به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس
آیات ۷۵ تا ۸۹ سوره مؤمنون بخشی از گفتوگوی کوبنده قرآن با منکران حق است؛ آیاتی که نهتنها سرنوشت دشمنان پیامبر را بیان میکند، بلکه الگوی همیشگی دشمنی با حق را برای همه نسلها ترسیم میسازد.در این آیات، قرآن ماهیت لجاجت، غفلت، انکار و فرصتسوزی دشمنان را آشکار کرده و نشان میدهد چگونه گروههایی که حقیقت را میبینند اما تسلیم نمیشوند، در نهایت با دست خود به سمت سقوط میروند.
هشدارهایی که شنیده نمیشود
در آغاز این بخش، خداوند میگوید که حتی اگر عذاب را از آنان بردارد و نعمت و رفاه بیشتری بدهد، باز هم اکثرشان از مسیر انحراف بازنمیگردند. این آیه پرده از نوعی از دشمنی برمیدارد که ریشه آن نه در ندانستن، بلکه در سرسختی و کبر است.دشمنانی که حاضرند برای ادامه مسیر باطل خود حتی نشانههای آشکار را نبینند و با لجاجت، هدایت را از خود دور کنند. قرآن این حالت را بیماریای میداند که اگر ادامه یابد، انسان را به نقطهای میرساند که دیگر هیچ هشداری در او اثر نمیگذارد.
وقتی سختیها هم انسان را بیدار نمیکند
در ادامه، خداوند به سنت امتحان اشاره میکند، سختیهایی که بر آنها فرو میریزد تا شاید بیدار شوند. اما این گروه از دشمنان پیامبران حتی در هنگام گرفتار شدن نیز به سوی حق بازنمیگردند.این رفتار نشان میدهد که جبهه باطل فقط زمانی به تظاهر به حقطلبی روی میآورد که منافعش به خطر افتاده باشد؛ وگرنه در حالت عادی نه از نعمت بیدار میشود و نه از عذاب. این الگو در تاریخ ماندگار است و حتی امروز نیز دیده میشود، یعنی کسانی که تنها برای نجات ظاهری، چند لحظهای تغییر میکنند، ولی در اصل هیچ تحولی در قلبشان رخ نداده است.

تکذیب پیامبر، ابزار همیشگی دشمن
آیات سپس به تکذیب پیامبران اشاره میکند. دشمنان پیامبران هرگز با استدلال، مخالفت نمیکردند، چون در برابر دلیل روشن، حرفی برای گفتن نداشتند. از اینرو بهجای پذیرش حقیقت، پیامبران را متهم، مسخره و تکذیب میکردند.این روش، روش همیشگی جبهه باطل است، یعنی وقتی قدرت پاسخگویی ندارند، به تحقیر و برچسبزدن پناه میبرند. آیه تأکید میکند که حتی اگر مردم، پیامبر را تکذیب کنند، او موظف است بر رسالتش ثابتقدم بماند؛ چرا که خداوند حافظ و یاور او است.
دشمنی که نعمت را فراموش میکند
یکی از نکات مهم این آیات، گلایه خداوند از فراموشی نعمتها توسط دشمنان است. آنها در زمان نیاز، خدا را میخوانند، اما وقتی مشکل برطرف میشود، همان خدایی را که فریادشان را شنیده بود، نادیده میگیرند.این نوع دشمنی، دشمنی پنهان است؛ دشمنی انسان با فطرت خودش. قرآن این رفتار را نمونهای از ناسپاسی ریشهدار معرفی میکند، ناسپاسی که انسان را به دشمنی با حقیقت سوق میدهد.
انکار قدرت خدا، نشانه بحران فکری دشمنان
در بخش پایانی، آیات وارد مرحله پرسشهای عقلی میشود. خداوند از آنها میپرسد این آسمانها و زمین را چه کسی آفرید؟ چه کسی روزی میدهد؟ چه کسی همه چیز را در اختیار دارد؟ و چرا با وجود پذیرش این حقایق، باز هم به غیر خدا پناه میبرید؟این پرسشها هم در عصر پیامبر و هم امروز کاربرد دارد. ساختار فکری دشمنان پیامبران یک نقص اساسی دارد: اعتراف زبانی به قدرت خدا، اما تمایل عملی به قدرتهای پوشالی. آنها میپذیرفتند که خالق خداست، ولی حاضر نبودند فرمانپذیری و توکل را نیز بپذیرند.

این همان نقطهای است که دشمن بر آن سقوط میکند؛ جایی که عقل، قدرت واقعی را میشناسد اما دل، وابسته به نیروهای پوشالی میماند. قرآن به آنها میگوید وقتی خودتان به وحدانیت و قدرت خدا اعتراف دارید، چرا با حقیقت دشمنی میکنید؟ چرا راه تسلیم در برابر حق را انتخاب نمیکنید؟
الگوی همیشگی دشمن با حق
این آیات تصویری دقیق از دشمنی با حق ارائه میکنند، تصویری که در هر عصر میتوان نشانههایش را یافت. دشمنان پیامبران اهل دلیل نبودند، اهل تهمت و لجاجت بودند. قدرت خدا را میپذیرفتند اما از پذیرش فرمان خدا فرار میکردند. در نعمت مغرور و غافل، در سختی درمانده و توبهنما و در هر دو حال، بیثبات و ناپایدار بودند.قرآن در این آیات به مخاطب میگوید که سقوط دشمنان حق، نتیجه یک رفتار لحظهای نیست، نتیجه یک مسیر طولانی بیاعتنایی، تکذیب، فرار از حقیقت و ساختن معبودهای پوشالی است.این سنت نه در زمان پیامبر محدود بود و نه امروز پایان یافته است. هر جامعهای که از نشانههای الهی عبور کند و بر کبر و خودپرستی خود پافشاری کند، دیر یا زود با همان سرنوشتی روبهرو خواهد شد که قرآن آن را بارها و بارها هشدار داده است.



