مجلس دهم که انتظار می رود پس از مجالس منفعل هفتم، هشتم و نهم، با ورود نیروهای میانه رو تغییر استراتژی محسوسی در نوع عملکرد و کارکردهای خود داشته باشد، حال با آزمونی مهم مواجه شده است.
همه می دانیم قرار است مجلس، سه وزارت خانه کلیدی دولت که بیشترین ارتباط با مردم به خصوص طبقات کم برخوردار جامعه مانند کارگران، کشاورزان و مستضعفان دارند را با استیضاح وزرای شان به چالش جدی بکشد.
فارغ از دلایل مطروحه در باب استیضاح، آیا واقعا مشکلات موجود با تغییر وزرا قابل حل خواهد بود؟
انداختن وزیر و جایگزینی وزیر دیگر آیا مسائل و معضلات را به سرانجام مطلوب می رساند؟
به نظرنمی رسد این همان صورت مساله پاک کردن به جای حل ریشه ای بحران ها باشد؟
چرا مجلس نهایت اقدامات کارشناسانه خود را در سوال از وزیر وسپس استیضاح خلاصه نموده است؟
قرار بود در مجلس دهم، نمایندگان با رویکردهای علمی-کارشناسی، روندهای پوپولیستی- انفعالی مجالس گذشته را به حاشیه ببرند.
قطع به یقین نه تنها در وزارت خانه های رفاه، شهرسازی و کشاورزی، که در تمام وزارت خانه ها ونهادهای دیگر حاکمیتی معضلات و بحران ها بسیار است، اما رویکردهای استیضاح محور ریشه در نوع نگاه سطحی به موضوعات دارد.
زمانی رویکردهای استیضاح محور در مجلس محوریت خواهد یافت که نمایندگان نه از موضع "تعامل کارشناسانه" جهت حل مشکلات مردم، بلکه در موقعیت "تغافل عامدانه" در مواجهه با دولت قرار بگیرند.
"تغافل عامدانه"، نظارت خاص بدون تعامل کارشناسانه به منظور رصد کوچکترین اشتباهات دولت جهت نیل به اهداف خاص می باشد.
اهدافی که در پوپولیستی ترین وجه خود، در قالب استیضاح متبلور می شود.
این همان نقطه عطف در مختصات مناسبات اجتماعی سیاسی خواهد بود که از دیدگاه نمایندگان، مردم صرفا ابزاری برای کسب قدرت در نظر گرفته می شوند.
نکته قابل توجه دیگر این که حدود هفت ماه از عمر دولت جدید و رای اعتماد به وزرای فعلی می گذرد.
وقتی یک وزیر رای اعتماد می گیرد، یعنی تعداد نمایندگانی که برنامه های وزیر را مطلوب دانسته اند از مخالفانش بیشتر بوده است.
اما مخالفان که تکلیف شان مشخص است و از ابتدا با برنامه های وزیر مخالفت داشته اند ولیکن سوال جدی از حامیان وزرا مطرح خواهد بود.
آیا هفت ماه زمان کافی برای پیاده سازی برنامه ها و نتیجه گیری از اِعمال سیاست های یک وزیر می باشد؟
آیا اگر کشتی غرق می شود یا هواپیما سقوط می کند، پیش از بازشدن جعبه سیاه باید به سراغ پوپولیستی ترین راهکار موجود یعنی استیضاح رفت؟
آیا نباید بامسائل عمیق تر برخورد کرد؟
طبیعتا باید برای وزارت خانه ها بسترسازی مناسب و ریل گذاری اصولی جهت اصلاح ساختارها ترتیب داده شود تا بعد در صورت کج کارکردی بتوان وزیر را از جایگاه کارشناسانه مورد استنطاق قرار داد.
سوال جدی که نمایندگان باید به آن پاسخ دهند اینکه یک وزیر در ساختار ناسالم و معیوب چقدر می تواند کارآمد باشد؟
به طور مثال مساله مهمی که در این بحث مطرح است این که اساسا شرکت ملی نفتکش چرا باید زیر مجموعه وزارت رفاه باشد؟ این راکدام عقل سلیم حکم داده است؟
آیا این ساختاری قابل دفاع است؟ اگر حضور شرکت ملی نفتکش در ساختار وزارت رفاه ایراد دارد که قدر مسلم دارد، چرا مجلس به این موضوع ورود نکرده ودر جهت اصلاح این ساختار معیوب گام قابل توجهی بر نمی دارد؟
انتقال شرکت ملی نفتکش از مجموعه تحت امر وزارت نفت به زیر مجموعه وزارت رفاه همان قدر غیر عاقلانه و غیر کارشناسانه است که استیضاح وزیر رفاه به دلیل غرق شدن کشتی سانچی!
هرچند دلایل دیگر هم برای استیضاح مطرح شده اما نمایندگان هم به خوبی می دانند، با رفتن آخوندی، ربیعی و حجتی نه تنها مشکلات حل نمی شوند، که بی ثباتی مدیریتی در راس وزارت خانه ها ضربات غیر قابل جبرانی به روند رسیدگی به مشکلات مردم وارد خواهد آورد.
البته که استیضاح حق مسلم نمایندگان است اما وظیفه عالی پارلمان، اصلاح ساختارهاست نه تعویض وزرا.
چهاردهه از انقلاب می گذرد وهمچنان پارلمان به این نتیجه که کلید حل مشکلات، اصلاح ساختارهاست دست نیافته است.
رفتن یک وزیر و آمدن وزیر دیگر با وجود ساختارهای ناکارآمد، هیچ دردی را دوا نمی کند و صرفا بستر جدیدی رابرای معاملات شیرین در دالان های قدرت ایجاد می کند.
در حال حاضر باتوجه به انبوه اعتراضات مردمی، استیضاح و انداختن وزرا تنها به بی ثباتی و کج کارکردی وزرات خانه ها در آینده دامن می زند
منبع : حامیان ولایت