شنبه 20 ارديبهشت 1404 - Sat 10 May 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • برای هر سناریویی آماده هستیم/برای جنگ در هر مقیاسی آماده‌ایم/شهید رئیسی الگویی برای خدمت به اسلام بود

  • خلیج فارس،همیشه فارس خواهد بود

  • او از نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو ناامید شده است/ترامپ از فشار‌های نتانیاهو برای حمله به ایران کلافه شده

  • استقبال مکرون از یک تروریست حرفه ای در الیزه

  • تمجید باشگاه اینتر از طارمی

  • مهمترین وظیفه حوزه، بلاغ مبین و زمینه‌سازی برای تمدن نوین اسلامی

  • ناترازی در انتصابات؛ وقتی سخنگوی ستاد، مدیر برق کشور می‌شود! +عکس و فیلم

  • چند و چون اختلافات داخلی آمریکا درباره ایران

  • حج، تنها فریضه‌ای با ساختار کاملاً سیاسی است /هیچ منفعتی برای امت اسلامی بالاتر از اتحاد نیست+ فیلم

  • هیبت "تاد" فرو ریخت باز آرایی یک معادله نظامی

  • از گشت ارشاد تا حاشیه سازی برای قانون حجاب/ از داد و بیداد برای گشت ارشاد تا حمله گروهی به چند پیامک اخطار+جزئیات و عکس

  • مکانیسم ماشه تفنگ بی‌فشنگ است فریب نخورید!

  • آتش‌سوزی عظیم در ارتفاعات اسرائیل

  • برنج های پخته شده بدون آشیز در بندر شهید رجایی

  • اوکراین به‌زودی درهم‌ خواهد شکست

  • ترامپ، شیری بود که ظرف ۱۰۰ روز برّه شد

  • اشتباهات امت و سرنوشت تاریخی شیعه

  • مسئولان هرگونه سهل‌انگاری یا تعمّد را کشف و بر طبق مقررات پیگیری کنند

  • اخبار لحظه به لحظه از وضعیت بندر شهید رجایی بندرعباس /شمار جانباخته ها به ۲۸ نفر رسید/کمک رسانی نیروی های امدادی ( هلال احمر ، سپاه ، ارتش ، کمک های مردمی ) +عکس و فیلم

  • از روند مذاکرات راضی هستیم/مذاکرات این‌بار جدی‌تر بود/از جلسۀ آینده حدس می‌زنم که کارشناس سازمان انرژی اتمی اضافه شود

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 397726
    تاریخ انتشار: 03/فروردين/1404 - 23:36

    گره این عملیات به دست مقنی‌های یزدی باز شد+عکس

    ۴۳ سال پیش خبری محرمانه از جنگ به روستای رکن‌آباد و مهرآباد، میبدیزد رسید. از اهالی روستا فقط چند نفر خبردار شدند. قرار شد بدون اینکه خانواده یا آشنایی از موضوع باخبر شود، راهی جنگ شوند.

    گره این عملیات به دست مقنی‌های یزدی باز شد+عکس

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    شاید برای اولین‌بار بود که کلمه محرمانه در بین آن چند نفر ردوبدل می‌شد. مقنی‌هایی که از روستای دورافتاده یزد به چندکیلومتری دشمن رفتند. وقتی دشمن برای تصرف دزفول در اواسط پائیز ۱۳۶۰ در اوج روزهای بمب باران اندیمشک دزفول و شوش هیچ تلاشی نمی‌توانست این بمباران خونین را متوقف کند. گره کار پشت کرخه بود.
     

    وقتی صدام برای ایرانی‌ها جایزه تعیین کرد

    دشمن پشت کرخه متوقف شد و سنگر دیدبانی‌اش را نوک نقطه مهم و حساس کانال هندلی مستقر کرد. از هفده هجده کیلومتر سه‌راهی اهواز را تا خود خط مقدم زیر دید دقیق داشت و باعث شد بر منطقه کاملاً مسلط باشد. از طرفی دیگر بعد از عبور از کرخه با مهندسی دقیق یک منطقه را کامل مین‌گذاری کرده بودند. آن‌ها با این امکانات خود را برنده جنگ می‌دانستند. تا جایی که صدام با اطمینان اعلام کرد: اگر ایران بتواند سایت‌های موشکی و رادار را بگیرد کلید بصره را به ایران می‌دهیم.

    پای مقنی‌های یزدی به جنگ باز شد

    در این شرایط، فرماندهان تصمیم گرفتند یک عملیات غافلگیرانه داشته باشند. در ارزیابی منطقه با وجود دید دشمن، منطقه مین‌گذاری شده و زمین باتلاقی هیچ چاره‌ای جز زدن تونل نبود. در این مرحله یک جوان یزدی به نام محمدکاظم میرحسینی مأمور جذب نیروی کاربلد حفر قنات شد. اینجا بود که پای مقنی‌های یزدی برای یک عملیات محرمانه به جبهه باز شد.
     
    ۲۰ نفر داوطلبانه آمدند. نقشه این بود که ۳ ماه کار کنند و تونلی حفر کنند که از پشت دشمن بیرون بیایند. بعد ۱۶ متر که کنده شده غلامحسین رعیت و حاج حسن ملا صادقی را آوردند. حاج غلامحسین به‌اندازه ۳ نفر کار می‌کرد. گرمای هوای جبهه جنوب ازیک‌طرف، حضور نیروهای دشمن و شرایط باتلاقی منطقه از طرف دیگر، کار را برای مقنی‌ها سخت می‌کرد؛ آن هم در شرایطی که به دلیل نزدیکی به خط دشمن، نمی‌توانستند از ابزار و ماشین استفاده کنند. هوای اهواز آن زمان ۵۰ درجه بود، داخل کانال هوا گرم‌تر بود. هوا شرجی هم بود و وضعیت را بدتر می‌کرد. وقتی مقنی‌ها وارد کانال می‌شدند، حتی نفس‌کشیدن هم برایشان سخت بود ولی با آن شرایط، باید تونل هم می‌کندند.

    استفاده از صدای ضبط شده لودر برای فریب دشمن

    در مرحله اول خاک‌هایی که از تونل می‌آوردند جمع شده بود و ممکن بود توجه دشمن جلب شود. برای تخلیه خاک، لودر آوردند. دشمن لودرها را با خمپاره زد. میرحسینی برای این معضل هم ابتکاری به خرج داد. صدای لودر را ضبط کرد. هر شب صدای لودر را پخش می‌کردند. دشمن به خیال اینکه لودر کار می‌کند، شروع به زدن آن منطقه کرد. ولی بعد از دو سه شب که متوجه شد فریب‌خورده، دیگر به صدای لودر عکس‌العمل نشان نمی‌داد. چند شب یکبار به‌جای صدای ضبط شده، لودر واقعی می‌آوردند. خاک‌ها را به سمت رودخانه می‌بردند و تخلیه می‌کردند. حدود ۲۰ متر که تونل جلو رفت، به‌قدری گرم بود که مقنی‌ها به‌سختی نفس می‌کشیدند. هر کلنگی که می‌زدند، ممکن بود مین‌های بالای سرشان منفجر شود یا دشمن متوجه شود. هر روز کارشان را که شروع می‌کردند، از همدیگر حلالیت می‌گرفتند چون معلوم نبود ۵ دقیقه دیگر زنده باشند. در دو شیفت به‌صورت ۲۴ساعته کار می‌کردند.
    چند وقت یکبار بخشی از سقف کانال می‌ریخت و حاج غلامحسین رعیت با گونی، تخته پارچه یا هر چه داشت ترمیمش می‌کرد. یک روز فرمانده تیپ مسئول عملیات، سرتیپ آرام را خواست و گفت: در شهر پیچیده که به‌زودی عملیاتی در پیش داریم. بعد بررسی متوجه شدند که توسط منافقین خبر عملیات دهان‌به‌دهان گشته است. فرماندهان گفتند: دشمن متوجه کندن تونل شده، ولی محل دقیقش را نمی‌داند. هر گروهی هر کجای جبهه قرار دارد شروع به کندن تونل بکند تا فکر دشمن منحرف شود. اوایل دشمن شروع به تیراندازی کرد و بعد منصرف شد.

    استخاره‌ای که نام عملیات را مشخص کرد

    بعد از گذشت ۳ ماه و ۱۶ روز، عملیات حفر ۴۵۰ متر تونلاز خط مقدم جبهه ایران تا پشت خطوط مستحکم بعثی‌ها با موفقیت به پایان رسید. قرار بود بعد از ۱۵ فروردین عملیات انجام شود. ولی باید زمان عملیات را جلو می‌انداختند. شهید صیاد شیرازی گفت: باید از امام خمینی کسب تکلیف کنیم. یک نفر باید پیش امام برود و اجازه بگیرد. یکی از خلبان‌ها گفت: من حاضرم یک نفر را خدمت امام ببرم به شرطی که او تحمل کند کابین عقب فانتوم بنشیند. ۲۰ دقیقه می‌برم تا تهران، ۲۰ دقیقه با امام صحبت کند و ۲۰ دقیقه برمی‌گردانم. یک‌ساعته پیام امام را به شما می‌رسانم. محسن رضایی داوطلب شد. با فانتوم به تهران رفت و خدمت امام رسید. امام فرمودند: بروید کتاب قرآن را باز کنید و عملیات را شروع کنید.
    محسن رضایی پیام امام خمینی را به شهید صیاد شیرازی رساند. شهید صیاد قرآن را که باز کرد سوره فتح آمد. انا فتحنا لک فتحا مبینا و نام عملیات مشخص شد؛ عملیات فتح‌المبین. شب عملیات رسید. نیمه‌شب دوم فروردین ۱۳۶۱. همان وقتی که مردم مشغول دیدوبازدید عید نوروز بودند.
    عملیات در چهار قرارگاه با باز شدن در تونل توسط غلامحسین رعیت، شروع شد. دو دسته از داخل تونل رفت و یک دسته دشمن را دور زد و از پهلو رفت. در اولین مرحله نیروهای تکاور بدون هیچ صدایی پشت خاکریز مستقر شدند. حتی صدای نفس‌کشیدن نمی‌آمد. یک‌دفعه صدای بی‌سیم‌ها بلند شد. صدای شهید صیاد شیرازی بود: بسم‌الله قاصم الجبارین، یا زهرا. دشمن غافلگیر شد. خاکریزش از هم پاشید.
    در نهایت عملیات فتح‌المبین با پیروزی قاطع نیروهای ایران و آزادسازی حدود ۲٬۵۰۰ کیلومتر مربع از مناطق اشغال شده توسط ارتش عراق، به پایان رسید.

    امرار معاش مقنی‌های جنگ با قالیبافی همسران

    فتح خدا با دستهای پینه‌بسته مقنی‌های رکن‌آباد و میبد، نصیب ملت ایران شد. مقنی‌هایی که درآمدی جز کارشان نداشتند، ۳ ماه زندگی‌شان را رها کردند. از غلامحسین رعیت پرسیدند در مدتی که جبهه بودید زندگی‌تان چطور تأمین می‌شد؟ حاج غلامحسین گفت: همسرم با قالیبافی خرج زندگی‌مان را تأمین می‌کرد.

     

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما