جمعه 13 مهر 1403 - Fri 04 Oct 2024
بانک مسکن
  • دقیقا طرف کی هستید؟!

  • متی نصرالله؟

  • راه و مکتب سید مقاومت ادامه خواهد یافت/ ضربات جبهه‌ مقاومت بر پیکر فرسوده و رو به زوال رژیم صهیونی کوبنده‌تر خواهد شد

  • سید حسن نصرالله رهبر مقاومت لبنان به شهادت رسید

  • خط نفوذ جدی است؛ دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند

  • جواد نکونام استعفا کرد

  • هدف حمله اسرائیل به ضاحیه بیروت

  • پیام رهبر انقلاب به‌‌مناسبت هفتۀ دفاع مقدس و روز مهمانی لاله‌ها

  • ما با نظام سلطه مخالف هستیم/امروز دشمنان جرات حمله به مرزهای ایران را ندارند +فیلم

  • آقای دکتر پزشکیان به کجا چنین شتابان؟

  • چرا اسرائیل فاتح جنگ سوم لبنان نخواهد بود؟

  • بازگشتی برای شهرک‌نشینان در کار نیست/سقوط تل‌آویو در جهنم لبنان

  • مراسم تشییع سردار رضا سراج فردا برگزار می‌شود

  • رژیم صهیونیستی از قلب جامعه اسلامی برداشته می‌شود/ امروز نیازمند تشکیل امت اسلامی هستیم+فیلم

  • شهید علیرضا موحددانش: ما راهمان را با اختیار انتخاب کردیم +عکس

  • تصاویر دلخراش از حادثه پیجر در لبنان

  • انفجار گسترده دستگاه‌های پیجر در لبنان/حزب‌الله گفته است که هک دستگاه‌های ارتباطاتی ویژه نیروهای حزب‌الله و منفجر شدن آن /زخمی شدن سفیر ایران در لبنان+عکس وفیلم

  • موضوع «امت اسلامی» به‌هیچ‌وجه نباید فراموش شود /تلاش دشمن برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی بعد از انقلاب چندین برابر شد+عکس و فیلم

  • ۹ ماخ سرعت برای شکست همزمان ناوشکن‌های آمریکایی و پدافند اسرائیل/ هایپرسونیک یمنی که ۲ میلیون صهیونیست را به پناهگاه فرستاد +فیلم و تصاویر

  • هریس و ترامپ؛ کدام یک برنده مناظره بود؟

  • بانک مسکن
    |ف |
    | | | |
    کد خبر: 382752
    تاریخ انتشار: 08/مهر/1403 - 10:19

    خاطره پسر شهید همت از دیدار با سید حسن نصرالله

    پدرم آن روز سلاحی نبرده بود، گفت من و دو یار همراهم از طرف امام آمده‌ایم شما را آموزش بدهیم.

    خاطره پسر شهید همت از دیدار با سید حسن نصرالله

    به گزارش پایگاه خبری «حامیان ولایت»

    محمد مهدی همت با نقل خاطره‌ای از شهید سیدحسن نصرالله، در صفحه تویتری خود نوشت: مرا به سینه‌اش فشرد، بعد دورترم کرد و درحالی که هر دو بازوی مرا در دست داشت ایستاده خاطره‌ای عجیب تعریف کرد.

    "در شکاف دره‌‌ی جنتا برای دوره‌های آموزشی مخفی شده بودیم و برای دستگیری و شکست ما هر کاری می‌کردند، وضعیت بسیار سخت بود و تمامی ما پنجاه نفر تنها دو کلاشینکف داشتیم. باورکردنی نیست اما همین کلاشینکف‌ها تنها سلاح تشکیلات ما در آن دره سخت بود که یکی را از برادران جنبش امل گرفته و دیگری را با هزینه شخصی تهیه کرده بودیم."

    حرف‌های سید را خوب به خاطر دارم، می‌گفت:" اولین بارقه امید ما چشمان مردی بود که در تاریکی دره می‌درخشید، آمد و درست همینطور که تو را در آغوش کشیدم مرا به سینه‌اش چسباند. او محمدابراهیم همت بود و این دیدار آغاز راهی بود که ما را از آن دره به جایی رساند که در جنگ سی و سه روزه دنیا را انگشت به دهان گذاشتیم."

    پدرم آن روز سلاحی نبرده بود، گفت من و دو یار همراهم از طرف امام آمده‌ایم شما را آموزش بدهیم. حسی با من می‌گوید که سید در دل گفته بود تو آموزش بده و من خودم پرورش می‌دهم، من خودم نیرو می‌سازم... و ساخت! از دو تا اسلحه انفرادی شروع کرد و یک ارتش ساخت.

     

    حالا که شهید شده روشن است که تربیت شدگان او ایستاده و مقاوم خواهند بود و خدشه‌ای به ایستادگی آنها نخواهد افتاد.

    سیدالشهدای مقاومت اینقدر تکثیر شده است که نگران آینده او و حزب‌اش نباشیم، تنها تلخی این ایام ماجرای آغوشی است که دیگر تکرار نخواهد شد و انگشت اشاره‌ای که دیگر بالا نخواهد رفت.

    مرتبط ها
    نظرات بینندگان
    نظرات شما