جمعه 13 مهر 1403 - Fri 04 Oct 2024
بانک مسکن
  • دقیقا طرف کی هستید؟!

  • متی نصرالله؟

  • راه و مکتب سید مقاومت ادامه خواهد یافت/ ضربات جبهه‌ مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبنده‌تر خواهد شد

  • سید حسن نصرالله رهبر مقاومت لبنان به شهادت رسید

  • خط نفوذ جدی است؛ دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند

  • جواد نکونام استعفا کرد

  • هدف حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت

  • پیام رهبر انقلاب به‌‌مناسبت هفتۀ دفاع مقدس و روز مهمانی لاله‌ها

  • ما با نظام سلطه مخالف هستیم/امروز دشمنان جرات حمله به مرزهای ایران را ندارند +فیلم

  • آقای دکتر پزشکیان به کجا چنین شتابان؟

  • چرا اسرائیل فاتح جنگ سوم لبنان نخواهد بود؟

  • بازگشتی برای شهرک‌نشینان در کار نیست/سقوط تل‌آویو در جهنم لبنان

  • مراسم تشییع سردار رضا سراج فردا برگزار می‌شود

  • رژیم صهیونیستی از قلب جامعه اسلامی برداشته می‌شود/ امروز نیازمند تشکیل امت اسلامی هستیم+فیلم

  • شهید علیرضا موحددانش: ما راهمان را با اختیار انتخاب کردیم +عکس

  • تصاویر دلخراش از حادثه پیجر در لبنان

  • انفجار گسترده دستگاه‌های پیجر در لبنان/حزب‌الله گفته است که هک دستگاه‌های ارتباطاتی ویژه نیروهای حزب‌الله و منفجر شدن آن /زخمی شدن سفیر ایران در لبنان+عکس وفیلم

  • موضوع «امت اسلامی» به‌هیچ‌وجه نباید فراموش شود /تلاش دشمن برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی بعد از انقلاب چندین برابر شد+عکس و فیلم

  • ۹ ماخ سرعت برای شکست همزمان ناوشکن‌های آمریکایی و پدافند اسرائیل/ هایپرسونیک یمنی که ۲ میلیون صهیونیست را به پناهگاه فرستاد +فیلم و تصاویر

  • هریس و ترامپ؛ کدام یک برنده مناظره بود؟

  • بانک مسکن
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 382985
    تاریخ انتشار: 10/مهر/1403 - 12:02
    شهید صدرزاده

    ای نامرد! تلافی می‌کنم

    شهید صدرزاده برای خودش گوشه مسجد خوابیده بود و پایین پیرهنش رفته بود بالا. رفیقش آمد بالای سرش و شروع کرد از او فیلم گرفتن.

    ای نامرد! تلافی می‌کنم

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون مرتضی عطایی معروف به «ابوعلی»، تعریف می‌کرد: «آن موقع من و شهید مصطفی صدرزاده زیاد شوخی می‌کردیم و هوای هم را داشتیم.

    واقعاً مثل دو تا برادر بودیم. من یک کُخی داشتم که صدای مصطفی را ضبط کنم. فکر می‌کردم یک روزی به درد می‌خورد و مثلاً روزی شهید می‌شود. برای همین صدای او را در حالت‌های مختلف ضبط می‌کردم؛ از خاطرات گرفته تا صحبت‌های معمولی. یک روز هوا خیلی گرم بود. مصطفی وسط مسجد خوابیده بود. زیر پیراهنش بالا رفته بود و نافش معلوم بود.

    من هم نامردی نکردم و چند تا سلفی با او گرفتم. بعد هم از نافش عکس و فیلم گرفتم. وقتی بیدار شد، فیلم‌ها را به او نشان دادم و گفتم: «ببین از نافت عکس گرفتم.» گفت: «ای نامرد. تلافی می‌کنم.» مدتی از این ماجرا گذشت. یک روز من به حمام رفتم. زیر دوش بودم که یک‌دفعه یک لگد محکم به در حمام خورد و در افتاد.

    مصطفی پشت در بود و با لهجه مشهدی ادای من را در می‌آورد و می‌گفت: «ها! از ناف مُ فیلم می‌گیری؟ حالا تلافیت می‌کنم.» شروع کرد به فیلم‌گرفتن از من. نایلون لباس‌هایم را جلوی دوربین گرفتم. شورتم هم از این شورت‌های به قول ما مشهدی‌ها مامان‌دوز و بلند بود. گفتم: «جان سید فیلم نگیر.» گفت: «نه. اینها را باید برای مدرک نگه دارم. از من عکس و فیلم می‌گیری ها؟»

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما