به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان
تاثیر شبکههای اجتماعی و فضای رسانهای بر افکار عمومی در یک دهه اخیر به حدی بوده است که صاحبنظران از این دوره به عنوان دوران پساحقیقت یاد میکنند. زمانهای که مردم اهمیتی برای حقیقت قائل نیستند و هدفشان از مصرف رسانه و دنبال کردن اخبار، کشف حقیقت نیست؛ بلکه فقط به دنبال ارضای حس کنجکاوی و تغذیه تصورات پیشین و احساسات خود هستند. یکی از محرکها و تاثیرات این پدیده اعتبارزدایی از منابع رسمی و بیاعتمادی مخاطب نسبت به منابع رسمی خبر و اطلاع رسانی است.
وقتی اعتماد از منابع رسمی سلب شود، ذهن مخاطب خلع سلاح و بیدفاع شده و آمادگی پذیرش هرگونه خبری را خواهد داشت. بنابراین، یکی از ترفندهای جنگ روانی و شناختی، ایجاد تردید و شبهه افکنی درباره اخبار منابع رسمی است. جمعه شب و کمتر از ۲۴ ساعت پس از شروع حملات رژیم صهیونیستی به ایران، ارتش جمهوری اسلامی در بیانیهای رسما اعلام کرد دو جنگنده F۳۵ اسراییلی را سرنگون کرده است و روز بعد خبر دستگیری خلبان اسراییلی نیز اعلام شد. سرنگونی چنین جنگندههای مدرن رادارگریز و مدرنی بی سابقه است و انجام آن تاثیر منفی شدیدی بر هیمنه نظامی و بازدارندگی قدرت نظامی رژیم صهیونیستی خواهد داشت. به همین دلیل است که رژیم صهیونی به طور طبیعی بلافاصله این اتفاق را تکذیب کرد.
اما جنگ شناختی رژیم دقیقا از این لحظه آغاز شد و در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی بذر تردید نسبت به یک منبع رسمی اطلاع رسانی – که در اینجا بیانیه رسمی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود – را کاشتند. این هدف از تکیه بر تردید در بدیهیات شروع میشود. در شرایط جنگی، سرنگونی جنگنده دشمن به تنهایی یک دستاورد خوب به شمار میآید؛ دستگیری و اسارت خلبان دشمن به صورت زنده نیز خود یک دستاورد مهم است. در این مورد خاص نوع جنگنده هم بزرگی چنین دستاوردهایی را صدچندان میکند. در بحبوحه جنگ و در شرایط رزمی، بسیار بدیهی است که اطلاعاتی، چون نحوه برخورد، وضعیت خلبان و مشخصات او و... درباره هدف سرنگون شده به کلی محرمانه تلقی شده و هیچ ارتشی حاضر به افشای جزییات موضوع نخواهد بود. چرا که هم افشای جزییات میتواند نتیجه عکس داشته باشد، و هم راهبرد ابهام و سردرگمی برای گیج کردن دشمن بسیار مفید است.
بنابر این برای استفاده از ابزار جنگ شناختی و شرایط پساحقیقتی مخاطب، اولین کاری که برای انحراف افکار عمومی صورت میگیرد، ایجاد مطالبه برای انتشار اسناد این دستاورد است. اطلاعاتی که محرمانگی آنها بدیهی است و طبعا منتشر نخواهد شد، اما ذهن آسیب پذیر مخاطب پساحقیقتی بدون اینکه به منطق محرمانگی موضوع و منطقی بودن عدم انتشار جزییات فکر کند، دچار توهم توطئه میشود. به جای تردید در مطالبهی خود، در صحت و سقم منبع رسمی تردید کرده و اصل دستاورد را زیر سوال میبرد. همانطور که گفته شد، بی اعتمادی نسبت به منابع رسمی از آسیبها و محرکهای این زمانه است و مخاطبی که عطش هیجان و احساسات دارد، به جای برخورد منطقی، با همه چیز عاطفی و احساسی برخورد میکند و منابع رسمی به خاطر جدیت و عقلانیت نمیتوانند خوراک مناسب هیجانات تامین نمایند و به راحتی مورد تشکیک قرار میگیرند؛ لذا تردید در صحت بیانیه رسمی ارتش جمهوری اسلامی ایران و انتظار نشر عکس یا فیلم از لاشه جنگنده یا خلبان آن اساسا اشتباه بوده و نتیجه خودآگاها یا ناخودآگاه ذهنیت پساحقیقت زده است. تردیدی است که بذر آن را دشمن صهیونی کاشته و برای زیر سوال بردن دستاورد بزرگ ارتش از آن استفاده مینماید.
در چنین شرایطی، که شرایط بحران و جنگ است، مطمئنترین رویکرد اعتماد به منابع رسمی خبری و اطلاع رسانی و تکیه بر محکمات رسانهای است. هر فردی که نتواند با موضوعات بحرانی و حساس منطقی و عقلانی برخورد کند، در همه موضوعات آسیب پذیر خواهد بود و ذهن او بازیچه اخبار جعلی و اطلاعات نادرست بازیگردانان پساحقیقتی خواهد بود. نیاز به یادآوری مکرر است که اخبار و اطلاعات را برای روشن شدن حقیقت و نزدیک شدن به فهم درست از آن مطالعه میکنیم و نباید در محتواها به دنبال موضوعات عاطفی و هیجانی برویم یا محتوایی که تعصب شناختی و محتوای مطلوب ما را تایید میکنند، اولویت قرار دهیم.