به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس
در اقدامی بحثبرانگیز دولت ترامپ حمله هوایی به یمن را آغاز کرد و دهها نقطه در این کشور را هدف گرفت، حملاتی که شب گذشته نیز ادامه داشت.این حملات سؤالاتی را درباره انگیزههای نهفته در پس آنها مطرح میکند، آیا واقعا ترامپ با روحیات محاسبهگریاش، به خاطر اسرائیل وارد جنگ در یمن شده است؟ چرا آمریکا اینبار به تنهایی وارد این جنگ شده و همانند حملات گذشته نشانی از مشارکت انگلیس و اسرائیل در آن مشاهده نمیشود؟ چه محاسباتی در پس این حملات نهفته است؟ و چه تأثیری روی صحنه سیاسی منطقه میگذارد؟
ارائه تصویر رهبری بیبدیل در آمریکا و دنیا
به نظر میرسد، یکی از مهمترین دلایل ترامپ برای آغاز این حملات، ارائه تصویر رهبری قدرتمند از خود چه در داخل آمریکا و چه در جهان است، اگرچه واقعیتها چیز دیگری میگویند. سرتیپ «یحیی سریع»، سخنگوی ارتش و نیروهای مسلح یمن پس از حملات نظامی آمریکا شب گذشته اعلام کرد که ارتش یمن ناو هواپیمابر ترومن را با 18 موشک و یک پهپاد در عملیاتی کیفی مورد حمله قرار داده است.وی این حمله را پاسخ به تجاوز آمریکا به برخی از استانهای یمن اعلام کرد که شهادت و زخمی شدن دهها غیر نظامی یمنی را درپی داشته است.سریع در ادامه تأکید کرد که در صورت ادامه حملات آمریکا، یمن در هدفگیری ناوها و کشتیهای آمریکایی در دریای سرخ و دریای عرب لحظهای تردید به خود راه نمیدهد.
یمن کشوری ضعیف که به راحتی به زانو در میآید
بخشی از حمله ترامپ به یمن با این دید صورت میگیرد که وی یمن را کشوری ضعیف و ناتوان میبیند که به راحتی میتواند، خواستههای خود را بر آن دیکته کند و یا حداقل به یمن نگاهی همانند دیگر کشورهای منطقه دارد که فرمانبر و مطیع آمریکا هستند.بسیاری از کشورهای بزرگ منطقه وقتی آمریکا تهدیداتی را علیه آنها انجام میدهد، به سرعت تسلیم میشوند، چه بسا این یکی از دلایل تصمیمگیری ترامپ در اتخاذ حمله به یمن باشد.اما سؤال مهم این است که آیا رئیس جمهور آمریکا میتواند، به راحتی خواستههای خود را بر یمن دیکته کند؟دادههای تاریخی به این سؤال پاسخ منفی میدهند.
هرکسی اندک اطلاعاتی از تاریخ یمن داشته باشد، میداند که یمن لقمه آسانی برای قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی نیست، به ویژه آنکه بازیگران محلی یمن دارای تجربههای بسیار و طولانی در رویارویی با مداخلات خارجی هستند.از سویی، حمله آمریکا مسئله «مشروعیت» را بار دیگر در یمن مطرح کرده؛ آیا این حملات مشروعیت و جایگاه مردمی انصارالله را متزلزل و تضعیف خواهد کرد یا بالعکس، جایگاه سیاسی و مردمی آن را تقویت میکند؟ این حملات چه تأثیری روی مشروعیت دیگر بازیگران یمنی و همچنین صحنه سیاسی یمن خواهد داشت؟این سؤالات نشان از پیچیدگیهای سیاسی حاکم بر بحران یمن دارد که باعث میشود، در کنار عوامل دیگر، یمن لقمه راحتی برای ترامپ نباشد.
تأثیر حملات آمریکا بر پروندههای منطقهای
به همین ترتیب، نمیتوان به حملات آمریکا در یمن جدای از کنشها و واکنشهای منطقهای نگاه کرد.این حملات روی بسیاری از معادلات منطقهای تأثیر خواهد گذاشت، موجب نزدیکی برخی کشورها به یکدیگر شود و شکافها و اختلافات برخی دیگر از کشورها را تعمیق کند، به همان ترتیب میتواند، شکلگیری ائتلافها و اتحادهای جدیدی را در منطقه باعث شود.افزون بر آن، این حملات بیتردید روی دو پرونده بسیار مهم عادیسازی و مقاومت تأثیرگذار خواهد بود، بسیاری این سؤال را مطرح میکنند که آیا این حملات واقعا در ثبات و استقرار منطقه نقش خواهد داشت؟
آیا روند عادیسازی را بین کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی تسهیل خواهد کرد یا اینکه بالعکس منجر به موکول شدن این پرونده به زمانی دیگر خواهد شد؟این معادلات تأثیرگذار بر هم موجب میشود، نتوان به هر مداخله نظامی که در منطقه انجام میشود، به عنوان رخدادی با نتایج محدود و مستقیم نگاه کرد، بلکه هریک از این مداخلات میتواند، عاملی در ترسیم مجدد نقشههای منطقه و بازنگری در نقشههای سابق، بر اساس محاسبات جدیدی، پیچیدهتر از قبل باشد.
تسلط بر آبراهها و تنگهها
تا وقتی این باور در آمریکا وجود داشته باشد که منطقه خاورمیانه بخشی از منطقه نفوذ راهبردی آن است – دیدگاهی که از دهه 50 قرن گذشته تاکنون در میان رهبران آن حاکم است - این کشور خود را شریک رژیمهای حاکم بر منطقه میداند.اما روی آوردن آمریکا به گزینه تشدید نظامی مستقیم، این سؤال را مطرح میکند که آیا این اقدام در راستای منافع متحدینش صورت میگیرد یا اهداف صرفا آمریکایی در پس آن نهفته است؟درحالی که بسیاری حمله نظامی آمریکا به یمن را در چارچوب حمایت از تجاوزهای مکرر رژیم صهیونیستی در منطقه ارزیابی میکنند، اما حملات اخیر آمریکا به یمن تأکید میکند، این حملات صرفا در راستای منافع اسرائیل نیست.میتوان رفتارهای ترامپ را از زوایای مختلف بررسی کرد تا به رویکرد او در قبال پروندههای منطقهای و بینالمللی از جمله یمن پی برد.
از یک سو، ترامپ همواره سعی کرده، رفتارهایی داشته باشد که او را از دیگر رؤسای جمهور آمریکا متمایز و ثابت کند که او همواره تصمیمات جسورانهای در خدمت به منافع آمریکا میگیرد.این را میتوان با محاسبات انتخاباتی او ارتباط داد که هدف آن ترسیم رئیس جمهوری قدرتمند از او بود، رئیس جمهوری که لحظهای در استفاده از قدرت نظامی تردید به خود راه نمیدهد.به همین ترتیب، نگاه او به یمن بر این باور استوار است که کشوری ضعیف است که میتوان آن را به راحتی با چندین حمله نظامی شدید بدون هزینه سیاسی و نظامی بسیار به زانو در آورد.
در همان حال بخشی از تصمیم ترامپ به تمایل وی در نشان دادن خود به نمونهای کاملا مغایر با رئیس جمهور بایدن باز میگردد که از ورود به ماجراجوییهای نظامی برنامهریزینشده اجتناب میکرد.
با این حال، حمله به یمن را باید خارج از چارچوبهای متداول و از زوایهای وسیعتر و گستردهتر ارزیابی کرد. در این چارچوب آمریکا تلاش میکند، سلطه و حاکمیت خود را بر آبراهها و تنگههای راهبردی و حیاتی دنیا تقویت کند، نمونه بارز این رویکرد اظهارات جنجالی ترامپ درباره تصاحب کانال پاناما در ابتدای ورودش به کاخ سفید بود.
در منطقه نیز ترامپ به دنبال تحکیم قبضه خود بر تنگه باب المندب است. این تحکیم قبضه تنها به خاطر حمایت از تجارت بینالملل صورت نمیگیرد، بلکه بخش مهمی از آن تلاش برای تأثیرگذاری روی مسیرهای دریایی از جمله تنگه هرمز، کانال سوئز، تنگه جبل الطارق و حتی تنگه بسفر است.لذا این تحرکات را نمیتوان به دور از کنشها و واکنشهای ژئوپلیتیک جهانی ارزیابی کرد، گزارشها فاش میکند، بخش اعظم گفتگوی طولانی تلفنی پوتین و ترامپ به موضوع گذرگاههای دریایی و بازنگری در نقشههای مناطق نفوذ دریایی جهان با کنار گذاشتن توافقنامههای متعارف بینالمللی مانند «مونترو» اختصاص داشت.از این منظر حمله آمریکا بخشی از نگاه گستردهتر واشنگتن جهت بازنگری در نفوذ و سلطه خود بر دریاها و تنگههای راهبردی دنیا و رقابت قدرتهای بزرگ بر مناطق حساس و حیاتی دنیا قابل ارزیابی است.با توجه به این رویکرد انتظار میرود، حملات آمریکا به یمن تا زمان بازگرداندن حاکمیت آمریکا بر تنگه باب المندب و دریای سرخ بدون روی آوردن به گزینه جنگ زمینی ادامه داشته باشد.در این راستا، واشنگتن در پوشش تأمین امنیت تجارت دریایی جهانی تلاش میکند، به یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی خود یعنی تسلط بر آبراهها و تنگههای راهبردی دنیا جامه عمل بپوشاند.
تحول راهبردی آمریکا در قبال اسرائیل
عملیات نظامی آمریکا در یمن پرده از یک تحول راهبردی در رویکرد آمریکا برمیدارد. آمریکا تاکنون انگلیس و اسرائیل را از این عملیات دور کرده، این میتواند، بیانگر تغییر محاسبات آمریکا در قبال همپیمانان سنتی خویش باشد.با اینکه انگلیس در صحنه عملیات نظامی آمریکا حاضر بود و ناو هواپیمابر آن در باب المندب حضور داشت، اما آمریکا اجازه مشارکت در عملیاتها را به وی نداده که بیانگر دوری آشکار هماهنگی نظامی بین دو کشور پس از بروز اختلاف در پرونده اوکراین است.اسرائیل نیز اکنون خود را بیرون از دایره برنامهریزیها و اجرای عملیات نظامی آمریکا میبیند، چون تاکنون آمریکا اجازه هرگونه مشارکت در عملیاتها را به تلآویو نداده است.ادامه این شرایط بیتردید افزایش تنش بین تلآویو و واشنگتن را به دنبال خواهد داشت، به ویژه آنکه اسرائیل مایل است، همیشه جزء لاینفک هر تشدید تنش نظامی در منطقه باشد.این تغییر همچنین، بیانگر تحول در اولویتهای سیاست خارجی آمریکاست.
به نظر میرسد، ترامپ در صدد تحمیل سلطه مستقیم خود بر منطقه با تکیه بر تصمیمات و قدرت نظامی خود بدون دخالت متحدین سنتی است. این رویکرد در پی خود بازنگری در ائتلافهای منطقهای و تشکیل ائتلافهای جدید را در پی خواهد داشت. آنچه این دیدگاه را تقویت میکند، افشاگری جدید پنتاگون است که فاش کرده، تاکنون 96 درصد حملات صورت گرفته علیه یمن به دستور مستقیم دولت آمریکا و بر اساس منافع واشنگتن بوده و این مغایرتی تام با تصورات و تحلیلات گذشته دارد که عنوان میکند، ورود آمریکا به یمن در راستای تأمین منافع اسرائیل بوده است.
این رویکرد جدید، اسرائیل را با بحران راهبردی بزرگی مواجه خواهد کرد. در این رویکرد با اینکه حمایتهای آمریکا از تلآویو ادامه خواهد داشت، اما اسرائیل دیگر به هیچ وجه در اولویت محاسبات آمریکا نخواهد بود.همچنین، بیانگر تحولی آشکار در خط مشی سنتی آمریکاست. در خط مشی جدید دیگر واشنگتن به اسرائیل به عنوان قدرتی منطقهای نگاه نمیکند که مجری سیاستها و تأمینکننده منافعش باشد، بلکه آن را کنار زده، خود عملیات نظامی را بر اساس منافع ژئوپلیتیک و اقتصادیاش، به ویژه در حوزه تأمین امنیت و تسلط بر آبراهها و گذرگاههای تجاری دریایی پیش میبرد
.در راستای این رویکرد آمریکا ترجیح میدهد، نقشی که تاکنون اسرائیل در برخی عملیاتهای نظامی در منطقه ایفا میکرد، را نادیده بگیرد و خود مستقیم و آشکار وارد میدان شود، رویکردی که انتظار میرود، تشدید تنشها در دو سطح بینالمللی و منطقهای را به دنبال داشته باشد.گزارشهای خبری تأکید میکنند، آمریکا حتی اسرائیل را در جریان عملیات نظامی خود در یمن نگذاشته بود، به همین دلیل پس از حمله، تلآویو از بیم پاسخ یمنیها دستور آماده باش در سرزمینهای اشغالی میدهد.شاید هم یکی از دلایل آغاز مجدد جنگ در نوار غزه که از امروز صبح به دستور نتانیاهو از سر گرفته شد، دهنکجی نتانیاهو به ترامپ در یمن باشد، به ویژه آنکه امضای توافق مرحله اول آتشبس غزه به خواست ترامپ و برخلاف میل نتانیاهو انجام شد.