خارجه وقت و آخرین سفیر ایران در آمریکا، درباره روی کار آمدن محمدرضا پهلوی میگوید: «اصولاً اگر انگلستان و آمریکا نبودند، در همان شهریور ۱۳۲۰ که اعلیحضرت رضا شاه از کشور تبعید شدند، بساط سلطنت پهلوی جمعآوری میشد. همه میدانند که در جریان کنفرانس تهران، استالین قضیه تشکیل جمهوری و حکومت مردمی را در ایران مطرح کرده و خواستار برکناری اعلیحضرت شده و گفته بود که صلاح نیست سرنوشت یک ملت کهنسال، به دست یک جوان بیتجربه سپرده شود؛ اما چرچیل و روزولت با نظر استالین مخالفت کردند و خواستار بقای سلطنت خانواده پهلوی و پادشاهی اعلیحضرت محمدرضاشاه شده بودند. اگر پافشاری این دو رهبر غربی نبود، در همان شهریور ۱۳۲۰ در ایران، جمهوری اعلام میشد». (منبع: خاطرات اردشیر زاهدی، ۲۵سال در کنار پادشاه، ویراستار ابوالفضل آتابای، صفحه ۸۳.)
بازگردانی محمدرضا به قدرت با کودتای انگلیسی ـ آمریکایی
در سال ۱۳۳۲ شمسی نیز، زمانی که دولت مردمی و ملی مصدق نفت را ملی کرده و در برابر دیکتاتوری شاه ـ به جهت حفاظت از قانون اساسی ـ ایستاده بود، آمریکا و انگلیس یک کودتا را طراحی کردند و آمریکاییها آن را اجرا. آمریکاییها در انجام این کودتا، با ساقط کردن دولت مصدق، محمدرضا شاه مجدداً به قدرت بازگرداندند.
«پروفسور جیمز بیل» استاد روابط بینالملل کالج ویلیامزبورگ ویرجینیا در کتاب خود که تحت عنوان «عقاب و شیر؛ تراژدی روابط ایران و آمریکا» منتشر شده، میآورد: «کرمیت روزولت با استفاده از نام مستعار جیمز اف. لا چریج در ۱۵ تیرماه ۱۳۳۲ شمسی از مرز عراق گذشته و وارد ایران شد. وی زمانی که در تهران در خفا به سر میبرد، کودتایی را هماهنگی کرد که طی آن مصدق سرنگون و شاه جانشین او شد». (جیمز بیل، عقاب و شیر، صفحه ۹۰.)