به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت» ، به نقل از کیهان ،
تابستان امسال چهاردهمین سال تولید اختصاصی سریال و برنامه برای شبکه نمایش خانگی بود. اولینبار، مرداد سال ۱۳۸۹ بود که سر و کله بستههایی تحت عنوان سریال، در سوپرمارکتها پیدا شد.
مردم ما تا قبل از آن، سریالها را فقط در تلویزیون دیده بودند. اما از آن تاریخ، سریالها به شکل دیگری هم به دست علاقهمندان این محصولات هنری و سرگرمکننده رسید. این بار سریالها در قالب سیدی و دیویدی و در قبال پرداخت پول ارائه میشدند. از اواسط دهه ۹۰، با گسترش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، عرضه سریالهای نمایش خانگی نیز تغییر کرد.
به این ترتیب که یک فضای جدید تحت عنوان ویاودی ایجاد و به بستر اصلی عرضه سریال تبدیل شد. کمکم دیسکها خداحافظی کردند و نمایش برخط و اینترنتی جایگزین شد و در این قالب، مخاطبها برای استفاده از آثار مدنظرشان باید حق اشتراک پرداخت میکردند.
به این ترتیب، فکر راهاندازی شبکههای تلویزیونی خصوصی نیز در قالب ویاودیها عملیاتی شد. چون با گسترش و گوناگونی این شبکه و راهاندازی پیدرپی سکوها، نوع برنامهها نیز متنوع شد. یعنی در کنار سریالها، قالبهایی چون رئالیتیشو، مسابقه، برنامههای گفت وگومحور یا موسیقیمحور و... هم فرصت خودنمایی پیدا کردند. طوری که غیر از اخبار و برنامههای خبری، همه آنچه یک شبکه تلویزیونی میتواند در اختیار بینندگانش قرار دهد، امروز از طریق سکوهای نمایش خانگی، تولید و پخش میشود.
اما از همان ابتدا، شبکه نمایش خانگی با چالشهای مختلفی هم همراه بوده است. از چالش قاچاق یا پخش غیرقانونی گرفته که باعث ورشکستگی برخی تولیدکنندگان این عرصه شد تا ورود پولهای آلوده، مشکلات فرهنگی و محتوایی، مسائل مدیریتی و تنظیمگری و... با گذشت ۱۴ سال از فعالیت مستمر این بخش از نظام فرهنگی کشورمان اما همه این چالشها برقرار هستند.
حتی با وجود برخی احکام و مصوبات، ازجمله مصوبه سال گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست شهید سیدابراهیم رئیسی، باز هم ابهامات و چالشهای گوناگونی درباره مدیریت و هدایت سکوها و به طور کلی شبکه نمایش خانگی وجود دارد.در این مجموعه گزارش، به بررسی برخی از این مسائل و چالشها میپردازیم. با ما همراه باشید.
سرزمین عجایب
یکی از شگفتانگیزترین بخشهای حوزه فرهنگ و هنر در کشورمان، شبکه نمایش خانگی است که طی سالهای اخیر با محوریت چند سکوی خاص فعالیت میکند. شگفت از این نظر که تقریباً تمام کارشناسان، استادان و فعالان فرهنگی و رسانهای کشورمان نسبت به نوع عملکرد این سکوها انتقاد دارند، اما باز هم شاهد تکرار اشتباهات و مشکلات آنها هستیم.
پولشویی و دیگر هیچ
همین اواخر «مجید مجیدی» یکی از کارگردانهای شاخص سینمای کشورمان در کارگاه انتقال تجربه جشنواره منطقهای سینمای جوانان گفت: «پلتفرمها به عنوان آثاری مخرب چه به جهت فرهنگی و چه به جهت هنری و در قالب هر ساختاری که آن را بنامیم، بدون آنکه نسبتی با مردم، سینما و این کشور داشته باشند، گسترش یافتهاند که نسبتی با آرمانها و اندیشه و فرهنگ بومی و هویتی ما ندارند...» و یا «کمال تبریزی» یکی دیگر فیلمسازان، چند روز قبل در یک برنامه اینترنتی تصریح کرد: «در حوزه سریالسازی اتفاقاتی رخ میدهد که من واقعاً از آنها سر درنمیآورم. با دوستان دیگر هم صحبت میکنم و آنها هم نمیدانند دلیلش چیست. بعضی از پروژهها شروع میشوند؛ پیشتولید، قراردادها، پرداختها، بازیگران، صحنهها و... ولی ناگهان متوقف میشوند و دلیلش هم مشخص نیست!... خودم فکر میکنم شاید یکی از دلایلش پولشویی باشد.»
حتی فراتر از شخصیتهای هنری، کارشناسان دیگر عرصههای اجتماعی و فرهنگی نیز نسبت به آنچه در محصولات سکوهای نمایش خانگی بازنمایی میشود، ابراز انتقاد کردهاند. به طور مثال، فرشیدی معاون بهداشت وزارت بهداشت در نامهای خطاب به برخی مدیران صداوسیما و ساترا، عادی جلوهدادن آسیب به خود، توسعه مصرف الکل از طریق نمایش لوازم مصرف الکل، نمایش مصرف مکرر سیگار و دخانیات و نمایش پرخاشگریهای فیزیکی و عاطفی را از جمله آسیبهای احتمالی تولیدات شبکه نمایش خانگی بر مخاطبین، عنوان کرد.
یکی از اشارات این مسئول دولتی، به گسترش خشونت در سریالهای نمایش خانگی است که هر روز نسبت به قبل افزایش مییابد. طوری که اغلب سریالهای اخیر سکوها، سرشار از قتل و ضرب و شتم و خون و خونریزی هستند.اما غیر از سریالها، در برخی برنامهها نیز اتفاقاتی رخ میدهد که این سؤال را برای مردم بهوجود میآورد که آیا سازندگان این آثار هدفشان مخاطب ایرانی است و آیا مدیران سکوهای نمایش خانگی، از اصول و آرمانهای فرهنگی ایرانیان بیاطلاع هستند؟
متأسفانه شاهد انتشار فیلمهای خارجی نامناسب در شبکه نمایش خانگی بودیم. ضمن اینکه برخی از فیلمهای سینمایی داخلی هم با اینکه موقع اکران روی پرده سینماهای کشور، با اصلاحاتی همراه بودند، هنگام انتشار در سکوها، مخاطبین شاهد نسخهای غیر اصلاحشده از آنها بودهاند.مثل برنامه «جوکر» که در فصل دومش، موقعیتهایی مشمئزکننده و دور از شأن فرهنگ ایرانی را نمایش داد! فیلمها و سریالهای خارجی ارائه شده توسط سکوها نیز موجب شگفتی هستند. به طور مثال، یکی از انیمیشنهای روز سینمای آمریکا با عنوان «اوریون و تاریکی» به شکل آشکاری به تبلیغ و ترویج بیخدایی و الحاد میپردازد، اما بچههای ایرانی به واسطه سکوها تماشاگر این کارتون شدند! مشخص نشد که چه اصراری بر نمایش سریال ضدایرانی «حشاشین» بود!
دکتر امید علی مسعودی، استاد تمام دانشگاه سوره و نایبرئیس انجمن سواد رسانهای ایران، موقع پخش این سریال یادداشتی اختصاصی در اختیار کیهان قرار داد که در بخشی از آن یادآور شده بود: «تولید و انتشار این سریال که از نظر تاریخی محلی از اعراب ندارد و اشکالات ریز و درشتی به فیلمنامه آن وارد است در پلتفرمهای نمایش خانگی ایرانی همراه با انتشار در پلتفرمهای عربزبان، این ضرورت را بیشتر از گذشته مطرح کرد که لازم است انتشار تمام سریالهای خارجی نیز همچون سریالهای داخلی ناچار به اخذ مجوز از سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی (ساترا) شود. حالا که شورایعالی انقلاب فرهنگی در حال تدوین آییننامه محتوایی شبکه نمایش خانگی است پیشنهاد میکنم در این آییننامه انتشار سریالهای خارجی نیز مشمول ممیزی پیشینی شود؛ چون زمانی که سریالی خارجی از شبکه نمایش خانگی پخش میشود، قطعاً حتی اگر بعداً از شبکه نمایش خانگی حذف شود، دیگر این حذف کارایی لازم را نخواهد داشت، ضمناً توجه به این نکته ضروری است که پیشگیری بهتر از درمان است و چنانچه سریالهای خارجی قبل از پخش ممیزی شوند، این امر آسیب کمتری برای خانوادههای ایرانی خواهد داشت.» متأسفانه بعد از پیشنهاد این استاد رسانه، باز هم شاهد انتشار فیلمهای خارجی نامناسب در شبکه نمایش خانگی بودیم. ضمن اینکه برخی از فیلمهای سینمایی داخلی هم با اینکه موقع اکران روی پرده سینماهای کشور، با اصلاحاتی همراه بودند، هنگام انتشار در سکوها، مخاطبین شاهد نسخهای غیر اصلاحشده از آنها بودهاند.
هدفگیری فرهنگ و اخلاق عمومی
علیاکبر عبدالعلیزاده، کارشناس رسانه و منتقد سینما در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «سریالهای نمایش خانگی متنوع و سرگرمکننده هستند و در برخی از آنها نکات آموزنده و مثبت هم هست، اما محصولاتی هم دیده میشود که از نظر محتوایی نامناسب هستند. گاهی احساس میکنیم که برخی سریالها نه صرفاً برای سرگرمی و جذب مخاطب بلکه برای ترویج و عادیسازی موارد غیرفرهنگی ساخته شدهاند. درنتیجه، سکوهای نمایش خانگی که میتوانستند یک فرصت فرهنگی باشند بر اثر کمتوجهی بخشهای هدایتی و نظارتی و تنظیمگری، متأسفانه به تهدید تبدیل شدهاند.»
وی تصریح میکند: «در برخی سکوها از اهداف اقتصادی خودشان عبور کردهاند و با رفتار غیرحرفهای گویی اصلاً مسئله جذب مخاطب ندارند؛ بلکه در پی تخریب هستند. به طور مثال، گاهی شاهد نوعی مقاومت از سوی سکوها در برابر اصلاحات اعلامی نهاد تنظیمگر هستیم. همچنین در موضوعاتی که میپردازند، نوعی هدفگیری در جهت تخریب دیده میشود؛ مثلاً در اوج جنایات رژیم صهیونیستی و درحالیکه ملت ایران حامی اصلی مردم غزه هستند در شبکه نمایش خانگی آثاری به نمایش درمیآید که علیه مقاومت فلسطین تصویرسازی میکنند.
این شگفتانگیز است که چرا درحالی که در کل دنیا امروز علیه اسرائیل و حامی فلسطین شدهاند، در برخی سکوهایی که به طور رسمی فعالیت میکنند در جهت منافع رژیم صهیونیستی عمل میشود! همچنانکه دهها فیلم و سریال در جهت افسانهسازی از هولوکاست در پلتفرمهای رسمی به نمایش درآمده است. سؤال این است که چه کسی و چه جریانی این نوع فیلم و سریالها را به عرصه رسمی میرساند؟ همان طور که در خیلی از سریالهایی که توسط سکوها تولید شدهاند اتفاقاتی دیده میشود که با نظام فرهنگی و اخلاقی ما تعارض دارند و مثلا مسائلی چون مصرف مشروبات الکلی، روابط غیراخلاقی، تحریف تاریخ، مباحث ضددینی و... پرداخته میشود و متأسفانه برخوردی متناسب با این اعمال مجرمانه صورت نمیگیرد.»
این منتقد معتقد است: «یک جریان در ایران همواره در پی تلویزیون خصوصی بوده و امروز با فعالیت سکوها، اهدافی که قرار بود در تلویزیون خصوصی عملی شود را در سکوها دنبال میکنند. در تمام قالبها از فیلم و سریال گرفته تا مسابقات و... انگار یک جریان پیوستهای، آفات اجتماعی و عبور از قانون و... را عادیسازی میکنند. به طور مثال، در یک سریال بدون اینکه هیچ الزام دراماتیک وجود داشته باشد، موتورسواری بانوان نمایش داده میشود و یا در یک سریال واقعیات تاریخی به طور فاحش تحریف میشود و...»
بکش تا زنده بمانی!
محمدرضا مروی، کارشناس رسانه و منتقد برنامه «شبکه نقد» در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «سریال به دلیل تداوم و فرصت زیادی که در اختیار دارد از عالیترین ابزارهای تربیتی محسوب میشود. از این نظر باید بررسی شود که سریالهای نمایش خانگی چه چیزی را ترویج میکنند. بهویژه اینکه نمایش خانگی از دوره کرونا مورد مراجعه بیشتر مردم جهان قرار گرفت و خودبهخود به یک پای تربیت بلندمدت آدمها تبدیل شد.
پرتکرارترین ژانر در شبکه نمایش خانگی داریم، نوآر یا به عبارت بهتر، شبهنوآر شناخته میشود و جهان حاکم بر سریالها تاریک است. جهانی که در آن انسانها دچار ناامنی هستند و گویی خدایی در آن نیست. در این فضا، نوع رفتار، کنش و واکنش انسانها فاقد رویکرد مثبت و متعالی است و جهان تاریک توأم با فسادهای مختلف سیستماتیک همهجا سایه افکنده است.»
گفتمان غالب بر اغلب سریالهای نمایش خانگی خیلی خطرناک است
وی میافزاید: «در جهان برساخته در سریالهای نمایش خانگی، دو راهکار ارائه میشود؛ یکی ساختار زیرزمینی و شورشی است و یکی هم راهکار رستن و مهاجرت است. همچنان که میبینیم، فصل مشترک همه سریالهای نمایش خانگی، اقدامات فردی است که زمانی معنی پیدا میکند که شما سیستم قابل اعتمادی نداشته باشید. به همین دلیل هم میبینیم که حتی در یک سریال پلیسی هم شخصیت پلیس محوری سریال، یک قهرمان برون سیستم است. قهرمانهای فردی و با طعم غلیظ ضد سیستم بودن. گفتمان غالب بر اغلب سریالهای نمایش خانگی خیلی خطرناک است؛ این سریالها به مخاطبشان القا میکنند که شما در یک جهان ناامن و سیستمی غیرقابل اعتماد زندگی میکنید، پس بکش تا زنده بمانی! در خیلی از سریالهای نمایش خانگی، حداقلهای اخلاقی، رفتاری و تقوایی نقض میشود و انواع و اقسام فسادها و تجاوزها و مصرف مشروبات الکلی و حجم زیادی از رفتارهایی که جزء هنجارهای این جامعه نیست را میبینیم. آنهم از دریچه ابزاری ترویجی و تربیتی، به نام سریال که عملاً آنچه نمایش میدهد را تکثیر مینماید و کارکرد نفی و نهی ندارد.»
این منتقد، ادامه میدهد: «تأثیر این سریالها بر مخاطب، این است که او را از ساختار و جهانی که در آن زندگی میکند منفک میکند. خیلی از این سریالها را وقتی نگاه میکنیم، اگر زبان فارسی یا شخصیت چهره نداشته باشند، اصلاً نمیفهمیم در ایران است! هیچ نسبتی با ایرانی که هر سال چند میلیون نفر از آن به راهپیمایی اربعین میروند ندارد. انگار که به طور عمدی فقط برشهایی خاص از این جامعه بازنمایی میشود. در سریالهای نمایش خانگی، انگار کل تاریخ ایران به چند برهه خاص، حوادث تابستان ۱۳۷۸، چندین ماه از سال ۱۳۸۸، دیماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ تعریف شده است و ابراز علاقه و ادای دین به این موقعیتها را میبینیم. فراموش نکنیم که سریال، یک ابزار بسیار راهبردی است و اصلاً نباید به موضوعات غیراستراتژیک یک کشور تخصیص پیدا کند. اگر ما سندی بالادستی با نام بیانیه گام دوم انقلاب داریم که هفت مؤلفه در قالب آینده دارد حتماً بودجهبندی سریالهای نمایش خانگی و صداوسیما تا حد زیادی، باید به این مؤلفهها معطوف باشد و اگر فرصت و بودجه علاوهای بود، به سایر موضوعات، آن هم مواردی که در راستای این سند راهبردی خواهد بود، پرداخته شود.