یکشنبه 25 خرداد 1404 - Sun 15 Jun 2025
بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
  • رهبر انقلاب : اسرائیل منتظر مجازاتی سخت باشد

  • جزئیات حمله رژیم صهیونیستی به ایران +فیلم

  • جایگاه و شأن حقوقی مجلس از نظر رهبر انقلاب اسلامی/در تصمیم‌گیری و رای‌گیری‌ها اغراض شخصی را دخیل نکنید+فیلم و صوت

  • گروسی عامل موساد است به کشور راهش ندهید!

  • عملیات پیچیده اطلاعاتی در انتقال اسناد رژیم صهیونیستی

  • آیت‌الله خامنه‌ای و چالش ترمیدور

  • توچال سفید پوش شد

  • مذاکرات زیر بار انتظارت تهران و واشنگتن بر سر غنی سازی فرو می پاشد/چرا معامله با ایران برای ترامپ سرنوشت ساز است؟

  • انقلاب امام جایگاه آمریکا را تنزل داد/ در قضیه هسته‌ای طرح آمریکا صددرصد ضد «ما می‌توانیم» است/ دشمن هیچ غلطی نمی تواند بکند+فیلم

  • «‌مین» را علی‌(ع) کاشت و خمینی منفجر کرد

  • پیام تسلیت به جناب آقای مهندس رحیم زردرنگ

  • تیر خلاص به مذاکرات هسته‌‌ای با قانون جدید سنا

  • پایان زودرس !

  • پاره کردن کتاب های درسی مدارس پسرانه

  • جنگنده میگ 29 ارتش برفراز پایتخت

  • به خاطر عشقم، بازی مقابل گلزار را رد کردم!

  • «گزارش جامع» گروسی به آژانس درمورد ایران

  • تهران فعالیت‌ها و مواد هسته‌ای در سه سایت اعلام نشده‌ی لویزان-شیان، ورامین و تورقوزآباد را گزارش نکرده بوده

  • ما در این میان کجای کاریم؟!

  • فناوری هسته‌ای حق مسلم ملت ایران است

  • بنر پویش نه به تصادف برای استفاده پایگاه‌های خبری
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 334967
    تاریخ انتشار: 11/اسفند/1401 - 11:16

    ماجرای حضور زورو در اردوگاه تخریب!

    شاید گذر زمان غبار فراموشی را بر بسیاری از رویداد‌های تاریخی بنشاند، اما روایت‌های رزمندگان در دفاع مقدس، فراموش ناشدنی است.

    ماجرای حضور زورو در اردوگاه تخریب!

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از فارس ، یکی از رزمنده‌ها هوس کرده بود با بیسیم عراقی‌ها را اذیت کند. گوشی بیسیم را گرفت و روی فرکانس یک عراقی که از قبل به دست آورده بود، چند بار صدا زد: صفر من واحد. اسمعونی اجب! بعد از چند بار تکرار صدایی جواب داد: الموت لصدام.

    تعجب کرد. همزمان خنده بچه‌ها بالا رفت. او از رو نرفت و گفت: بچه‌ها، انگار این‌ها از یگان‌های خودمان هستند. بگذارید سر به سرشان بگذاریم. به همین خاطر در گوشی بیسیم گفت: انت جیش الخمینی؟ طرف مقابل که فقط الموت بلد بود، گفت: الموت بر تو و همه اقوامت.

    همین که دید هوا پس است، عقب‌نشینی کرد و گفت: بابا ما ایرانی هستیم و شما را سر کار گذاشته بودیم. ولی او عکس‌العمل جدی نشان داد و این بار گفت: مرگ بر منافق! بالاخره شما را هم نابود می‌کنیم. نوکران صدام، خودفروخته‌ها. بعد دید اوضاع قمر در عقرب است، بیسیم را خاموش کرد و دیگر هوس سر به سر گذاشتن عراقی‌ها را نکرد.

    زورو در اردوگاه!

    یکی از رزمنده‌ها جثه‌ریزی داشت و مانند همه بسیجی‌ها خوش سیما و خوش‌مَشرب بود. فقط یک کمی بیش‌تر از بقیه شوخی می‌کرد تا دل مؤمنان خدا را شاد کند. با این وجود از روزی که او به اردوگاه تخریب آمد، اتفاقات عجیبی در اردوگاه افتاد.

    شهید قزلباش در حال شستن لباس رزمندگان

    لباس‌های نیرو‌ها که خاکی بود و در کنار ساک‌هایشان افتاده بود، شبانه شسته می‌شد و صبح روی طناب وسط اردوگاه خشک شده بود. ظرف غذای بچه‌ها نیمه‌های شب خود به خود شسته می‌شد. هر پوتینی که شب بیرون از چادر می‌ماند، صبح واکس خورده و براق جلوی چادر قرار داشت.

    او که از همه کوچک‌تر و شوخ‌تر بود، وقتی این اتفاقات جالب را می‌دید، می‌خندید و می‌گفت‌: بابا این کیه که شب‌ها زوروبازی درمی‌آورد و لباس بچه‌ها و ظرف غذا را می‌شورد؟ و گاهی هم می‌گفت‌: آقای زورو، لطف کند و امشب لباس‌های من را بشورد و پوتین‌هایم را هم واکس بزند.

    بعد از عملیات، وقتی محمدعلی قزلباش شهید شد، یکی از بچه‌ها با گریه گفت‌: بچه‌ها یادتان هست چقدر قزلباش زوروی گردان را مسخره می‌کرد؟ زورو خودش بود و به من قسم داده بود که به کسی نگویم.

    شهید قزلباش

    درباره این شهید بیش‌تر بدانید

    شهید محمدعلی قزلباش در سال ۱۳۵۱ به دنیا آمد، او در اول بهمن‌ماه سال ۱۳۶۶ در مائوت به شهادت رسید. پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س)، قطعه ۴۰، ردیف ۴۷، شماره ۱۳ قرار دارد.

    نظرات بینندگان
    نظرات شما