چهارشنبه 14 خرداد 1404 - Wed 04 Jun 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • انقلاب امام جایگاه آمریکا را تنزل داد/ در قضیه هسته‌ای طرح آمریکا صددرصد ضد «ما می‌توانیم» است/ دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند+فیلم

  • «‌مین» را علی‌(ع) کاشت و خمینی منفجر کرد

  • پیام تسلیت به جناب آقای مهندس رحیم زردرنگ

  • تیر خلاص به مذاکرات هسته‌‌ای با قانون جدید سنا

  • پایان زودرس !

  • پاره کردن کتاب های درسی مدارس پسرانه

  • جنگنده میگ 29 ارتش برفراز پایتخت

  • به خاطر عشقم، بازی مقابل گلزار را رد کردم!

  • «گزارش جامع» گروسی به آژانس درمورد ایران

  • تهران فعالیت‌ها و مواد هسته‌ای در سه سایت اعلام نشده‌ی لویزان-شیان، ورامین و تورقوزآباد را گزارش نکرده بوده

  • ما در این میان کجای کاریم؟!

  • فناوری هسته‌ای حق مسلم ملت ایران است

  • ششمین خرید باشگاه پرسپولیس در نقل و انتقالات/پرداخت رضایت‌نامه در ۲ قسط

  • سند «چارچوب مسقط»/تلاش آمریکا و ایران جهت یک تفاهم سیاسی قبل از 20 خرداد

  • امروز برای خدمت به مردم فضا مناسب و فرصت‌ها بسیار است + فیلم

  • ترامپ دنبال سر کار گذاشتن است اما کاش مستقیم هم مذاکره کنیم(!)

  • قالیباف رئیس مجلس ماند +فیلم

  • یک شرکت چینی دو هواپیما به قیمت ۶۰ میلیون دلار را به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، به قیمت ۱۱۶ میلیون دلار فروختند

  • بانکی که هیچ کس اعتماد به آن ندارد جز روزنامه اعتماد

  • زنگ خطر را بصدا درآورد!

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 402267
    تاریخ انتشار: 08/خرداد/1404 - 12:00

    شهیدی که امام زمان(عج) را دید

    کاظم یک لحظه در همان حالت خلسه ای که داشت از این رو به آن رو می‌شود و شروع می‌کند به نجوا کردن با حضرت و می گوید: «آقا جان قربونت برم. بیام جلو ببینمت...»

    شهیدی که امام زمان(عج) را دید

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از

     ابوالقاسم دهرویه از آن شهدایی بود که در آخرین روزهای حیاتش، امام عصر(عج) را زیارت کرد. بالای تپه ای در سردشت. بعد از آن ملاقات، به برخی بچه ها گفته بود: حضرت فرمودند «سلام مرا به همه رزمنده ها برسان.»

    می گفت آقا به من گفتند: «فردا روی همین تپه، عملیات می‌شود و تو شهید می‌شوی.» هر چند بچه ها خیلی حرفش را جدی نگرفتند.
    ابوالقاسم دهرویه در همان تاریخ، در سردشت و روی همان تپه به شهادت رسید.

    کاظم قضیه آن شبِ پست نگهبانی را برای یکی از دوستان معنوی اش تعریف کرد. آن رزمنده هم با شواهد گفته بود که او امام زمان(عج) بوده است.

    کاظم این را که شنید خیلی خوشحال شد و توی پوست خودش نمی گنجید.

    تا اینکه درست چند شب بعد، وقتی در عالم مکاشفه با شهدا حرف می زد، رو کرد به شهید دهرویه و گفت:
    ابوالقاسم تو «آقا» را دیدی؟ منم دیدمش، پریشب. سر نگهبانی... اینقدر نورانی بود که نمی تونستم نگاهشان کنم.»

    الان صدای ضبط شده نوار هست. از مکث های کاظم در خواب معلوم می شود که او در حال گفتگو با شهید است.

    یعنی می گوید و می شنود. کاظم توی خواب از آینده حرف می زد و از بچه هایی که شهید شدند.

    و اینکه الان در کجا هستند! در خواب های بعدی حتی به او می گویند که کجا شهید می شود!

    یکبار در حال حرف زدن می گوید: «من هم شهید می شم. کی؟ نزدیک عید کجا هست. جای خوبیه؟ تنها میام؟ ایرادی نداره. من شهید بشم ...»

    و شهادتی که نزدیک عید اتفاق افتاد. هفتم اسفند سال ۱۳۶۶ در کردستان!

    کاظم آن شب و در خواب با شهید زمان رضا کاظمی حرف می زد. از او پرسید: «اون آقا کیه کنار شما ایستاده!»


    شهید زمان، جواب می‌دهد: امام زمان(عج) هستند.

    کاظم یک لحظه در همان حالت خلسه ای که داشت از این رو به آن رو می‌شود و شروع می‌کند به نجوا کردن با حضرت و می گوید: «آقاجان قربونت برم. بیام جلو ببینمت...»

    هرچند بعدها کاظم به محض اینکه فهمید ما صدای او را ضبط کردیم، همه نوارها را پاک کرد. ولی خوشبختانه من یکی را نگه داشتم؛ البته به خودش هم بعدها گفتم.

    کاظم گفته بود تا من زنده ام نوار را به کسی نده؛ چون باور نمی کنند! آن نوار را هنوز دارم.

    یادم هست. بخش هایی از آن را در سالگرد شهید، توی امامزاده یحیی و کنار قبر شهید پخش کردیم.

     

    نظرات بینندگان
    نظرات شما