سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - Tue 07 May 2024
  • لحظۀ تصادف امام‌جمعۀ شهر بلوک جیرفت/فیلم

  • حماس با طرح قطر و مصر برای آتش‌بس موافقت کرد

  • انتشار سند جدیدی که نشان می‌دهد، مادر نیکا شاکرمی حدس‌هایی درباره احتمال خودکشی دخترش می‌زده است+ عکس

  • از سوءاستفاده صهیونیست‌ها و عناصر ضدانقلاب از اقلیم کردستان علیه ایران جلوگیری کنید

  • زمان اعزام حجاج بیت الله الحرام مشخص شد

  • با توجه به حوادث غزه حج امسال حج برائت است / آنچه در غزه اتفاق می‌افتد در تاریخ می‌ماند

  • صفحات سلبریتی‌ها طرح نور مجازی می‌خواهد

  • نویسنده گزارش جعلی بی‌بی‌سی چه کسی است؟+ عکس

  • نگاه واقع‌گرایانه به آسیب‌های اجتماعی داشته باشید/ مسئولان منفعل توبیخ می‌شوند

  • رونمایی از مدارک فساد پسر معاون اول سابق قوه قضائیه

  • سناریو جنجال‌سازی برای شهرداری تهران+ عکس و فیلم

  • کار بچگانه ابراهیم هادی که عملیات را نجات داد

  • اعتراف روزنامه غربگرا: ایران سه بر صفر از آمریکا جلو است

  • جزییات سه پیشنهاد ارزی فعالان معدنی به دولت/ ارز را نیمایی می دهیم

  • تصمیمی که استقلال را نجات داد+ عکس

  • موشک‌های ایرانی کشورهای عربی را بر سر عقل آورد؟+ عکس و فیلم

  • سال کشته‌سازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم

  • برخورد قانونی با معلم بلاگرها در مدارس

  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!

  • تمهیدات شورای نگهبان برای انتخابات الکترونیک/ آخرین وضعیت لایحه عفاف و حجاب

  • |ف |
    | | | |
    کد خبر: 160214
    تاریخ انتشار: 23/آبان/1398 - 16:15
    حسین قدیانی

    از موشک کاغذی تا موشک واقعی

    درست در همان روزهای دهه‌ شصت که ما در مدرسه‌ دولتی شهید عاشقلو در یکی از پایین‌ترین نقاط جنوب شهر با کاغذ دفتر صدبرگ‌مان موشک درست می‌کردیم که نهایت بردش اپل مانتوی سورمه‌ای خانوم قوتی بود

    از موشک کاغذی تا موشک واقعی

    درست در همان روزهای دهه‌ شصت که ما در مدرسه‌ دولتی شهید عاشقلو در یکی از پایین‌ترین نقاط جنوب شهر با کاغذ دفتر صدبرگ‌مان موشک درست می‌کردیم که نهایت بردش اپل مانتوی سورمه‌ای خانوم قوتی بود، مردی از تبار شهدا به ذهنش رسیده بود که راست‌راستی موشک بسازد، آن‌هم در روزهایی که ما حتی برای تهیه‌ سیم‌خاردار مشکل داشتیم و ای بسا رزمنده و فرمانده که با پوتین پاره با بعثی‌ها می‌جنگیدند! او می‌خواست موشک‌های ما کاغذی نباشد و زودی فرود نیاید و با یک باد واژگون نشود، بلکه برود بخورد به پیشانی هر ابلیسی، ولو اسرائیل! او می‌خواست ما در حوزه‌ دفاعی به جایی برسیم که اگر دشمن با ایران عزیز وارد جنگ موشکی شد، حتم کند که ما نیز موشک داریم و اتفاقا آن‌قدر تعداد موشک‌های‌مان زیاد و آن‌قدر برد موشک‌های‌مان زیادتر است که چون یکی بزند، ۱۰ تا بخورد! او در سر سوداهای بزرگی داشت! غیرت داشت به خاک مقدس کشورش و به مردم نازنین میهنش! شاکی بود که صدام، با موشک‌های عمدتا اهدایی از غرب، کرمانشاه و همدان و تهران را می‌زد و ما فقط تماشاچی آسمانی بودیم که محل پرواز تجهیزات غول‌پیکر اجنبی بود! او ما را قوی می‌خواست! خود قوی بود و ما را هم قوی می‌خواست! خیلی قوی! پایش در جبهه و جنگ بود ولی دلش در حساب و کتاب آزمایشگاه‌ها و آموزشگاه‌های موشکی! تقریبا هیچی نداشتیم ولی او دست به خاک می‌زد، طلا می‌شد! و به عدد و آهن و فیزیک و محاسبه و معادله که فکر می‌کرد، موشک می‌شد! «نمی‌توانیم» را فحش می‌دانست! «نمی‌شود» را باور نداشت! شگفتا! پایش در خط‌ مقدم نبرد بود اما افکارش در خط‌مقدم خودباوری و خوداتکایی! بی‌شک همچین چیزهایی در سرش بود که گیرم شوروی حتی سیم‌خاردار هم به ما نمی‌دهد! ندهد! با توکل به خدا بنا می‌کنیم به ساخت موشک! و از هیچ، همه می‌سازیم! او می‌خواست حافظیه در شیراز و آرام‌گاه فردوسی در طوس و حتی عروسک‌های دخترکان کوچک شیرین‌زبان لوس از گزند دشمن در امان باشند! او عزمش را جزم کرده بود که دشمن بفهمد ما نیز موشک داریم! جنگ تمام شد اما تازه او کارش را داشت رونق می‌بخشید! دشمن که تمام نشده بود! دشمنی که تمام نشده بود! در همه‌ آن روزهایی که ما بعد از جنگ، رفتیم راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه، او شبانه‌روز مشغول کار بود تا دیگر هیچ صدام و صدامکی از بی‌موشکی ما سوءاستفاده نکند! دمش گرم! کاری کرد کارستان! و آن‌چنان بنیادین که حتی شهادتش هم نتواند خللی در صنعت موشکی ما وارد کند! نامش را بر زبان بیاور و صلواتی نثار روحش کن!

    منبع : رسالت

    نظرات بینندگان
    نظرات شما