به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از خبرگزاری فارس
در حالی که سایه حملات دشمن هنوز بر دلها سنگینی میکرد، ملت ایران با عزمی راسخ و روحیهای بیباک، خیلی زود از شوک اولیه خارج و آماده رجزخوانی در برابر دشمن شدند.قطار خط کلاهدوز-ارم سبز مترو، مملو از اقشار مختلف جامعه است؛ از هر فکر و با هر نوع پوششی. گویی یک ندای درونی، همه را به یک مقصد فرا میخواند. سوال مشترک در واگنها طنینانداز است:«به راهپیمایی میروید؟» و پاسخ، یک «بله» قاطع است. در میان هیاهوی جمعیت، زنی با نگرانی به همقطار خود میگوید: «من در جایی بودم و اتفاقی متوجه شدم، حتی لباس مناسب و مشکی هم نپوشیدهام!»
زن دیگر با لبخندی آرام پاسخ میدهد: «اشکالی ندارد.» اما جمله بعدی زن اول، حقیقتی عمیقتر را آشکار میکند: «من اهل این تجمعات نیستم، اما وقتی اسرائیل به کشورمان حمله کرد، همان لحظه به خودم قول دادم در اولین راهپیمایی حضور پیدا کنم.» راستش را بخواهید، ظاهر او بدون این جملات، هرگز گمان همراهیاش با راهپیمایی بزرگ غدیر را در این شرایط پرمخاطره به ذهن نمیآورد.
صدای زنانهای که میگوید« ایستگاه انقلاب»، مرا از ادامه فکر کردن باز میدارد. بسیاری از افراد در این ایستگاه پیاده شدهاند و عدهای هم گفتهاند که از ایستگاه آزادی به این سمت خواهند آمد.از در خروجی مترو که بیرون میآییم، منظرهای شورانگیز پیش رویمان است؛ پرچمهای سهرنگ کشورمان در کنار پرچمهای حزبالله لبنان و فلسطین، در اهتزازند و جمعیتی بیشمار، بدون ترس و دلواپسی، در گرمای بعدازظهر خردادماه ایستادهاند. هنوز چند قدمی بیشتر وارد جمعیت نشدهایم که سینی شربت خنک به سویمان میآید. گلویی تازه میکنیم و با هر نفس تازه، همصدا با مردم فریاد میزنیم«حیدر، حیدر!»
