به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»
معروف است خلبانها جانشان کف دستشان است چون هر بار اوج گرفتنشان تا دل آسمان، میتواند آخرین پروازشان باشد. در میان خلبانها هم، حساب خلبانان هواپیماهای جنگی جداست. اما جانبرکفتر از آنها هم، میتوان پیدا کرد؛ خلبانان هواپیماهای سوخترسان. شاهدش، حرفهای امیر خلبان «فرجالله براتپور»، فرمانده عملیات کمنظیر حمله به اچ ۳: «وقتی از هواپیماهای تانکر یا سوخترسان صحبت میکنیم، باید بگوییم این هواپیماها واقعاً ما را نجات دادند؛ درواقع این هواپیماها، ایران را نجات دادند. اگر ما این هواپیماها و آن خلبانان ازجانگذشته را نداشتیم، شاید حتی دو سال هم نمیتوانستیم جنگ را ادامه دهیم.»*(مراسم بزرگداشت مرحوم سرهنگ خلبان «لوتر یادگاری»، خلبانان مسیحی(آشوری) نیروی هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس در کلیسای انجیلی تهران)
حالا چند روزی است پیشکسوتان نیروی هوایی، سوگوار یکی از پرافتخارترین خلبانان هواپیمای سوخترسان، سرهنگ خلبان «لوتر یادگاری» شدهاند؛ همان قهرمان خستگیناپذیری که امیر خلبان براتپور، اهمیت خدمات او را اینطور وصف میکند: «بارها پیش آمده بود که خلبانان هواپیمای سوخترسان ازجمله مرحوم لوتر یادگاری، در حالی که خلبان شکاری در حال بازگشت از مأموریت با کمبود سوخت مواجه شده بود، با ازخودگذشتگی و شجاعت تا لب مرز و حتی گاهی مثل لوتر یادگاری دوبار آنسوی مرز پیش میرفتند تا خلبانی را نجات دهند. کاری که بهغایت خطرناک بود، چون لب مرز همیشه در تیررس دشمن قرار داشت و هواپیمای سوخترسان، هدفی بسیار آسان و در دسترس برای دشمن محسوب میشد. اما این خلبانان، جان خود را به خطر میانداختند تا همرزمانشان سالم بازگردند...»به بهانه فقدان سرهنگ خلبان مسیحی نیروی هوایی، مرحوم «لوتر یادگاری دیزج تکیه»، پای صحبت دو نفر از همرزمان او نشستهایم تا تصویر روشنتری از این قهرمان وطن برایمان ترسیم کنند.*(کلیسای کوچک «رابان هرمز» دزگره ارومیه در روستای دیزج تکیه)
چه کسی نیاکان قهرمان نیروی هوایی را غسل تعمید داد؟
«اوایل دوران دفاع مقدس در جریان یکی از عملیاتها، داشتم نامهای برای لوتر مینوشتم. نگاهم که به پسوند فامیلیاش افتاد، سؤال همیشگی در ذهنم تداعی شد. این بار دلم را به دریا زدم و از داستان این پسوند پرسیدم. لوتر در جوابم گفت: دیزج تکیه، روستایی در ارومیه ست و من، بچه همان روستا هستم... این در ذهنم مانده بود. یک روز از سر کنجکاوی، درباره هموطنان آشوری در ارومیه در اینترنت جستوجو کردم. نتیجه، خیلی قشنگ بود.آن روز در منابع خواندم خیلی سال قبل، نیاکان آشوریهایی مثل لوتر یادگاری را یکی از حواریون حضرت مسیح(ع) در دریاچه ارومیه غسل تعمید داده... وقتی این روایت زیبا را با لوتر در میان گذاشتم، با افتخار گفت: بله. ما کاملا ایرانی هستیم و ایران، وطن ماست.»*(اقلیت های دینی در دوران دفاع مقدس 89 شهید تقدیم وطن کردند)
اقلیت؟! ما مرزداران ایران پرافتخاریم
سرتیپ خلبان بازنشسته «حسین شاهیننژاد» در ابتدای صحبتهایش، اینطور به همرزم قدیمی وطندوستش ادای دین میکند و در ادامه میگوید: «یکی از پایههای اقتدار ما در ایران، همین گوناگونی قومیتها و ادیان است. به سوریه یا سودان نگاه کنید که اقلیتها و قومیتهایشان چطور به جان هم افتاده و کشورشان را تبدیل به جهنم کردهاند. اما به لطف خدا در ایران ما از زمان کورش کبیر از ۲۵۰۰ سال پیش، این اقوام و اقلیتها که اغلب مرزداران و دژ مستحکم ایران هم هستند، به گونهای در کنار هم زندگی کردهاند که همواره مایه افتخار و اقتدار بودهاند.یعنی کرد، بلوچ، ترک، گیلک، عرب و فارس و مسلمان، مسیحی و کلیمی، همیشه به صورت مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کردهاند و هر زمان هم که ایران به خطر افتاده، جانشان را سپر دفاع از وطن کردهاند. لوتر هم یکی از اعضای شجاع جامعه مسیحیان آشوری بود که در کسوت خلبانی از تمامیت ارضی ایرانزمین دفاع کرد.»
به یاد «ساقی فانتومهای تشنه»...
«ساقی فانتومهای تشنه» و «خلبان افسانهای بوئینگ سوخترسان». اینها القابی بود که به خلبان لوتر یادگاری داده بودند. بس که شجاع بود و بیتوجه به خطرات، مرزها را پشت سر میگذاشت و وارد آسمان دشمن میشد تا با تزریق سوخت، به فانتومهای تشنه جانی دوباره بدهد؛ از عملیات کمان 99 که خواب متوهمانه صدام برای شکست ایران را آشفته کرد تا عملیات غرورآفرین حمله به اچ 3 که معادله جنگ را تغییر داد.
روز دوم جنگ، اول مهر ۱۳۵۹، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با اجرای عملیات کمان 99، سیلی محکمی به رژیم بعث عراق زد. در آن عملیات مهم که با عبور ۱۴۰ فروند هواپیمای جنگنده شکاری از مرز اجرایی شد، خلبانان غیور ایران بیش از ۳۳۰ پرواز عملیاتی انجام دادند. اما فرماندهان پیشکسوت میگویند اگر هواپیماهای سوخترسان نبودند، باید هر ساعت یک هواپیمای جدید به پرواز درمیآمد تا مأموریتها ادامه پیدا کند اما به لطف وجود این تانکرها، گاهی یک هواپیمای شکاری میتوانست تا ۱۲ ساعت پرواز مداوم انجام دهد.*(فروردین ۱۳۶۰ استقبال از سرهنگ خلبان «لوتر یادگاری» در فرودگاه مهرآباد بعد از عملیات حمله به اچ 3)
کارنامه درخشان «لوتر» در عملیات حمله به اچ 3
«زندهیاد لوتر یادگاری، انسانی مودب، نظامی منضبط، خلبانی متخصص و در کار گروهی، بینظیر بود. او با اینکه مسیحی بود، در کنار بچههای مسلمان راحت زندگی و کار میکرد. آنقدر مودب بود که اوقاتی که در ماه رمضان در پایگاه هوایی بودیم، به احترام دوستان مسلمانش هرگز آب و غذا نمیخورد. همین رفتارهای زیبا باعث شده چیزی جز خاطرات خوب از او در ذهن همرزمانش نمانده باشد.لوتر، یکی از بهترین خلبانهای تانکر ما بود و در بسیاری از عملیاتهای دوران دفاع مقدس هم مشارکت داشت. نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، چند عملیات بسیار بزرگ در جنگ تحمیلی داشت که یکی از آنها، عملیات حمله به پایگاه «الولید» یا همان حمله به اچ 3 بود. در آن عملیات ازآنجاکه هواپیماهای شکاری ما باید سه بار سوختگیری میکردند، نقش افرادی مثل لوتر خیلی تعیینکننده بود.»*(سوختگیری هوایی یک جنگنده از یک هواپیمای سوخترسان)
سرتیپ شاهیننژاد مکثی میکند و در ادامه میگوید: «اجازه بدهید برای روشنتر شدن اهمیت و حساسیت کار خلبانان هواپیمای سوخترسان، یک نکته اضافه کنم. هواپیمای شکاری، دو صندلی پرتاب دارد که اگر خدای نکرده هواپیما آسیب دید، خلبان و کمک او بتوانند بیرون بپرند. اما هواپیمای سوخترسان 707 که حامل هزاران لیتر بنزین است و اگر یک گلوله به آن اصابت کند، روی آسمان منفجر و خاکستر میشود، هیچ وسیله دفاعی ندارد. با این حال، لوتر ازجمله خلبانهای 707 بود که در آن عملیات با وجود تمام خطرات، به دل آسمان دشمن زد و به جنگندههای ما سوخت رساند.*(عملیات حمله به پایگاه «الولید»(اچ3)، بزرگترین و پرافتخارترین عملیات نیروی هوایی ارتش در دوران دفاع مقدس بود که با جانفشانی خلبانان هواپیماهای سوخترسان اجرایی شد)
وقتی آمریکاییها از شاهکار خلبانان سوخترسان ایرانی حیرت کردند
«8 هواپیمای فانتوم ایران در عملیات حمله به اچ 3 در رفت و برگشت باید 3 بار سوختگیری میکردند تا بتوانند به مرز اردن برسند و آن پایگاه را بمباران کنند. بنابراین هواپیماهای سوخترسان ما به خاک دشمن رفتند و در سه راهی سوریه و ترکیه و عراق دور زدند تا این جنگندهها بتوانند پایگاه الولید را بمباران کنند و برگردند. اگر هواپیمای سوخترسان در آن نقطه سانحه میداد، آن ۱۶ خلبان ۸ هواپیمای فانتوم ما یا باید ایجکت میکردند یا ناگزیر در خاک دشمن مینشستند. بنابراین نقش این هواپیمای تانکر(سوخترسان) به همین بزرگی بود.
اگر امثال لوتر در آن نقطه آسمان در ۱۰۰ متری زمین، جانشان را به خطر نمیانداختند و کار سوخترسانی به جنگندهها را انجام نمیدادند، آن عملیات قابل اجرا نبود. حتی آمریکاییها متحیر مانده بودند. باورشان نمیشد که ایرانیها در آن ارتفاع کمتر از ۱۰۰ متری زمین در خاک دشمن از تانکر غولپیکر 707 سوختگیری کرده باشند.»*(کتاب «مأموریت در آسمان»، خاطرات سرهنگ خلبان «لوتر یادگاری»)
دستور دادم: «دوتا پانصد پوندی بنزین بریز بیرون»!
گرچه دوران خدمت پرافتخار سرهنگ خلبان بازنشسته لوتر یادگاری، مثل اغلب قهرمانان نیروی هوایی، در گمنامی سپری شد اما همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آذربایجان غربی در ثبت و ضبط زندگینامه و خاطرات او از 3 دهه خدمت بیادعا، باعث شده امروز یک یادگاری ارزشمند از این قهرمان وطن در دسترس علاقهمندان باشد. کتاب «ماموریت در آسمان»(نوشته سیاوش رحیمی)، همان میراث مکتوب به جا مانده از مرحوم لوتر یادگاری است که در چهار فصل، به خاطرات زندگی او در روستایی در ارومیه تا آموزش در آمریکا، پیروزی انقلاب و پروازهای دوران دفاع مقدس میپردازد.
خلبان لوتر در بخشی از این کتاب، دقایق حساس یکی از عملیاتهای هوایی دوران دفاع مقدس را اینطور روایت میکند: «چهار هواپیمایی که سوختشان را از من گرفته بودند، یکی یکی از من جدا شدند و به سمت فرودگاه مهرآباد رفتند. من برای احتیاط کمی از مرز فاصله گرفتم و همان جا ماندم. بعد از شش، هفت دقیقه صدای هواپیمای شماره سه را شنیدم که از من درخواست سوخت میکرد. سریع خود را به مرز رساندم. او هم از سمت شرق داشت به طرف من میآمد، اما همدیگر را نمیدیدیم. من بدون توجه به شرایط جنگی و احتمال هرگونه خطر، از خط مرزی دو کشور گذشتم تا به موقع و قبل از تمام شدن بنزین هواپیمای شماره سه خودم را به او برسانم. هنوز هم همدیگر را نمیدیدیم. در این وضعیت به ناچار به مهندس پرواز دستور دادم: «دوتا پانصد پوندی بنزین بریز بیرون!» بنزین پاشیده شده در هوا در ارتفاع بالا تبدیل به تودهای ابر بزرگ و سفید رنگ میشد که نشانه و علامتی از حضور هواپیمای سوخت رسان در آن منطقه بود»... *(سرهنگ خلبان مرحوم «لوتر یادگاری» در اوایل پیوستن به نیروی هوایی)
بوکسوری که خلبان شد!
دهه 40 بود که لوتر یادگاری بعد از پایان دوران مدرسه و به واسطه علاقهای که به هوانوردی داشت، وارد نیروی هوایی ارتش شد و بهعنوان نیروی متخصص فنی شروع به کار کرد. اما کمتر کسی میدانست این، شروع آرام یک دوران پرفراز و نشیب و پرافتخار است. خیلی نگذشت که جوان ورزشکار ارومیهای که در بوکس برای خودش برو و بیایی داشت، بعد از گذراندن دورههای آموزشی پرواز در ایران و ایالات متحده آمریکا، بهعنوان خلبان هواپیمای سی ۱۳۰ در پایگاه هفتم شکاری شیراز مشغول خدمت شد.ورود هواپیماهای بوئینگ ۷۰۷ به ایران، اتفاق دیگری بود که مسیر زندگی حرفهای و شخصی لوتر را تغییر داد. او یکی از اولین خلبانانی بود که برای پرواز با این هواپیمای سنگین و راهبردی آموزش دید و برای ادامه خدمت، در کسوت خلبان سوخترسان به پایگاه یکم شکاری تهران منتقل شد.
لوتر، انتخاب اول برای ماموریتهای سخت
اما ادامه داستان زندگی افتخارآمیز سرهنگ خلبان مرحوم لوتر یادگاری را از فرمانده او در گردان جویا میشویم و سرتیپ خلبان بازنشسته نیروی هوایی، «مهدی پاک بنیان» میگوید: «آشنایی من و لوتر یادگاری برمیگردد به سال 1350. چند سالی بود به واحد بوئینگ ۷۰۷ منتقل شده بودم و بهعنوان معلم به نیروها آموزش میدادم که لوتر به واحد ما آمد. خوب یادم است یک جوان مودب، خوش برخورد و بسیار اجتماعی بود که در مدت کوتاهی توانست ارتباط صمیمانهای با همدورهایهایش برقرار کند.
در پایان دوره مقدماتی آموزش، نیروها برای شروع پرواز باید دوره سیمولیتور پرواز(شبیهساز پرواز) را هم بگذرانند. با توجه به اینکه ما در آن زمان در ایران سیمولیتور بوئینگ ۷۰۷ نداشتیم، خلبانانی مثل لوتر را به پاکستان بردیم و این دوره را برایشان برگزار کردیم و در برگشت، مراحل تکمیلی آموزشی را پی گرفتیم. خیلی طول نکشید که لوتر توانمندیهایش را بروز داد. از وقتی من به فرماندهی گردان 707 منصوب شدم، تقریبا تمام ماموریتهایی که سری و سخت بود را به لوتر میسپردم. او هم که یک خلبان باسواد و ماهر و نترس بود و برای هر ماموریتی اعلام آمادگی کرده بود، هر پروازی که بر عهدهاش قرار میگرفت را با کمال میل و به بهترین نحو انجام میداد.»
شاگردی که زود معلم شد«با شروع جنگ تحمیلی با توجه به شرایط حساس عملیاتهای هوایی، خودم و سایر معلم خلبانها در ماموریتها شرکت میکردیم. اینجا بود که دوره جدیدی برای لوتر شروع شد. ببینید، درست است که هواپیماها و پروازها، متفاوت است اما در همان پروازهای اولیه، خلبان خودش را نشان میدهد که چقدر تحمل کارهای سخت را دارد، چقدر میتواند در حین پرواز از سوانح پیشگیری کند و... و لوتر که ساعت پروازی بالایی هم داشت، آنقدر عملکرد خوب و موجه و خلاقانهای از خودش نشان داده بود که به این نتیجه رسیدیم میتواند معلم شود. بهاینترتیب، بهعنوان معلم در واحد بوئینگ 707 انتخابش کردیم و از آن به بعد، هم به نیروهای ضعیفتر آموزش میداد و هم در عملیاتهای هوایی دوران جنگ شرکت میکرد.»*(هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ ارتش جمهوری اسلامی ایران در حال سوخت رسانی به هواپیماهای شکاری)
فرمانده گردان بوئینگ 707 در دوران دفاع مقدس برمیگردد به آن روزهای سخت اما غرورانگیز و فراموشنشدنی و اینطور ادامه میدهد: «ما در دوران جنگ تحمیلی در عملیاتهای مهمی شرکت داشتیم که بزرگترین و معروفترین آنها عملیات حمله به پایگاه اچ 3 بود؛ عملیاتی که بسیار موردتوجه قرار گرفت و موفقیتمان در آن عملیات، زمینهساز پیروزیهای مهمی برای ایران شد.ما خلبانان هواپیماهای سوخترسان در دوارن دفاع مقدس و بهویژه در اوایل جنگ، به صورت 24 ساعته فعالیت میکردیم. آن روزها، هواپیمای سوخترسان شبانهروزی در مرزها حاضر بود تا هر زمان نیاز شد، بتواند به هواپیماهای شکاری سوخت برساند و این جنگندهها بهموقع بتوانند از حملات عراق به ایران جلوگیری کنند.»
خلبان مسیحی که طولانیترین پرواز را همراه رهبری انجام
دادسرهنگ خلبان لوتر یادگاری در حالی در آبان ماه ۱۴۰۴ در ۷۸ سالگی، آخرین پروازش را انجام داد که کارنامهای درخشان در کسوت خلبانی از خود به جا گذاشته بود؛ کارنامه پرباری که مشارکت دلاورانه در عملیاتهای سخت و پرخطر ۸ سال دفاع مقدس، نقطه عطف آن بود. او اما در دوران خدمتش، دو رکورد مهم هم به نام خودش ثبت کرد که عبارت بود از ۴۵ پرواز مستقیم آموزشی به ایالات متحده آمریکا و دو پرواز مستقیم با تانکر سوخترسان بوئینگ۷۰۷ به کشور آلمان.مرحوم لوتر بعد از پایان جنگ تحمیلی هم در کسوت معلمی با تربیت خلبانان جوان و هم در کسوت خلبانی با هدایت پروازهای عادی به خدمتش ادامه داد و در نهایت در سال ۱۳۷۱ بازنشسته شد.
ویژگی برجسته دیگری که در کارنامه مرحوم یادگاری خودنمایی میکند، انجام بیش از ۸۵۰۰ ساعت پرواز تشریفاتی در آشیانه ریاست جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاستجمهوری مقام معظم رهبری است که شاهدی است بر مهارت و تسلط مثالزدنی او در حوزه خلبانی. سرتیپ خلبان بازنشسته حسین شاهیننژاد، مدیرعامل کانون خلبانان ایران در این باره میگوید: «معمولا برای پروازهای خاص مثل پرواز مسئولان کشور، یک گروه متشکل از خلبانان متخصص و باتجربه انتخاب میشدند که کاملاً توانایی مدیریت شرایط پرواز در موقعیتهای سخت احتمالی را داشته باشند. مرحوم لوتر یادگاری یکی از خلبانانی بود که با توجه به تجربه بالایی که در دوران دفاع مقدس کسب کرده بود، فرصت حضور در تیم پروازی رئیس جمهور وقت را پیدا کرده بود. او تجربه یک پرواز ویژه حدود ۲۰ ساعته را هم با آیتالله خامنهای داشت.»
سرهنگ خلبان مرحوم لوتر یادگاری، خودش هم از آن پروازهای ماندگار یاد کرده بود. او در گفتوگویی با اشاره به سفر خاطرهانگیز رهبر معظم انقلاب به پاکستان و سپس آفریقا در سال ۱۳۶۴ در دوران ریاست جمهوریشان گفته بود: «طولانیترین پرواز عمرم را همراه با آقا بودم. در آن پرواز، از تهران به پاکستان رفتیم. آنجا در همان روز به دو شهر هم پرواز داشتیم و شب به بندرعباس برگشتیم و بعد از سوختگیری، به سمت شاخ آفریقا پرواز کردیم. در آن سفر، حدود 19 ساعت و 50 دقیقه پرواز داشتیم.»



