به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
تصور بیشتر ما از خوانش «بوستان» و «گلستان» و غزلهای سعدی این است که احتمالا به واسطه این که مربوط به قرن هفتم است، کلام پرتکلفی است که از درک ما آن خارج است.
نه تنها از درک، بلکه گاهی ترس از این تکلف باعث میشود حوصله خوانش آن را هم نداشته باشیم. اما یاسین حجازی، نویسنده و کارشناس ادبی که این روزها جلسات خوانش متون کهنی چون «سعدی» و «تاریخ بیهقی» را به طور جدی دنبال میکند، نظر متفاوتی دارد.
حجازی در گفتوگو با فارس، در این باره گفت: واقعیت این است که وقتی صحبت از متن کلاسیک میشود، من چیزی به نام نسل امروز و نسل دیروز نمیشناسم. هنگامی که ما از متون کلاسیک، یعنی آثار ادبیات جهانی که ادبیات فارسی نیز بخشی از آن است، سخن میگوییم، من قائل به این تفکیک و مقایسه میان نسل امروز و نسل دیروز نیستم.
برخی معتقدند که برای سخن گفتن درباره متون کلاسیک، باید جنبش و کوشش بسیاری صورت گیرد تا ملت و نسلها را با این متون «آشتی داد»؛ من موافق نیستم.
وی افزود: اعتقاد من بر این است که متن کلاسیک پارهای از ادبیات است و هنگامی که آن را به عنوان شهروند ادبیات به شمار آوریم، طبیعتاً همان برخوردی را با آن خواهیم داشت که با سایر بخشهای ادبیات داریم. برای مثال، اکنون که از ادبیات کلاسیک فارسی سخن میگوییم، ذهن چند نفر از خوانندگان این مصاحبه به جز دانشگاه، مدرسه و دبیرستان منعطف میشود؟ همگان با شنیدن نام سعدی، صفحهبندی کتابهای درسی با حکایتهای نستعلیق نوشته و متن حکایت در پایین آن، و سپس حکایت بعدی و...در ذهنشان نقش میبندد. هیچکس هنگام صحبت از سعدی، به این فکر نمیکند که این نیز بخشی از پاراگرافهای یک متن ادبی است؛ درست مانند پاراگرافهای «آنا کارنینا».
حجازی مثال زد: چرا وقتی نام تولستوی، داستایوفسکی، همینگوی یا چخوف به ذهنمان میآید، هرگز یاد مدرسه و دانشگاه نمیافتیم؟ یاد این که حتماً هنگام باز کردن این کتابها باید میز و لغتنامهای، چه الکترونیکی و چه فیزیکی، کنار دستمان باشد؟ چرا تصور میکنیم که وقتی متنی مانند سعدی یا حتی متون دیگر را میخوانیم، باید تفسیر آن نیز به ما گفته شود؟ چه چیزی را باید تفسیر کرد؟ یعنی چرا همواره تصور کردهایم که روی آوردن به متن کلاسیک به معنای برگزیدن شارحی و استفاده از درسگفتارهای او و تلاش برای درک لغتهای ناآشنا و کتابهای نوشتهشده توسط اساتید در باب ساختار زبانی آن متن کلاسیک است؟
نویسنده کتاب «قاف» بیان با اشاره به متون کلاسیک جهان، بیان کرد: اصل مسئله این است که روی آوردن به متون کلاسیک باید با همان شیوهای باشد که به سراغ رمانهای معاصر و بزرگ میروید؛ همانگونه که به سراغ «مادام بواری» میروید، به سراغ «تاریخ بیهقی» بروید.
همانطور که «جنایت و مکافات» را مطالعه میکنید، به سراغ آثار سعدی بروید. چرا همانگونه که اشعار احمد شاملو یا دیگر شعرای معاصر را میخوانید، به سراغ شاعران کلاسیک نرویم؟ به نظر من، بزرگترین اتفاقی که افتاده همین است و تصور میکنم که همگان باید این پرسش را از خود بپرسند.
حجازی با اشاره به سهل و ممتنع بودن زبان سعدی، گفت: زبان سهل و ممتنع سعدی به این معنا است که شما بنشینید و تجربهای روزمره را آنگونه که سعدی تصویر کرده است، مثلاً از فلان سفری که رفته و در فلان مسجد جامعی که بوده است، بیان کنید.
ما وقتی مینشینیم که مانند سعدی سخن بگوییم، میبینیم که ظاهراً نمیشود آنگونه سهل صحبت کرد و آنچه را که انسان میخواهد بگوید، آنقدر روشن و واضح بیان کرد. این صفتی است که در آثار سعدی وجود دارد؛ همه نیز به آن اشاره کردهاند و خود انسان نیز این را درمییابد.
وی ادامه داد: به تعبیر من سعدی آشکارا، مجتهد زبان فارسی است. من همواره در کارگاههای سعدیخوانی گفتهام که سعدی مترونوم زبان فارسی است؛ یعنی شما وقتی سعدی میخوانید، انگار که پیکره، امکانات، ساختارهای زبان فارسی را واضح و آشکار درک میکنید و با آن روبهرو میشوید.
اما مسئله اصلی این است که برای آنکه به سراغ اشعار سعدی یا دیگر آثار او برویم، به نظر میرسد که باید نخست آن انگارههای ذهنی را که در محیطهای آموزشی و توسط نظام آموزشی در ذهن ما شکل گرفته است، کنار بگذاریم و آنگونه به سراغ آثار کلاسیک برویم که به سراغ دیگر نمونههای ادبیات جهانی میرویم.