پرستیوی تیر هشتاد و شش آغاز شد. با بودجهای تقریبا برابر بیبیسی فارسی. پرس خیلی زود انحصار قلدرهای رسانهای غرب را شکست و امید محرومان جهان سوم شد. در همین لندنی که من زندگی میکنم آنقدر اعتبار داشت که جرمی کوربین یا کن لیوینگستون، شهردار وقت لندن، حاضر بودن مجریش باشند.
هشتاد و هشت امنیتیها دستور دادند اعترافات اجباری چند زندانی را پخش کند. پرستیوی تبعیت کرد. آن زندانیان لحظهای که پایشان به خارج رسید علیه پرس مصاحبه کردند. اعتبار پرس خیلی زود منهدم شد. دادگاه انگلیس هم با خفت و خواری از لیست شبکههای کابلی حذفش کرد. دهها میلیون دلار سرمایهگذاری ایرانیان هم دود شد. امروز هم جرمی کوربین و لیوینگستون بخاطر حضورشان در «شبکه اعتراف اجباری» فحش و دشنام میخورند.
سال نود و یک امنیتیها صداسیما را مجبور به پخش اعترافات اجباری مازیار ابراهیمی کردند. ابراهیمی زیر فشار میگفت دانشمندان هستهای را بدستور اسراییل ترور کرده. هفت سال بعد بیبیسی فارسی مستندی بیست دقیقهای درباره ایراهیمی ساخت که گمانم پنج هزار دلار هزینه نبرده باشد اما اعتبار صداسیمایی که سالی یک تا سه میلیارد دلار بیتالمال برایش هزینه میشود را به صورت جدی زیر سوال برد.
و حالا سپیده قلیان.
وقتی از فاجعهی رسانهای میگوییم منظور اینست که امنیتیها با دستهایشان رسانه را خفه کردهاند. رسانه متعلق به قدرت نرم است. یک اشتباه، یک مورد ایجاد بیاعتمادی دهها سال کار خوب بخشهای دیگر آن رسانه و میلیاردها دلار سرمایهگذاری را به هوا میبرد.
انگار کلیت نظام حتی از بسته شدن پرستیوی درس نیاموخته. نفهمیده غیبت پرستیوی بویژه طی جنگ سوریه چقدر به ایران و جبهه مقاومت خسارت زده. از مائده هژبری نیاموخت. نیاموخت تلویزیون جای پخش اعتراف نیست. حتی امروز هم نفهمیده بیاعتبار شدن صداسیما و بیاعتمادی جامعه چه هزینهای دارد.
چهار سال از جیب خودم هزینه کردم و سالهای عمرم را مستهلک به این امید که رسانههای ملی به روز شوند و بتوانند مقابل رسانههای استعماری بایستند. حالا به جرات میگویم صداسیما از گذشته هیچ نیاموخته و هیچ ارادهای برای اصلاح رویکردش از خود نشان نمیدهد. مساله اخلاقی و دینی قبح اعتراف اجباری به کنار. با ضرر و زیانی که این عادت زشت و نهادینهشده در سیمای ملی تا به حال زده حساب کنید چند هزار مدرسه و چند صد بیمارستان در مناطق محروم میشد ساخت .
فهم آقایان از نقدها به بحران رسانهای کشور، تقلید از دکور و نحوه نشستن مجری بیبیسی بوده. اما نه! تا خبرنگاران صداسیما آنقدر مستقل نشوند که هم بتوانند مانع ورود امنیتیها به سازمان شوند هم بتوانند رییس جمهور و وزیر و سردار را به صلابه بکشند صداسیما رسانه نمیشود و برده این و آن میماند.
و یقین دارم تا ارادهای بالاتر از صداسیما برای تغییر سازوکار کلی معاونت سیاسی و قطع دخالت امنیتیها (واجا/اطلاعات سپاه/ شورا عالی امنیت ملی) بوجود نیاید، کلیت نظم رسانهای کشور همین وضع اسفناک باقی میماند. و هشتاد و پنج میلیون ایرانی هرشب مقابل حمله رسانهای اجنبی یتیم و بیپناه میمانند.
منبع : حامیان ولایت