جمعه 07 ارديبهشت 1403 - Fri 26 Apr 2024
  • جزییات حراج بعدی شمش طلا

  • خبر خوش وزیر کار برای کارگران

  • اسناد ارتش آمریکا از عملایات پنجه عقاب در ایران + سند

  • مستاجران ؛بازنده بازی قیمت‌سازی

  • مخاطب ۶۹.۲درصدی ثمره تحو ل رسانه ملی

  • معلم شهیدی که در روز معلم شهید شد+عکس

  • پایان دوران مدارا با قاره سبز

  • تمجید فرمانده کل ارتش از عملیات وعده صادق

  • خبر خوش برای هواداران استقلال و پرسپولیس /واگذاری مالکیت استقلال و پرسپولیس انجام شد؟

  • اگر مردم وارد میدان اقتصاد بشوند تولید جهش پیدا می‌کند/امنیت شغلی از وظایف مسئولین است+ فیلم

  • آغاز سلسله شکست‌های آمریکا در مقابل ایران+ عکس

  • نقش پرسپولیس در فینالیست شدن العین در آسیا

  • سوءمدیریت فاحش و زبان ‌دراز برخی دولتمردان سابق درباره فقر

  • سربازی که شهید خرازی را به عنوان فرمانده قبول نداشت

  • معافیت بورس از مالیات بر عایدی سرمایه

  • فرهنگ مشترک؛ سرمایه دو ملت

  • «شلیک وعده صادق به دستگاه اطلاعاتی اسرائیل»

  • سرنگونی پهپادهای اسرائیلی به‌دست حزب‌الله

  • چرا ماشین ترورهای شخصیتی از کار نمی‌افتد؟

  • رونق کنسرت‌ها تهدید یا فرصت؟

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 271784
    تاریخ انتشار: 29/آبان/1400 - 10:18

    شیرمرد مدافعان حرم که با موشک اسرائیل شهید شد

    کوچک‌ترین حرکتی که ما از دشمن می‌دیدیم و نزدیک به محاصره می‌شدیم با سیدعمار تماس می‌گرفتیم و او ما را نجات می‌داد.

    شیرمرد مدافعان حرم که با موشک اسرائیل شهید شد

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»شهید مدافع حرم سیدعمار موسوی، پنجم مرداد 1366 در شهر اهواز و در خانواده‌ای فرهنگی و متدین به دنیا آمد. پدرش دبیر بود و در دوران تحصیل، دانش‌آموز و دانشجویی ممتاز و سختکوش بود. با این حال، عشق به جهاد و شهادت، او را به سمت سپاه کشاند. در گرفتن درگیری‌های نظامی در منطقه، پای او را نیز به جبهه مقاومت کشاند.

    سیدعمار موسوی، سرانجام در تاریخ 20 فروردین 97 در آخرین ماموریت خود در فرودگاه نظامی تی‌فور واقع در استان حمص سوریه، هدف حمله موشکی رژیم ‌اشغالگر صهیونیستی قرار گرفت و به شهادت رسید. پدر شهید سیدعمار موسوی در مصاحبه با کیهان به ذکر خاطره‌ای پرداخته و گفته بود: «‌یک شب من را به روستایی به نام شبیشه در حمیدیه دعوت کردند، در آن منزل عکس‌های شهید را نصب کرده بودند، بعد از اتمام مجلس یکی از حضار آمد دست من را گرفت و گفت می‌خواهم دستت را ببوسم که من قبول نکردم...گفت شما پدر شهید عمار هستی؟ گفتم بله، گفت باید به سیدعمار بگوییم البطل به معنی شیرمرد. او گفت در سوریه با پسرم بوده و با پیکر او به ایران برگشته. تعریف می‌کرد؛ کوچک‌ترین حرکتی که ما از دشمن می‌دیدیم و نزدیک به محاصره می‌شدیم با سیدعمار تماس می‌گرفتیم و او ما را نجات می‌داد، او مسئول پرواز هواپیماهای بدون سرنشین بود و چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید که هواپیماها به پرواز درمی‌آمد و دشمن را نابود می‌کرد. یک شب نزدیک بود که دشمن ما را اسیر کند ولی سیدعمار بود که ما را از اسارت نجات داد.»




    نظرات بینندگان
    نظرات شما