"ترور" واژه ای هراس انگیز و نفرت زاست، با شنیدن واژه "ترور" فهرستی بلند از انواع مختلف خشونت ها ،قتل ها و جنایت ها به ذهن تداعی می کند،"ترور" به معنی مصطلح خود دیربازی نیست که در قاموس لغات بشری راه یافته است،اما در همین مدت کوتاه آن چنان وجدان بشری را جریحه دار کرده است که همه انسان ها در محکوم کردن آن هیچ تردیدی به خود راه نمی دهند.
پدیده تروریسم موضوعی است که برای ما ایرانیان که از قربانیان آن هستیم آشناست، سازمان تروریستی منافقین که از حمایت های مالی سیاسی و تبلیغی برخی از دولت های مخالف نظام نوپای ایران بهره می برد با شیوه قهرآمیز و ترورهای فراوان،درصدد حذف فیزیکی عناصر کارآمد و طراحان نظام برآمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشورريالضربه های اساسی به جمهوری اسلامی ایران وارد آورد.

enfejar02

" />
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - Mon 06 May 2024
  • سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم

  • برخورد قانونی با معلم بلاگرها در مدارس

  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!

  • تمهیدات شورای نگهبان برای انتخابات الکترونیک/ آخرین وضعیت لایحه عفاف و حجاب

  • اینستاگرام حجم زیادی آلودگیِ جرایم غیراخلاقیِ فضای مجازی را به خود اختصاص داده

  • باتلاق شمال در انتظار صهیونیست‌ها

  • طرح نور فاز اول قانون جامع حجاب و عفاف است + ویدئو

  • زائران ایرانی آماده حج تمتع شدند + تصاویر

  • روحانی در اتاقCPR سیاسی خود و اصلاح طلبان بدنبال چیست؟

  • اظهارات سردار رشید درباره عملیات وعده صادق

  • نوجوانان یک مسجد نامه رهبر انقلاب به جوانان غربی را سرود کردند +فیلم

  • پیش شرط های محاسبه عادلانه مالیات بر عایدی سرمایه

  • یک مکالمه بیسیمی با عراقی‌ها درباره صدام

  • مهاجرت سیل‌آسا: سلاحی برای نابودی مرزهای جغرافیایی و هویت ملی؟ +عکس

  • موفقیت اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس به همکاری با ایران در حوزه امنیت منطقه‌ای بستگی دارد

  • بانک‌ها هیچ دلیل و علاقه‌ای برای پرداخت وام به مردم ندارند!

  • باتلاق شمال در انتظار صهیونیست‌ها

  • عادی‌سازی بی‌حجابی شبیخون فرهنگی

  • معلمی که در اسارتگاه بعثی‌ها هم تدریس می‌کرد

  • واکنش نکونام به برکناری خطیر: استقلال به ساحل آرامش رسید

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 9218
    تاریخ انتشار: 08/شهريور/1394 - 16:42

    انفجار پر معمای دفتر نخست وزیری در 8شهریور

    پایگاه خبری حامیان ولایت/سیاسی

    "ترور" در لغت به ترساندن ،"تروریسم" به ارعاب و تهدید، ایجاد ترس و وحشت در مردم و "تروریست" به طرفدار ارعاب و تهدید،طرفدار حکومت زور،ارعاب و تهدید ،معنی شده است.
    "ترور" واژه ای هراس انگیز و نفرت زاست، با شنیدن واژه "ترور" فهرستی بلند از انواع مختلف خشونت ها ،قتل ها و جنایت ها به ذهن تداعی می کند،"ترور" به معنی مصطلح خود دیربازی نیست که در قاموس لغات بشری راه یافته است،اما در همین مدت کوتاه آن چنان وجدان بشری را جریحه دار کرده است که همه انسان ها در محکوم کردن آن هیچ تردیدی به خود راه نمی دهند.
    پدیده تروریسم موضوعی است که برای ما ایرانیان که از قربانیان آن هستیم آشناست، سازمان تروریستی منافقین که از حمایت های مالی سیاسی و تبلیغی برخی از دولت های مخالف نظام نوپای ایران بهره می برد با شیوه قهرآمیز و ترورهای فراوان،درصدد حذف فیزیکی عناصر کارآمد و طراحان نظام برآمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشورريالضربه های اساسی به جمهوری اسلامی ایران وارد آورد.

    enfejar02

    انفجار پر معمای دفتر نخست وزیری در 8شهریور

     

    امسال سی و چهارمین  سالروز و شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر به دست  تروریسم است. هشتم شهریور كه در تقویم كشورمان روز مبارزه با تروریسم نام دارد، مصادف است با عملیات كم‌سابقه تروریستی علیه مقامات ارشد كشورمان در سال 1360 كه به شهادت رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ایران و تنی چند از همراهان آن‌ها انجامید؛ این اقدام تروریستی كه به دست عوامل ضد انقلاب وابسته به گروه‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب و با هدف مقابله با اراده انقلابی ملت ایران و فروپاشی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران انجام شد، در میان سایر عملیات‌های تروریستی به دلیل شهادت نفرات اول و دوم دستگاه اجرایی یك كشور، كاملا بی‌سابقه به شمار می‌آید.


    ساعت 15 روز هشت شهریور 1360 یکی از مهمترین انفجارهای تروریستی در تاریخ معاصر ایران، دفتر نخست‌وزیری را به آتش کشید.
    حاضران جلسه شوراي امنيت كشور: محمدعلي رجايي رئيس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزير و مسعود كشميري جانشين دبير شوراي امنيت بالاي ميز جلسه نشستهاند. تيمسار وحيد دستجردي كنار باهنر و بعد از او اخياني به جاي فرماندهي ژاندارمري كل نشسته، در كنار وي به ترتيب تيمسار كتيبه، سرورالديني معاون وزير كشور، خسرو تهراني از اطلاعات نخست وزيري، كلاهدوز قائم مقام سپاه يك طرف ميز بودند و طرف ديگر ميز تيمسار شرف خواه معاون نيروي زميني، سرهنگ وحيدي معاون هماهنگي ستاد مشترك، سرهنگ وصالي فرمانده عمليات نيروي زميني و سرهنگ صفاپور فرمانده عمليات ستاد مشترك قرار داشتند.

     این واقعه درست دو ماه پس از آن رخ داد که آیت‌الله دکتر سیدمحمد حسینی‌ بهشتی و بیش از ۷۰ تن از چهره‌های سیاسی و اجرایی عضو حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر این حزب ترور شده و به شهادت رسیده بودند.

     

    ساختمان نخست وزیری پس از انفجار بمب

     

    124032 371

    187567 125

    pagwsdsdc

     

     

    سيدرضا زوارهاي ماجراي آن دقايق را اين گونه شرح ميدهد: «مطابق با اظهارات بازجويي، كه من ديدم، در روز انفجار نخستوزيري، آرايش نيروهاي حاضر در نشستن، به اين شكل بوده كه رئيس جمهور در صدر ميز [ضلع شمالي ميز مستطيلي جلسه] و در سمت چپ او [ابتداي ضلع طولي چپ به سمت در خروجي] نخستوزير، بعد صندلي وزير كشور، بعد رئيس شهرباني و بعد نمايندگان نيروهاي مسلح در دو طرف ميز، در سمت راست رئيسجمهور [ابتداي ضلع طولي سمت راست رئيسجمهور] مكان منشي جلسه قرار داشت كه «كشميري» در آن روز روي آن صندلي نشست. كيف بمب را در كنار پاي خود نزديك به «شهيد رجايي» كار گذاشت. «كشميري» نميبايست در آن جلسه شركت كند و در صورت شركت احتمالي هم، بايد در انتهاي ضلع طولي چپ ميز يعني تقريباً آخرين فاصله از رئيسجمهور و نخستوزير مينشست.

    سرهنگ كتيبه در شرح واقعه روي داده ميگويد: « من موقع ورودم به اتاق كنفرانس مشاهده كردم كه آن خائن از خدا بيخبر (كشميري) در حال ورود به جلسه است... قبل از همه مرحوم «شهيد وحيد دستجردي» گزارش وقايع هفته شهرباني را عنوان كرد...مرحوم كلاهدوز هم در آن جلسه از طرف سپاه پاسداران حضور داشت... در همين لحظات كه بحث و گفتوگو در جلسه ادامه داشت من ناگهان احساس كردم همينطور كه روي صندلي نشسته بودم بياراده سرپا ايستاده و تمام صورتم و مخصوصاً پيشانيام به‎شدت ميسوزد...
    مسئلهاي كه براي من اهميت دارد، شدت انفجار بود كه ما صداي آن را در آن لحظه نشنيديم، وليكن پردههاي گوش افرادي كه آنجا بودند تمام پاره شده بود...»

    2926175-4495446


    نقش سازمان سيا در انفجار از زبان سیدرضا زواره‌ای
    بررسي پرونده‌ي کشميري نشان مي‌داد که او پس از مدتي به ستاد نيروي هوايي ملحق شده است. ساختمان مرکزي سيا در ايران، در همان ستاد قرار داشت. ساختمان نه طبقه‌ي زنبوري که ابراهيم يزدي در ۱۲/۱۱/۵۷ درباره‌ي آن برايم تعريف کرده و گفته بود تمامي‌اسناد سيا درباره‌ي ايران و کل خاورميانه در آنجا قرار دارد و بايد حفظ شود. آن زمان من به‌عنوان دادستان انقلاب آنجا را لاک و مهر کرده بودم. اما همان‌طور که گفتم تنها تا يازدهم ارديبهشت ۱۳۵۸ اين سمت را داشتم.
    يک شب بچه‌هاي حفاظت اطلاعات در جلوي ستاد نيروي هوايي، کشميري را با يک کيف سامسونت گرفته بودند که محتوي اسناد فوق‌سري سيا بود. باقري، فرمانده‌ نيروي هوايي او را بازداشت مي‌کند. اما وي اذعان مي ‌دارد که حزب اين اسناد را خواسته است و از آنجايي هم که وزير مشاور معرف ايشان بود، باقري صلاح نمي‌ داند که او را در بازداشت نگاه دارد. چند روز بعد هم کشميري، معاون وزير مشاور در امور اجرايي مي‌شود. در حالي که تا آن تاريخ، تا آنجا که من اطلاع دارم سابقه نداشت وزير مشاور، معاون داشته باشد و فقط يک رئيس دفتر در اختيار او بود. کمي ‌بعد هم پيش نماز رجایي مي‌گردد.
    براساس تحقيقات من، در روز حادثه، همه‌ي افراد حاضر در دفتر نخست‌وزيري، پشت ميزي بزرگ و طويل نشسته بودند. يک سر ميز مرحوم رجایي نشسته بود؛ سپس نخست‌وزير، يعني مرحوم باهنر، بعد از آن آقاي مهدوي، وزير کشور، که آن روز دير رسيده بود. پس از آن رئيس شهرباني و دبير شوراي امنيت، خسرو تهراني. بعد از آن هم دو طرف ميز تا آخر نماينده‌ي نيروها نشسته بودند. مطلب مشترکي که همه‌ي آنها در بازجويي گفتند، اين بود که در آن جلسه، کشميري، منشي شورا بوده و در قسمت جلو، جاي خسرو تهراني نشسته بود. صندلي خسرو تهراني هم در انتهاي غربي ميز نشسته قرار داشت. کشميري کيفش را مي‌ گذارد؛ بعد برمي‌خيزد، چاي مي ‌ريزد و جلوي مرحوم رجایي و باهنر مي‌گذارد. سپس چند دقيقه ‌اي با تهراني در گوشي نجوا مي ‌کنند. آنگاه به انتهاي سالن مي‌ رود و درست زماني که قصد داشته است از اتاق خارج شود، بمب منفجر مي‌گردد.
    برد ماده‌ي منفجره حداکثر دو يا سه متر بوده است. چند نفر از حاضرين از جمله معاون فرمانده‌ ژاندارمري و مرحوم دستجردي، رئيس شهرباني نيز که در زمان حادثه، نزديک باهنر نشسته بودند، زخمي‌شدند، اما براي بقيه اتفاقي نيفتاد. متخصصين هم مي‌گفتند بمب فقط در محدوده‌اي حداکثر تا سه متر قدرت تخريب داشته است. با اين همه، براي کشميري که در دورترين فاصله از آن قرار داشت، جسدي ساخته بودند که فقط يک کيسه خاکستر بود!
    بي‌شک او با اتومبيلش که در بيرون قرار داشت از صحنه‌ي حادثه فرار کرده و با خانواده‌اش از کشور خارج شده بود. در صورتي که عده‌اي سعي مي‌کردند او را جزء شهداي واقعه به شمار آورند.
    مرحوم رباني از من خواست درباره‌ي اين قضيه تحقيق کنم. چون، من گفته بودم که قاضي اهل اين حرف‌ها نيست. نه اينکه سوء‌نيت داشته باشد، در واقع اصلاً اين کاره نيست. توان کار را ندارد. بعد هم گفتم اگر شما از من مي‌خواهيد چنين کاري انجام دهم، شرط‌هايي دارم. اول اينکه بايد يکي از ساختمان‌هاي مصادره‌اي را در جاي مناسب که از نظر امنيت و حفاظت تأمين باشد، در اختيارم قرار دهيد. صدو پنجاه نفر نيروي سپاهي، پنج اتومبيل و دو ميليون تومان هم پول نقد نياز دارم تا تحقيقات را شروع کنم. دادگستري و دادسراي انقلاب را هم قبول ندارم. به همين خاطر براي بازجويي افراد،  بايد جاي مطمئن در اختيارم باشد. در ۴۸ ساعت اول بازجويي هم نياز به کمترين آزاري نيست. راحت مي‌شود طرف را به راه آورد. در نهايت هم در کمتر از ۷۲ ساعت حقيقت را مي‌گويد.
    آقاي رباني هم پذيرفت و رفت، اما تا يک هفته خبري نشد. بعد هم محافظين من گفتند: آقاي نبوي، که همه کاره‌ي نخست وزيري است يک پيکان فرستاده که هر کدام از لاستيک‌هاي آن به يک طرف مي‌رود و فرمانش هم لق هست. من هم گفتم ماشين را پس بفرستند. چون من که آن را براي خودم نمي‌خواستم. مايل بودم روند کار تسريع شود. بعد هم اطلاع دادم که ديگر حاضر به ادامه‌ي کار نيستم. در شوراي مرکزي حزب، در حضور آقاي ‌هاشمي، مقام رهبري و مرحوم املشي هم گفتم که ديگر به تحقيقات ادامه نمي‌دهم.
    اما مطلبي که مي‌خواهم در اينجا بگويم اين است که کشميري عضو سيا بود. نخست‌وزيري را هم سيا منفجر کرد، اما به اين راحتي حاضر نبود کشميري را قرباني کشتن رجایي کند. رجائي در رفت و آمدهايش گاهي روي ترک موتور اين و آن سوار مي‌شد. مي‌توانستند به راحتي او را بزنند. اينکه منافقين بمب‌گذاري را به خودشان نسبت دادند، پوششي براي کشميري بود. حالا او رفته است اما شما بدانيد امريکا در درون دولت، فردي به مراتب قوي‌تر از کشميري دارد. در غير اين صورت کشميري را قرباني اين کار نمي‌نمود. بلکه، سعي مي‌کرد او را در دستگاه نگاه دارد. پس آدمي‌به مراتب قوي‌تر دارد که ممکن است آقايان بيست سال ديگر متوجه شوند. زماني اين حرف را در حضور آقاي مسيح مهاجراني گفتم، ايشان ناراحت شد و گفت: «چرا به ديگران چنين نسبت‌هايي مي‌دهي». گفتم: «من با کسي کاري ندارم. فقط نظر خودم را مي‌گويم».


    سال ۱۳۷۱ يازده سال بعد از انفجار، موجي رسانه‌هاي اروپايي و آمريکايي را برداشت. يکي از مقامات سيا اعلام کرده بود که نخست‌وزيري ايران و حزب جمهوري اسلامي ‌را عوامل خود ما منفجر کردند. آن وقت روزنامه‌ي جمهوري شروع به چاپ مقالاتي عليه آمريکا نمود. آن روز به آقاي مهاجري گفتم: «يادت هست من در سال ۱۳۶۰ و يک ماه بعد از حادثه اين حرف را زده بودم؟»

    T2905055-4463440


    اینک سال ها از آن فاجعه غمبار می گذرد و همچنان این ماجرا پشت پرده ابهام است و حاشیه‌های این پرونده  با این که چندین سال گذشته است اما همچنان ادامه یافته است.

    منبع:حامیان ولایت

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما